جملهٔ «عشق چیست؟» به زبان انگلیسی، "?What is love"، در سال ۲۰۱۲ میلادی، پرتکرارترین عبارت جستجو شده به این زبان درجستجوگر گوگل بودهاست.
جملهٔ «عشق چیست؟» به زبان انگلیسی، "?What is love"، در سال ۲۰۱۲ میلادی، پرتکرارترین عبارت جستجو شده به این زبان درجستجوگر گوگل بودهاست.
علائم ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) به دو دسته تقسیم می شوند: علایم حتمی و غیر حتمی.
الف) علائم حتمی ظهور
علائم حتمی، علائمی هستند که پیش از ظهور حتما اتفاق خواهند افتاد. با ظهور این علائم، مردم متوجه نزدیک شدن، و به پایان رسیدن شب سیه و ظلمانی می شوند و پس از آن حضرت ظهور می فرمایند و جهان را با عدالت و حکومت خود، از ظلمها و بدیها می رهانند.
در اینجا به تبیین برخی از علائم حتمی ظهور می پردازیم :
1- خروج سفیانی
در خصوص سفیانی دو دسته روایت داریم:
دسته اول اینکه: پیش از ظهور حضرت حجت (عج) مردی از نسل ابوسفیان خروج میکند که مردی است ظاهرالصلاح و به ذکر خدا مشغول ولی پلید و فریبکار است و دولت عباسی را برای همیشه منقرض می کند و شیعیان زیادی را به قتل می رساند و از ظهور آن حضرت اطلاع می یابد لشگری برای کشتن آن حضرت می فرستد که در بیابان بین مکه و مدینه در زمین فرو می روند.
دسته دوم: اینکه سفیانی جنبه توصیفی داشته باشد نه شخصی یعنی در مقابل هر مرد انقلابی و مصلح راستین یک (یا چند) سفیانی قد علم خواهند کرد.
امام صادق uدر این باره می فرمایند: «همانا قیام قائم و خروج سفیانی از سوی خدا قطعی است»1
2- فرو رفتن لشگر سفیانی در بیداء
حضرت علیu در این زمینه میفرماید: «مردی از خاندان من، در سرزمین حرام قیام میکند. چون خبر ظهور وی به سفیانی میرسد سپاهی از لشگریان خود را برای جنگ به سوی او میفرستد. ولی (سپاه مهدی) آنان را شکست میدهد آنگاه خود سفیانی با لشگریان همراه او به جنگ وی میروند و چون از سرزمین بیداء میگذرند، در زمین فرو میروند و جز یک نفر که خبر آنان را میآورد همگی هلاک میشوند».
3- خروج یمانی
امام صادقu میفرماید: «قیام خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال، در یک ماه و در یک روز خواهد بود و در این میان هیچ پرچمی به اندازة پرچم یمانی، دعوت به حق و هدایت نمیکند».
4- قتل «نفس زکیّه»
«نفس زکیّه» از اولاد امام حسن مجتبیuاست که در روایات گاهی از او به عنوان «نفس زکیّه» و یا «سیّد حسنی» یاد شده است و امام باقرuماجرای کشته شدن او را اینگونه بیان میکند: «قائم به یارانش میگوید! اهل مکّه مرا نمیخواهند؛ امّا من کسی را به سوی آنان خواهم فرستاد تا حجّت را بر آنان تمام کنم».
امّا اهل مکّه او را بین رکن (حجر الاسود) و مقام ابراهیمuسر میبرند و او همان نفس پاک است؛ زیرا بدون هیچ گناهی کشته میشود.2
5- طلوع خورشید از مغرب
فیض کاشانی در کتاب وافی میگوید: «گویا طلوع خورشید از مغرب کتابی دربارة ظهور حضرت مهدی (عج) است.»
6- خروج دجّال1
«دجّال» از ریشه «دجل» به معنای دروغگو و حیلهگر است. بر اساس آنچه از روایات استفاده میشود، دجّال فردی است که در آخر الزّمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج میکند و با انجام کارهای شگفتانگیز، جمع زیادی از مردم را میفریبد.1
پیامبر اکرمr فرمود: «قیامت برپا نمیشود، تا وقتی که مهدی (عج)، از فرزندانم قیام کند و مهدی (عج) قیام نمیکند تا وقتی که شصت دورغگو خروج کنند هر کدام بگوید من پیامبرم».2
7-سید حسنی
بر اساس احادیث و روایات، خروج سید حسنی، از نشانههای ظهور حضرت مهدی(عج)است.
امام صادقu فرمودند: سید حسنی جوانی خوش سیماست که از سرزمین دیلم و قزوین برای نصرت و یاری آلمحمدr قیام مینماید و با بانگی رسا و بیانی شیوا فریاد بر میآورد که به یاری آل محمدr برسید و از شما طلب یاری میکند. مردان از طالقان که شوق شدید به جهاد دارند به او پاسخ مثبت میدهند. سید حسنی، پس از دوران طولانی، زمام امور مناطقی را به دست میگیرد و اندکی پیش از ظهور به سوی عراق وکوفه میرود و از دیلم و قزوین تا کوفه زمین را از لوث وجود ظالمان پاک میکند و سرانجام کوفه را محل اقامت خویش قرار میدهد؛ مدتی در کوفه اقامت مینمایند و سپس «خبر ظهور مهدی (عج) به ایشان میرسد، سید با یارانش به محضر حضرت مشرف میشوند و از آن حضرت مطالبه دلایل امامت و موارث انبیاء را مینماید.
