سنوات مجاز تحصیلی دانشجویان ورودی 90 حداکثر 5 سال و ورودیهای قبل از
90 حداکثر 6 سال میباشد لذا این معافیت تحصیلی از اولین سالقبولی دانشجو
در دانشگاه،از نظام وظیفه تقاضا میشود(چنانچه دانشجویی تغییر رشته یا قبولی
مجدد در دانشگاه باشد سنوات باقیمانده دانشجواز سنوات مجاز اولیه کسر
می گردد ) لذا دانشجویانی که براساس اولین ورودی خود سنوات تحصیلی آنان
به اتمام رسیده ، به آموزش دانشگاه مراجعه نمایند.
وزارت غذا و داروی ایالات متحده (FDA) اولین نوع از یک دستگاه رباتیکی با نام ReWalk را تایید کرد. ReWalk همانطور که از نام آن برمیآید، میتواند به میلیونها انسان مبتلا به آسیبهای نخاعی در راه رفتن دوباره کمک کند. این اولین نوع اسکلت و پوشش رباتیکی است که برای استفاده در خانهها مورد تایید FDA قرار گرفته است که با حرکت دادن اندامهای معلول فرد پوشنده عمل می کند. این دستگاه را میتوان یکی از موارد خارقالعادهی قابلیت رباتیک دانست.
ReWalk بر روی پاها و اندامهای فوقانی کاربر نصب میشود. بر روی قسمتهای باسن، زانو و قوزک پا یک موتور قرار دارد که توسط یک کامپیوتر آنبرد کنترل میشود. بخشهای بندبند پا نیز با تسمههای اضافی حول قسمت میانی، ثابت میشوند که این تسمهها همچنین به یک کولهپشتی که جایگاه باتری و کامپیوتر کنترل کنندهی کل عملیات است، متصل هستند.
در این جا مصاحبه ای جالب گوری خان را آورده ایم که وی به سوالات در مورد کینگ خان این چنین جواب میدهد :
- آیا ناراحت نمی شود که هر جا می رود عده زیادی از مردم دورش حلقه می زنند ؟
گوری خان : این سئوال خنده آور است .چون شاهرخ ،عاشق این است که جلب توجه کند و همیشه در اوج باشد. او به عشق اینکه در تمام دنیا سرشناس بشود و مردم برای گرفتن امضاء از وی صف می کشند، بازیگر شده. او از علاقه مردم نه تنها ناراحت می شود بلکه به آنها عادت کرده و می ترسد از روزی که دیگر هیچ کس او را نشناسد.
- کارهای مورد علاقه او چیست؟
بعد از آشنایی با کاجول و صمیمی شدن با او یاد گرفت که با کتاب دوست باشد .چون کاجول عاشق کتاب خواندن است و شاهرخ را هم وادار کرد تا کتاب بخواند و حالا مطالعه کردن یکی از کارهای مورد علاقه او شده. شاهرخ حافظه ای فوق العاده قوی دارد و در دانشگاه همه او را به عنوان مغز کالج می شناختند .
- از اولین روز آشنایی با شاهرخ بگو .
برای اولین بار ،با هم در یک جشن تولد آشنا شدیم . او با سر و وضعی عجیب به مجلس جشن آمده بود و همین امر باعث شد ناخودآگاه توجهم به او جلب شود .معمولا چون در اینگونه مراسم اکثر میهمانها دختر و پسر هستند همه سعی می کنند با بهترین و شیک ترین سر و وضع شرکت کنند اما شاهرخ بدترین وضع را داشت . او خیلی مسخره به نظر می رسید .یک پسر لاغر و سیاه با موهایی مثل خرس و بلوزی قرمز و شلواری سورمه یی رنگ. اول فکر کردم از نظر اخلاق مشکل دارد . ولی وقتی به حرکاتش دقت کردم فهمیدم از تمام پسرهای حاضر در جمع باهوش تر است . من محو سرو وضع عجیب او شده بودم و وقتی به خودم آمدم فهمیدم او هم متوجه من شده است. البته بعدها فهمیدم او هم از مدل موی من تعجب کرده است .
- خاطره ای از روز ازدواجتان برایم تعریف کن .
در روز عروسی استرس عجیبی گرفته بودم . می ترسیدم مراسم به هم بخورد به شاهرخ سفارش کرده بودم که کاری نکند که پدر و مادرم عصبانی شوند ، در لحظه ای که همه منتظر بودیم تا شاهرخ به دنبالم بیاید ،ناگهان دیدیم او خرطوم یک فیل را گرفته و به سمت من می آید . با دیدن فیل همه به وجد آمدند و خیلی ها تعجب کردند ، پدرم خیلی عصبانی شد و من جا خوردم و شاهرخ نزد من آمد و گفت : ((همانطور که دوست داشتی تو اولین دختری هستی که با فیل به خانه بخت می روی ، او واقعا آدم عجیبی است .یک عاشق دیوانه!))
پدر من مرد خیلی متعصبی بود که هیچ کس جرات نمی کرد حتی به او سلام بدهد ، اما شاهرخ این را نمی فهمید و معتقد بود هر آدمی قلبی در سینه دارد که گاهی می خواهد به زور غرور آن را مخفی کند. او هیچ وقت دست از شوخی کردن با پدرم برنداشت ،حتی در شب عروسی وقتی پدرم دست او را در دست من گذاشت ، شاهرخ به جای تشکر کردن در گوشش گفت:دیدی آقا ، بالاخره من برنده شدم ! و عجیب بود که برای اولین بار پدرم در آن لحظه خندید!
MdR