دیدار دو تیم نوین کشاورز تهران و شهرداری ارومیه از رقابت های هفته دوم دور برگشت لیگ برتر عصر امروز در خانه والیبال تهران و با استقبال نه چندان خوب والیبال دوستان برگزار شد که در نهایت این تیم جوان و پرانگیزه نوین کشاورز بود که توانست تیم بدون باخت شهرداری ارومیه را شکست داده و اولین باخت این تیم را در این رقابت ها رقم زند.
در طول ست دوم این دیدار شهرداری برتری محسوسی نسبت به حریف داشت که در میانه های این ست میلاد عبادی پور از ناحیه موچ پا هنگام فرود از دفاع روی تور دچار آسیب دیدگی شد و به دلیل مصدومیت پوریا فیاضی دیگر دریافت کننده این تیم، سیدعباسی مجبور شد از فرهاد پیروت پور پشت خط زن تیمش در این پست استفاده کند که همین امر موجب ضعف شدید ارومیه در دریافت اول شده بود. اما با اینکه بازیکنان این تیم در هر دو وقت استراحت فنی پیروز به سمت نیمکت رفتند در عین حال نتیجه این ست را به تیم حریف واگذار کردند وحساب 25 بر 22 به نفع میزبان در پایان ست دوم بر روی تابلوی امتیازات نقش بست.
دوستـــــان این اولین باخت شهرداری بود و هنوز هم صدر جدوله.
عکسی که توی بیمارستان هستند را آقای پیام محمودی ، برادر آقا شهرام گذاشتن اینستا و گفتن خداروشکر اتفاق خاصی نیوفتاده برای آقای عبادی پور
بهترین هدیه!!
دانش آموز با خونسردی گفت :آره یک جلد راهنمای گام به گام کتاب درسی. واکنش پزیری!؟
اولین عنصر!!!
استاد گفت : معلوم نیست شاید هم بنده نمی دونم
دانشجویی دیگر بلافاصله گفت :استاد من می دونم اولین عنصر طلا بوده که توسط حضرت آدم کشف شده
استاد با تعجب پرسید : تو کتاب تاریخ علم نوشته ؟
دانشجو با خونسردی گفت :نخیر خودم فهمیدم چون اگه طلا نبود حضرت آدم هرگز نمی تونست با حوا ازدواج کنه !!! بی کربنات!!!
میلاد بلافاصله گفت : آقا اجازه به ترکیباتی که کربنات نداشته باشن بی کربنات میگن ! الومینیم اکسید یاالو؟؟؟
انتروپی؟!
بهروز بعد از کمی دستپاچگی گفت : آقا اجازه افزایش آنتروپی مث موقع ای که شما رو به تخته هستی و کاهش آنتروپی هم مث موقع ای که شما به طرف ما برمی گردی !!! سوال تیزهوشان!
الف - هیدروژن
ب - کربن
پ - کلر
بوریس کولایف اهل شهر کی یف بود و با داشتن نیرویی خارق العادۀ معروف بود.
تختی می گوید: در فیستوال ورشو من به کولایف اهل شوروی باختم، ورشو اولین مسابقۀ و اولین شکست من در وزن هفتم از شوروی ها بود؛ به عقیدۀ من کولایف لایق ترین کشتی گیر شوروی ها است.
شبی که در المپیک 1956 ملبورن، غلامرضا و بوریس با هم روبرو شدند، تختی دید که دست های کولایف باند پیچی شدۀ است. انگشت های کولایف زخمی شدۀ بود و محل زخم چرک گذاشتۀ بود. تختی در تمام مدتی که با او سرشاخ بود بر نقطۀ زخم او دست ننهاد تا کولایف اذیت نشود و باعث درد او نشود. در پایان مسابقۀ کولایف دستش را به مربیش نشان داد و به سوی تختی اشارۀ کرد و گفت که در تمام مدت مسابقۀ یک بار دستش را با دستم آشنا نکرد و بعد روی تختی بوسید کاری که هیچکس به یاد ندارد که روس ها در صحنۀ مسابقات کردۀ باشد.