8-قیام سید خراسانی
قیام سید خراسانی یکی از علائم و نشانه های ظهور مهدی موعود (عج) معرفی شده است و روایات زیادی در این زمینه نظیر روایت ذیل وجود دارد «خروج خراسانی،سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است.» و در برخی از روایات خراسانی و سفیانی به دو اسب مسابقه تشبیه شده اند که خراسانی از مشرق و سفیانی از مغرب به طرف کوفه در حرکت اند در مجموع از روایات چنین استفاده میشود که قیام سید خراسانی از مشرق زمین آغاز و به سوی عراق به پیش می رود.
در مورد صفات جسمانی سید خراسانی نیز برداشتهای متفاوت و گوناگون وجود دارد مثلاً از کلمه «فتی» که در روایات مربوط به سید خراسانی یا حسنی ذکر شده است بعضی جوانی سنی را فهمیده و در نتیجه میگویند سید خراسانی هنگام قیامش، جوان است در حالی که برخی دیگر جوان مردی را معنی مناسب برای آن می دانند و میگویند جوان مردی یکی از ویژگی های سید خراسانی است نه اینکه سید خراسانی هنگام قیام در سنین جوانی قرار داشته باشدیکی دیگر از صفات جسمانی سید خراسانی داشتن خال بر گونه و یا دست راست است و در تفسیر آن نیز احتمالات مختلف وجود دارد که آیا به معنی خال معروف است و یا اینکه از ماده خلل و به معنی آسیب دیدگی و نقص است.
9- صیحة آسمانی:
منظور از صیحه، ندایی آسمانی است که نام حضرت مهدی (عج) را میبرد و همة ساکنان زمین آن را به زبان خودشان (عربی، فارسی و…) میشنوند.
10- خروج یمانى
یمانى نیز از رهبران بر حق است که به حمایت از مهدى (عج ) خروج مى کند، امام صادق علیه السلام در ضمن روایتى فرمود: سفیانى و خراسانى و یمانى در یک سال و در یک شهر و در یک روز خروج مى کنند و هیچ پرچمى مانند یمانى ، به هدایت نزدیکتر نیست ، زیرا یمانى مردم را به حق دعوت مى کند.
ب)علائم غیر حتمی
علایم غیرحتمی، با ظهور ارتباط استلزامی ندارند، زیرا ممکن است برخی از آنها اصلا واقع نشود ولی ظهور تحقق یابد. و احتمال دارد برخی از نشانهها حادث شود ولی ظهور توأم و همزمان با آنها شکل نگیرد و بدین بیان که: این نشانهها، بیانگر ظرف تحقق ظهور باشند، مانند اینکه گفته شود: نامه رسان هنگامی میآید که هوا صاف باشد. منظور این است که نامه رسان در زمان نامساعد بودن هوا نخواهد آمد، نه این که هر وقت هوا صاف بود او میآید. در باب علایم ظهور نیز مراد این است که حضرت مهدی(عج) در غیر این اوضاع ظهور نخواهد فرمود، نه این که هر وقت این اوضاع پدیدار شد، حضرتش باید ظهور کند. از مباحث یاد شده بر میآید که فساد و... شرط ظهور نبوده بلکه نشانههای ظهور هستند.
از جمله علائم غیر حتمی ظهور، گسترش و فراگیر شدن فساد می باشد.
- یکی دیگر از علائمی که در روایات به آن اشاره و تاکید شده است، تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر در جهان و خصوصاً در بین مسلمین می باشد
- علامت دیگر که به عنوان علامت آخر الزمان در روایات وارد شده است، ترویج ربا خواری می باشد.
- علامت دیگر، قطع رحم می باشد. در حدیث شریفی از پیامبر وارد شده است که «در آخر الزمان قطع رحم شایع گردیده و مردم به خاطر طعام دادن بر هم منّت گذارند، آنگاه که بزرگترها بر کوچکترها محبت نکنند و حیای کوچکترها بسیار کم شود.»
- یکی دیگر از علائم این است که پدران فرائض مذهبی و دینی را به فرزندان خود یاد ندهند و به فکر یادگیری فرائض الهی و مسائل دینی از ناحیه فرزندان خود نباشند. و در روایت آمده است که پدران به این قانع هستند که فرزندان آنها متاع ناچیزی از دنیا بدست آورند.
- و در روایتی امام صادقu به یکی از یاران خود نشانه های ظهور را چنین برمی شمرد:
1. هرگاه دیدی که حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند.
2. و دیدی که: ظلم و ستم فراگیر شده است.
3. و دیدی که: قرآن فرسوده و بدعتهائی از روی هوا و هوس،در مفاهیم آن آمده است.
4. و دیدی که: دین خدا (عملاً) توخالی شده، همانند ظرفی که آن را واژگون سازند. 5
5. و دیدی که: طرفداران و اهل باطل بر اهل حق پیشی گرفتهاند.
6. و دیدی که: کارهای بد آشکار شده و از آن نهی نمیشود و بدکاران بازخواست نمیشوند.
7. و دیدی که: مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند.
8. و دیدی که: افراد (به ظاهر) با ایمان سکوت کرده و سخنشان را نمیپذیرند.
9. و دیدی که: شخص بدکار دروغ گوید: و کسی دروغ و نسبت ناروای او را رد نمیکند.
10. و دیدی که: بچهها، به بزرگان احترام نمیگذارند.
11. و دیدی که: قطع پیوند خویشاوندی شود.
12. و دیدی که: بدکار را ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد.
13. و دیدی که: نوجوانان پسر، همان کنند که زنان میکنند.
14. و دیدی که: زنان با زنان ازدواج کنند.
15. و دیدی که: انسانها اموال خود را در غیر اطاعت خدا مصرف میکنند و کسی مانع نمیشود.
16. و دیدی که: افراد با دیدن کار و تلاش نامناسب مؤمنین، به خدا پناه میبرند.
17. و دیدی که: مدّاحی دروغین از اشخاص، زیاد شود.
18. و دیدی که: همسایه همسایه خود را اذیت میکند و از آن جلوگیری نمیشود.
19. و دیدی که: کافر به خاطر سختی مؤمن، شاد است.
20. و دیدی که: شراب را آشکار میآشامند و برای نوشیدن آن کنار هم مینشینند و از خداوند متعال نمیترسند.
21. و دیدی که: کسی که امر به معروف میکند خوار و ذلیل است.
22. و دیدی که: آدم بدکار در آنچه آن را خداوند دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است.
23. و دیدی که: اهل قرآن و دوستان آنها خوارند.
24. و دیدی که: راه نیک بسته و راه بد باز است.
25. و دیدی که: خانه کعبه تعطیل شده و به تعطیلی آن دستور داده میشود.
26. و دیدی که: انسان به زبان میگوید ولی عمل نمیکند.
27. و دیدی که: مؤمن، خوار و ذلیل شمرده میشود.
28. و دیدی که: بدعت و زنا آشکار شود.
29. و دیدی که: مردم به شهادت و گواهی ناحق اعتماد کنند.
30. و دیدی که: حلال، حرام شود و حرام، حلال گردد.
31. و دیدی که: دین براساس میل اشخاص معنی شود و کتاب خدا و احکام آن تعطیل گردد.
32. و دیدی که: جرأت بر گناه آشکار شود و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نگردد.
33. و دیدی که: مؤمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش.
34. و دیدی که: ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد.
35. و دیدی که: سردمداران به کافران نزدیک شوند و از نیکوکاران دور شوند.
36. و دیدی که: والیان در قضاوت رشوه بگیرند.
37. و دیدی که: پستهای مهمّ والیان براساس مزایده است نه بر اساس شایستگی.
38. و دیدی که: مردم را از روی تهمت و یا سوءظن بشکند.
39. و دیدی که: مرد به خاطر همبستری با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد.
40. و دیدی که: زن بر شوهر خود مسلط شود و کارهایی که مورد خشنودی شوهر نیست انجام میدهد و به شوهرش خرجی میدهد.
41. و دیدی که: سوگندهای دروغ به خدا بسیار گردد.
42. و دیدی که: مشروبات الکلی بطور آشکار بدون مانع خرید و فروش میشود.
43. و دیدی که: آشکار قماربازی شود.
44. و دیدی که: مردم محترم توسط کسی که مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند.
45. و دیدی که: نزدیکترین مردم به فرمانداران، آنانی هستند که به ناسزاگویی به ما خانواده عصمتu ستایش شوند.
46. و دیدی که: هرکس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و گواهیاش را قبول نمیکنند.
47. و دیدی که: در گفتن سخن باطل و دروغ بر همدیگر رقابت کنند.
48. و دیدی که: شنیدن سخن حق بر مردم سنگین است ولی شنیدن باطل برایشان آسان است.
49. و دیدی که: همسایه از ترس زبان به همسایه احترام میکند.
50. و دیدی که: حدود الهی تعطیل شود و طبق هوا و هوس عمل شود.
51. و دیدی که: مسجدها طلاکاری (زینت داده) شود.
52. و دیدی که: راستگوترین مردم نزد آنها مفتریان درغگو است.
53. و دیدی که: بدکاری آشکار شده و برای سخنچینی کوشش میشود.
54. و دیدی که: ستم و تجاوز شایع شده است.
55. و دیدی که: غیبت، سخن خوش آنها شود و بعضی بعض دیگر را به آن بشارت کنند.
56. و دیدی که: صبح و جهاد برای خدا نیست.