کولایف دربارۀ این نبرد چنین می گوید:
هیچ ممکن نبود، انگار او را به تشک دوختۀ بودند. نمی توانستم پایش را از تشک جدا کنم، اما او دو پایم را از قوزک گرفت، دست هایش را بالا برد و من را از جا کند و در خاک نشاند و.... من چنین کشتی گیری را هرگز در عمرم ندیده ام.
آلسیو چرچی امروز اولین جلسه ی تمرینی خود را پشت سر گذاشت اما نمی تواند میلان را برابرساسوئولو همراهی کند.
او روز گذشته آزمایشات پزشکی خود را پشت سر گذاشت و امروز در تمرینات میلان حاضر شد.
او همراه با بازیکنان تازه رهایی یافته از بند مصدومیت به تمرین پرداخت.
به نظر می رسد به دلیل زمان بندی کارهای اداری و قانونی انتقال چرچی به میلان سران میلان نتوانند او را به بازی با ساسوئولو برسانند اما میلان اعلام کرده است که تلاش خود برای رساندن او را انجام خواهد داد.
در غیر این صورت چرچی اولین بازی خود با لباس میلان را برابر تیم سابقش تورینو انجام خواهد داد.
نترسید! هراسان نباشید." فرشته با چنین کلماتی با زکریا، مریم، یوسف و درنهایت با گروهی از شبانان در کنار درۀ بیت الحم سخن گفت.
« نترسید، زیرا اینک بشارت خوشی عظیم به شما می دهم که برای جمیع قوم خواهد بود. که امروز برای شما در شهر داود، نجات دهنده ای که مسیح خداوند باشد، متولد شد.» ( لوقا 2 : 10 ـ 11 ).
ترسان نباشید!
ترس به دل ما واهمه و دلشوره می آورد و افکار ما را فلج می کند. وقتی ما خود را در گردابی از فجایع که در کنترل ما نیستند، می بینیم، ترس و نگرانی قلب ما را فرا می گیرد.
در موعظۀ سرکوه، عیسی مسیح در ارتباط با موضوع ترس و نگرانی، از پرندگان و از گنجشک کوچک و ناتوان استفاده می کند: « بنابراین به شما می گویم، از بهر جان خود اندیشه مکنید که چه می خورید و چه می آشامید و نه برای بدن خود که چه می پوشید. آیا جان از خوراک و بدن از پوشاک بهتر نیست؟ مرغان هوا را نظر کنید که نه می کارند و نه می دروند و نه در انبارها ذخیره می کنند و پدر آسمانی شما آنها را می پروراند. آیا شما از آنها به مراتب بهتر نیستید؟ » ( متی 6 : 25 ـ 26 ). در جای دیگر پیروانش را بدین جملات مطمئن می سازد: « پس ترسان نباشید، زیرا شما از گنجشکان بسیار افضل هستید.» ( متی 10 : 31 ).
ترس سرازیری است روبه پائین
در کریسمس 2008 تمامی دنیا در نگرانی سرازیری روبه پائین اقتصاد جهانی بودند. مردم بسیاری شغلشان را از دست دادند و مجبور شدند که خانه های خود را بفروشند. کارخانه های زیادی بسته شد و قیمت مواد غذایی در بعضی از کشورها تا 25% افزایش یافت.
به مرور نگرانی و ترس در چشمان مردم دیده می شود. آیا من نیز کارم را از دست می دهم؟ آیا خانه ام را از من می گیرند؟ بر سر ما چه خواهد آمد اگر این رکود اقتصادی جهانی به یک افت جهانی تبدیل شود؟ بر سر خانوادۀ من چه خواهد آمد؟ چگونه مایحتاج آنها را فراهم کنم؟
فرانکلین دلانو روزولت این جملات را به ملتی که در عمق پریشانی بود، گفت: « بگذارید، عقیدۀ راسخ خود را برای شما بیان کنم که تنها چیزی که باید این روزها از آن ترسید، خود ترس است: یک وحشت گمنام، نابخردانه و ناعادلانه که تلاش مضاعف مورد نیاز برای تبدیل عزلت به پیشرفت را فلج می کند. »
ترس می تواند ما را اسیر کرده و ایمان را در قلبهای ما خفه کند. ترس همچنین می تواند باعث تنزل اقتصادی نیز شود. ترس شرکتها را وادار به بستن قراردادهای ناخاسته می کند و مردم را از خرید بازمی دارد. آنها را وحشت زده کرده تا صفهای طولانی در بانکها برای دریافت پول خود ایجاد کنند.