57. و دیدی که: سلطان به خاطر کافر، شخص مؤمن را خوار کند.
58. و دیدی که: خرابی بیشتر از آبادی است.
59. و دیدی که: معاش انسان از کمفروشی به دست میآید.
60. و دیدی که: خونریزی آسان گردد.
61. و دیدی که: مرد به خاطر دنیایش ریاست میکند.
62. و دیدی که: نماز را سبک شمارند.
63. و دیدی که: انسان ثروت زیادی جمع کرده، ولی از آغاز آن تا آخر، زکاتش را نداده است.
64. و دیدی که: قبر مردهها را بشکافند و آنها را اذیت کنند.
65. و دیدی که: هرج و مرج بسیار است.
66. و دیدی که: مرد روز خود را با مستی به شب میرساند، و شب خود را نیز به همین منوال به صبح برساند و هیچ اهمیّتی به برنامه مردم ندهد.
67. و دیدی که با حیوانات آمیزش میشود.
68. و دیدی که مردم به مسجد (محل نماز) میرود وقتی برمیگردد لباس در بدن ندارد، (لباس را دزدیدهاند).
69. و دیدی که: حیوانات همدیگر را بدرند.
70. و دیدی که: دلهای مردم سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا برایشان گران است.
71. و دیدی که: بر سر کسبهای حرام آشکار را رقابت کنند.
72. و دیدی که: نمازخوان برای خودنمایی نماز میخواند.
73. و دیدی که: فقیه برای دین خدا فقیه نمیآموزد و طالب حرام ستایش و احترام میگردد.
74. و دیدی که: مردم در اطراف قدرتمندانند. 75
. و دیدی که: طالب حلال، مذمت و سرزنش میشود و طالب حرام، ستایش و احترام میگردد.
76. و دیدی که: در مکه و مدینه کارهایی میکنند که خدا دوست ندارد و کسی از آن جلوگیری نمیکنند و هیچکس بین آنها و کارهای بدشان مانع نمیشود.
77. و دیدی که: آلات موسیقی و لهو در مدینه و مکه آشکار گردد.
78. و دیدی که مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی دیگران او را از این کار برحذر میدارند.
79. و دیدی که: مردم به همدیگر نگاه میکنند، و از مردم بدکار پیروی نمایند.
80. و دیدی که: راه نیک خالی و راه رونده ندارند.
81. و دیدی که: مرده را مسخره کنند و کسی برای او اندهگین نشود.
82. و دیدی که: سال به سال بدعت و بدیها بیشتر شود.
83. و دیدی که: مردم و جمیعتها جز از سرمایهداران پیروی نکنند.
84. و دیدی که: به فقیر چیزی را دهند که برایش بخندند، ولی در راه غیر خدا ترحّم است.
85. و دیدی که: علائم آسمانی آشکار شود و کسی از آن نگران نشود.
86. و دیدی که: مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسی به جای میآورند و کسی از ترس مردم از آنها جلوگیری نمیکند.
87. و دیدی که: انسان در راه غیر خدا بسیار خرج کند، ولی در راه خدا از اندک هم مضایقه دارد.
88. و دیدی که: حقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هیچ احترام برای آنها قایل نیستند بلکه نزد فرزند از همه بدترند.
89. و دیدی که: زنها بر مسند حکومت بنشینند و هیچ کاری جز خواسته آنها پیش نرود.
90. و دیدی که: پسر به پدر نسبت دروغ بدهد، و پدر و مادرش را نفرین کند و از مرگشان شاد گردد.
91. و دیدی که: اگر روزی بر مردی بگذرد، ولی او در آن گناه بزرگی مانند بدکاری، کمفروشی و زشتی انجام نداده ناراحت است.
92. و دیدی که: قدرتمندان غذای عموم مردم را احتکار کنند.
93. و دیدی که: اموال حق خویشان پیامبرr (خمس) در راه باطل تقسیم گردد و با آن قماربازی و شرابخواری شود.
94. و دیدی که: به وسیله شراب بیمار را مداوا و برای بهبودی آن تجویز کنند.
95. و دیدی که: در امر به معروف و نهی از منکر و ترک دین بیتفاوت و یکسانند.
96. و دیدی که: سر و صدای منافقان برپا، امّا صدای حقطلبان خاموش است.
97. و دیدی که: برای اذان نماز مزد میگیرند.
98. و دیدی که: مسجدها پر است از کسانی که از خدا نترسند و غیبت هم نمایند.
99. و دیدی که: خورندگان اموال یتیمان ستوده شوند.
100. و دیدی که: قاضیان برخلاف دستور خداوند قضاوت کنند.
101. و دیدی که: استانداران از روی طمع، خائنان را امین خود قرار دهند.
102. و دیدی که: فرمانروایان، میراث مستضعفان را در اختیار بدکاران از خدا بیخبر قرار دهند.
103. و دیدی که: بر روی منبرها از پرهیزکاری سخن میگویند، ولی گویندگان آن پرهیزکار نیستند.
104. و دیدی که: صدقه را با وساطت دیگران، بدون رضای خداوند و به خاطر درخواست مردم بدهند.
105. و دیدی که: وقت (اول) نمازها را سبک بشمارند.
106. و دیدی که: هم و هدف مردم شکم و شهوتشان است.
107. و دیدی که: دنیا به آنها روی کرده است.
108. و دیدی که: نشانههای برجسته حق ویران شده است؛
در این وقت خود را حفظ کن و از خداوند بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد
مکان ظهور
طبق روایات متواتر از طریق شیعه و سنى، که قیام شکوه مند آن مصلح جهانى از سرزمین و از مسجد الحرام، کنار کعبه ى معظمه، آغاز خواهد شد و تعداد سیصد و سیزده تَن از اصحاب او که فرماندهان لشکرى و کشورى آن حضرت هستند، در میان رکن و مقام، با آن حضرت بیعت مى کنند. آن گاه، تعداد دَه هزار نفر تکمیل مى شود و وجود مقدّس حضرت بقیه الله (عج) با سپاه دَه هزار نفرى، از مکّه حرکت مى کنند و به اصلاح جهان مى پردازند
مفضّل از حضرت صادقu مى پرسد: «اى آقاى من! حضرت مهدى (عج) از کجا و چه گونه ظهور مى کند؟». حضرت فرمودند: «اى مفضل! او به تنهایى ظهور مى کند و به تنهایى کنار کعبه مى آید و به تنهایى شب را در آن جا مى گذراند.».
در روایت دیگرى مى فرماید: «چون مهدى به در آید، به مسجدالحرام رود. رو به کعبه و پشت به مقام ابراهیم بایستد. دو رکعت نماز گزارد. آن گاه فریاد برآورد: «اى مردمان! منم یادگار امام و یادگار نوح و یادگار ابراهیم و یادگار اسماعیل. منم یادگار موسى و عیسى و محمد... منم صاحب قرآن و زنده کننده ى سنّت..
1 .بحار الانوار، ج 52، ص 215.
2 .کتاب الغیبه، محمّد ابراهیم نعمانی، ص 252.
1 .دجال شخصی است که در برخی روایات توصیفاتی برای او ذکر شده است مانند دجال مردی چاق،سرخ رو، موی سر مجعّد، چشم راست او اعور، چشم.
محل خروج دجال است که در روایات مکآنهای مختلفی برایش نقل شده است از جمله اصفهان، خراسان، سجستان و همچنین سرنوشت دجال که عاقبت به دست چه کسی به هلاکت میرسد که در این باره روایات دو دیدگاه را مطرح میکنند بعضی قائلند که به دست حضرت عیسیu و بعضی به دست حضرت مهدی (عج).
1 .بحار الانوار، ج 52، ص 139.
2 .الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص371.
من «خودم» نیستم
امروز وقتی درباره شبکه های اجتماعی صحبت بکنیم هیچ کس نیست که اطلاعی از فیسبوک، توییتر، وایبر، واتس آپ، لاین و... نداشته باشد؛ یا فعال در این شبکه های اجتماعی است و یا حداقل اطرافیانش در این شبکه ها عضو هستند اما «دانیل بل» در عصری می زیست که هنوز اینترنت فراگیر نشده بود و چیزی به عنوان شبکه های اجتماعی پدید نیامده بود. وقتی او از «جامعه اطلاعاتی» صحبت میکرد، نمیتوانست پیشبینی کند که دنیای اینترنتی می تواند تا این حد در زندگی بشر مداخله کند؛ بهطوریکه امروز تقریبا در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی وجود داشته باشد. در همین راستا «مانوئل کاستلز» نظام ارتباطی نوین را «جامعه شبکهای» نامید؛ شکلی از جامعه که به گونهای فزاینده روابط خود را در شبکههای رسانهای سازمان میدهد؛ شبکههایی که به تدریج جایگزین شبکههای اجتماعی ارتباطی رودررو میشوند یا آنها را تکمیل میکنند. این بدان معنی است که شبکههای اجتماعی و رسانهای در حال شکلدادن «شیوهی سازماندهی» و «ساختارها» ی بسیار مهم جامعهی مدرن هستند. این شبکهها تمام واحدها و قسمتهای این صورتبندی (افراد، گروهها و سازمانها) را به طور روزافزونی به هم متصل میکنند. اما در اینجا ما با مسئلهی پیچیدهتری به نام «هویت» روبرو هستیم.
«هویت» عبارت است از فرایند معناسازی براساس یک ویژگی خاص یا مجموعه بههمپیوستهای از ویژگیهای خاص که بر منابع معنایی دیگر اولویت داده میشود. «گیدنز» مینویسد: هویت منبع معنا برای کنشگران است و به دست آنها از رهگذر فرایند فردیتبخشیدن ساخته میشود. هویت به معنی «چه کسی بودن» است و از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن و شناسانده شدن به چیزی یا جایی برمیآید. این حس تعلق، بنیادی و ذاتی در وجود انسان دارد. برآورده شدن این نیاز، «خودآگاهی» فردی را در انسان سبب میشود و ارضای حس تعلق میان یک گروه انسانی، خودآگاهی جمعی و مشترک یا هویت بومی یا ملی آن گروه انسانی را تعیین میکند. لذا هویت در قالبهای مختلفی همچون فردی و ملی قابل تعریف است. هویت واقعی انسانها از تعاملات واقعی انسانی بین افراد شکل میگیرد. هویت وجه تمایز بین «من» و «ما» با «دیگری» و «دیگران» است.