فرانکلین دلانو روزولت به ملت آنروز 1933 یادآوری کرد که این خود ترس است که باعث ایجاد بزرگترین مشکل می شود که ما با آن روبرو هستیم. این ترس در سال 1933 واقعی بود؛ چنانکه در اولین کریسمس نیز.
در اولین کریسمس
در آن اولین کریسمس نیز، دنیا در ناامیدی بود. یک سرشماری صورت می گرفت تا احتمالاً میزان مالیات افزایش یابد. در آن زمان، هرودیس خونخوار، پادشاه کبیر یهود بود. زمستان بود و سرد. در اصطبلی تاریک در شهر، نجّار جوان فقیر و همسرش دور از خانه، تا مغز استخان خود سردشان بود. زن درد داشت. باوجود جاههای فراوان در شهر، فرزندش می بایستی در آن اصطبل به دنیا می آمد. شاید از خودش می پرسید، چرا بایستی اینطور باشد؟
احیاناً زن در اندیشۀ همین فکرها بود که طنین صدایی را که قبلاً شنیده بود را بخاطر آورد: « ترسان مباش ای مریم ... » ( لوقا 1 : 30 ).
نجات دهنده متولد شد
در تپه های بادگیر بیرون شهر، شبانان در کنار هم نشسته بودند. ناگهان اطراف با برقی از آسمان روشن شد و فرشتگان اعلان کردند:
« نترسید، زیرا اینک بشارت خوشی عظیم به شما می دهم که برای جمیع قوم خواهد بود. که امروز برای شما در شهر داود، نجات دهنده ای که مسیح خداوند باشد، متولد شد.» ( لوقا 2 : 10 ـ 11 ).
نترسید. وقتی شبانان خبر تولد منجی خود را شنیدند، ترس آنها ناگهان به خوشی عظیم تبدیل شد. مسیح موعود! در بیت الحم، شهر خود داود!
آنها از آن تپه ها به طرف شهر دویدند و اصطبل به اصطبل گشتند تا بالاخره همانطوریکه به آنها گفته شده بود، طفل را در آخوری پیدا کردند. در آخور بخاطر سرما، قنداق پیچ او را یافتند، خود نجات دهنده بود.
نجات دهنده آمده تا مردم را از خطر نجات دهد، آنانی را که آسیب آنها را تهدید می کند، حفظ نماید و قومش را از مشکلات پیرامونشان حفاظت نماید. این کاری است که نجات دهنده برای قومش انجام می دهد. این کاری است که عیسی آمده تا برای ما انجام دهد.
ترسان نباشید، چون خدا برای ما منجی را فرستاده است، یعنی عیسی مسیح خداوند. او کسی است که:
• هیچگاه ما را ترک نکرده و رها نمی کند (عبرانیان 13 : 5 ).
• همۀ مایحتاج ما را برحسب دولت خود در جلال فراهم می کند ( فیلپیان 4 : 19 ).
• وقتی ملکوت و عدالت او را بطلبیم، همۀ آنچیزی که ما نیازمندیم برای ما مزید خواهد کرد ( متی 6 : 33 ).
کریسمس درمورد نجات دهنده است
دنیا نمی داند. آنها فکر می کنند که کریسمس یعنی هدیه گذاشتن زیر درخت کریستمس، خوش بودن، خوردن شام کریسمس با افراد خانوادۀ دور میز. امّا آنقدر که کریسمس واقعی برای ما عالی است، برای آنها نمی تواند باشد.
پیغام کریسمس واقعی این است: خدا برای شما نجات دهنده ای فرستاده است. همین و بس! نجات دهنده ای که مسیح خداوند است، خود خدا.
دنیا غرق در وحشت و ترس است. امّا قوّت ترس در آنهایی که به این جملات فرشته ایمان دارند، شکسته شده است: « ترسان مباش، نجات دهنده برای شما متولد شد ... مسیح خداوند.»