انقلاب ارتباطات در دوگونه متمایز فنی و ساختاری و نیز در شکل ظهور جامعه شبکهای و اطلاعاتی، که از مهمترین ویژگیهای آن «فرهنگ واقعیت مجازی» و «زمان بیزمان و فضای جریانها» است، ظاهر میشود. در نتیجه، با ایجاد تحول در مفاهیم مکان و زمان و فراهم آمدن منابع و مراجع جدید هویت و ذهنیت انسان را در جهان جدید ناپایدار و سیال میسازد که بهنوعی همخوان و سازگار با اندیشه بی نظمی و پساساختارگرایی پست مدرن در مورد هویت انسان است.
در فضای سایبر، هویت جدیدی علاوه بر هویت فیزیکی وجود دارد که بعضیها به اشتباه این هویت جدید یعنی «هویت دیجیتالی» را مترادف هویت مجازی میدانند. در حالی که هویت دیجیتالی میتواند به صورت مجازی یا حقیقی شکل بگیرد. میتوان مشخصات هویت حقیقی را بروز داد یا از خود شخصی دیگر، غیر از آنچه در واقعیت بوده، ارائه داد.
به واسطه تحولات ساختاری و معرفتی و شکلگیری ذهنیت و هویت سیال و ناپایدار در جهان جدید و پدیدار شدن شبکههای اجتماعی که به منزله رسانههای تعاملی وسیع در فضای سایبر هستند کم کم ساخت «هویت مجازی» گسترش مییابد و آزادی عمل در فضای اینترنت و عدم شناخته شدن باعث میشود هویت حقیقی افراد کنار گذاشته شده و هویت مجازی جایگزین آن شود. «هویت مجازی» هر فرد، عبارت است از آنچه فرد به جای هویت واقعی خود به دیگران نشان میدهد.
هویت مجازی و حریم خصوصی ارتباط نزدیک با هم دارند و بعضی دانشمندان معتقدند هویت مجازی جزئی از حریم خصوصی است. در اجتماع مدرن امروز، هویت مجازی به صورت عمدی یا غیرعمدی و خود به خود ظاهر میشود.
در هویت مجازی که حاصل دنیای پست مدرن است، بر هویت غیرذاتی و تاریخی و سیال انسان و پراکندگی و تجزیه فرد تاکید میشود. از آنجائیکه در فضای مجازی، موقعیتها هویت سازند و قرار گرفتن کاربران در هر موقعیت متفاوت با موقعیت دیگر است، هر فردی همچون «موزائیک» مجموعهای از تعارضها و اجزای گوناگون شده است که گاهی این تعارضات به حدی میرسد که به اختلالات روانی در افراد نیز منجر میشود.
در این میان غرق شدن در فضای مجازی، گاهی منجر به فراموش کردن هویت واقعی افراد نیز میشود؛ تا حدی که در زندگی اجتماعی و روابط خانوادگی، گاهی ما با دوگانگی و یا چندگانگی شخصیتی افراد روبرو میشویم.
این موضوع وقتی حساس میشود که بدانیم برخی از افراد در مواجهه با شخصیت دیگر خود که از آن به «خودِ مجازی» تعبیر میکنیم، دچار نوعی هراس و اضطراب میشوند. «خودِ مجازی» آدمها میتواند شخصیتی بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی آنها باشد؛ میتواند تمام اسرار و خصوصیات درونی و واقعی آن فرد را به راحتی فاش سازد؛ یعنی چیزی که در واقعیت عملی غیر ممکن به نظر میرسد. در حقیقت هویت مجازی آن روی سکه شخصیتی افراد است که در زندگی واقعی بدلیل چهارچوب های هنجاری اجتماعی، حیا و عفت اجتماعی، قدرت و یا جرأت بروز آن را ندارد عرضه می کند، شخصیتی که شاید در تضاد کامل با شخصیت واقعی فرد باشد.
هادی مقدمدوست در اولین ساختهی سینمایی خودش با نام «سر به مهر» که در سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد، تا حدودی به بخشی از این هویت مجازی میپردازد. شخصیت زن داستان (با بازی لیلا حاتمی) در یک قرار وبلاگی شرکت میکند اما وقتی از او سوال میشود که آیا فلان وبلاگ برای شماست، او این مسئله را به شدت انکار و سعی میکند. در بحث دیگران در مورد مشکلات نویسنده وبلاگ، خودش هم شرکت کند. هر چند «خودِ مجازی» این فرد دقیقاً بیانکننده مسائل محرمانه «خودِ حقیقی» اوست اما به دلیل همین بیان مسائل محرمانه، فاصلهی بسیاری بین او و هویت مجازیاش وجود دارد. فاصلهای که از مواجه شدن با او به شدت میهراسد.
Disconnect یا جداماندگی فیلم برجسته سال 2013 دیگر ساخته ای است که این تناقضات هویت مجازی و هویت واقعی را به تصویر می کشد، تناقضاتی که باعث می شود بازیگر اصلی فیلم بدلیل فاش شدن رفتارهای متناقضش در قالب هویت مجازی فیسبوکش دست به خودکشی بزند.
مثال های فوق گوشه ای از این هویتهای مجازی است. گاهی فرد در فضای مجازی (وبلاگ و یا شبکههای اجتماعی)، از خود شخصیت دیگری خلق میکند. شخصیتی که نقصهای فعلی را ندارد؛ شخصیتی که براساس آرزوهای دستنیافتنی شکل گرفته است (آواتار). این شخصیت مجازیِ دوستداشتنی آنچنان در زندگی آن فرد بزرگ میشود که به راحتی شخصیت حقیقی را کمرنگ میکند. اما این مسئله چگونه اتفاق میافتد؟
به نظر میرسد بزرگترین عامل پر رنگشدن شخصیت مجازی، دیالوگهای مجازی باشند. وقتی که مخاطبان وبلاگ و یا مخاطبان شبکهی اجتماعی، شخصیت مجازی فرد را به رسمیت میشناسند، وقتی که آمار بازدیدها و کامنتها بالا میرود، کمکم شخصیت مجازیِ دوستداشتنی، جای شخصیت حقیقی را میگیرد. این موقعیت جدید گاهی به فراموشی مسائل دینی و اعتقادی نیز منجر میشود و این دقیقا از مصادیق کارکردهای عجیب دنیای مجازی است.
از نگاهی دیگر؛ هویت مجازی راه سوءاستفاده و کلاهبرداری را نیز فراهم کرد و «شخصیت جعلی» و «خود را به جای کس دیگر جا زدن» به یکی از جدیدترین کلاهبرداریها تبدیل شد که سودهای کلانی نصیب کلاهبرداران کرد. در این شیوه کلاهبردار خود را به جای مالک چیزی جا میزند، یا از هویت شخص دیگری برای به دست آوردن کالا یا خدمات مورد نیاز خود استفاده میکند. مهاجرت غیر قانونی، تروریسم و ایمیلهای سیاه در زمره این جرائم قرار میگیرد.
حقوق ماهیانه "دهقان فداکار" چقدر است؟
رقم قرارداد فوتبالیست ها چند تا صفر داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سوال دوم و تو قسمتهای قبلی توضیح داده بودم و بعضی از دوستان لطف کردند و نظر دادند
ولی جواب سوال اولی رو در زیر مطالعه کنید و حتما نظر بدهید
یا علیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، پیرمرد فارسی نمیداند. یکی از معلمان آذری زبان کنارش مینشیند و از او میخواهد داستانش را تعریف کند. داستانی که سالهای سال در کتاب فارسی سوم دبستان جا خوش کرده بود و برای بسیاری از کودکانی امروز خودشان پدرو مادر شدهاند، فداکاری را معنا میکرد. بله! جوانی که 54 سال پیش با از خودگذشتگی جان صدها نفر را از مرگ حتمی نجات داد، امروز در هشتاد و چهارمین پاییز زندگیاش کنار دانشآموزان دبستان قرآنی امام حسن مجتبی(ع) کرج نشسته تا یک بار دیگر داستانش را تعریف کند. داستان شبی که در آن با آتشزدن کت خود مانع از برخورد قطار با توده سنگی که از کوه فروریخته بود، شد و فرصت زندگی دوباره را به صدها نفر هدیه کرد.
به گزارش ایسنا، «ریزعلی خاجوی» نامآشنای همه ایرانیان است. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و برغم کتک خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد میکند.
ریزعلی در توضیح داستان آن شب میگوید: این قصه به حدود 50 سال پیش و زمانی که حدود 31 ساله بودم بازمیگردد؛ یادم می آید اواخر پاییز بود که یک شب باجناغم میهمان من شده بود؛ ساعت هشت شب یکباره از زیر کرسی بلند شد و گفت که «الان یادم افتاد که فردا دوستانم برای فروش گوسفندانشان به تهران میروند و من هم باید بروم» و از من خواست که او را به ایستگاه قطار در حدود هفت کیلومتری منزلمان برسانم.
وی ادامه میدهد: هرچه به او اصرار کردم که «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نکرد که در نهایت با یک فانوس و تفنگ شکاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم. در راه برگشت به خانه دیدم که فاصله میان دوتونل به خاطر ریزش کوه مسدود شده است. با دیدن این صحنه ابتدا به این فکر کردم که اگر بخواهم کاری انجام دهم بدون شک برایم دردسرساز میشود و با تصور سئوال پیچ شدن توسط ماموران قطار به سمت منزل قدم برداشتم. هنوز چند قدمی از ایستگاه دور نشده بودم که یادم آمد قطاری که به سمت توده سنگ پیش میآید پر از مسافر است!
پیرمرد اضافه میکند: با تصور چهره برخی از مسافرانی که در قطار مرگ آرام و بیخبر نشسته بودند، راه خود را به سمت ایستگاه تغییر دادم و با خودم گفتم «هر چه بادا باد».
قهرمان کتاب فارسی سوم دبستان ما میگوید: با توجه به این که قطار چند دقیقهای میشد که از ایستگاه حرکت کرده بود، برای این که بتوانم جلوی حرکت آن را بگیرم، چارهای جز آتش زدن کتم پیدا نکردم. بنابراین کتم را بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار حرکت میکردم و به راننده علامت میدادم.
خواجوی گفت: وقتی دیدم که راننده متوجه نمیشود، با تفنگ شکاری که همراهم بود یکی دو گلوله شلیک کردم که با صدای شلیک گلوله راننده متوجه شد و قطار را کم کم متوقف کرد.
قهرمان فداکار داستان درحالیکه چشمهای خیسش را با دستمال پاک میکند میگوید: با توقف قطار همه مأموران و مسافران با تصور این که من دزد هستم و یا قصد مردم آزاری دارم از قطار بیرون ریختند مرا تا جایی که می توانستند کتک زدند ولی بعد از آنکه جریان را برایشان توضیح دادم به شدت به شعف آمده بودند و به هر شکلی که می توانستند از من تشکر کردند.
وی ادامه داد: حالا بیش از نیم قرن از آن اتفاق میگذرد و من هر روز با خودم فکر میکنم که اگر آن شب باجناقم قصد سفر به تهران را نمیکرد و من تودههای سنگ ریخته شده بر روی ریل قطار را نمیدیدم چند خانواده داغدار میشدند؟؟
خواجوی در بخش دیگری از صحبتهای خود با گلایه از دو اشتباهی که در انتشار داستان وی در کتاب فارسی سوم دبستان رخ داده بود میگوید: در آن داستان اسم من «ریزعلی خواجوی» قید شده بود در حالی که اسم واقعی من « ازبرعلی حاجوی» است، دوم اینکه در آن کتاب نوشته شده بود که من پیراهنم را برای نجات جان مسافران در آورده و به آتش میکشم، این درحالی است که آن شب من پیراهن به تن داشتم و با بستن کتم بر روی چوب مشعل ساختم و جلوی حرکت قطار را گرفتم.
حذف کامل داستان دهقان فداکار از کتابهای درسی یکی دیگر از گلایهها خواجوی است و با ناراحتی دربارهاش توضیح میدهد: من نمیدانم چرا درس دهقان فداکار از کتابهای درسی حذف شده است؛ مسوولان به جای آنکه حمایت کنند بخشهای زیادی از آن ماجرا را از کتب درسی برداشتهاند و تنها به بخش کوچکی از آن در داستان فداکاران اشاره کردهاند.
وی در پاسخ به این سئوال که اکنون کجا زندگی میکند و منبع درآمدش از کجاست میگوید: من و خانوادهام چندین سال پیش از روستای «قالاچق» که از توابع شهرستان میانه است به کرج نقل مکان کردیم و از آن زمان تاکنون در منطقه حصارک کرج زندگی میکنیم و در خصوص منبع درآمدم نیز باید بگویم من 15 سال پیش به استخدام راه آهن درآمدم و درحال حاضر حقوق بگیر دولتم!
وی ادامه داد: هرچند زندگی برای من و همسرم در فضای یک زیرزمین بسیار دشوار است ولی چون خدا این را برایمان مقدرکرده شاکریم و گلایهای نداریم.
قهرمان دیروز اضافه میکند: خدا به من 43 نوه و 32 نتیجه داده که هرکدام اگر ماهی یک بار هم به منزلم بیایند مسلماً حقوق 600 هزار تومانی راه آهن حتی جوابگوی میوه و چای آنها هم نمیشود.
از او میپرسم اگر دوباره چنین اتقاقی بیفتد حاضر هستی برای نجات جان دیگران زندگی خودت را به خطر بیاندازی؟ ریزعلی قاطع جواب میدهد اتفاق آن شب خداوند به من نظر داشت؛ چراکه منی که اصلاً اهل سیگار نبودم شب آن حادثه به طور اتفاقی کبریت در جیب داشتم تا وسیلهای شود برای نجات جان مسافران قطار. تمام زندگی امتحان الهی است و من تلاش میکنم از این امتحانات سربلند بیرون بیایم.
ریزعلی درجواب این سوال که آن شب که میخواستی جان مسافران را نجات دهی آیا به شهرت و محبوبیت بعد از اتفاق فکر کردی جواب میدهد: به هیچ وجه، اتفاقاً از این میترسیدم که کارکنان راه آهن واکنش بدی نشان دهند و فکر این که ممکن است روزی اسمم در کتابهای درسی جای بگیرد و همه مرا بشناسند حتی به ذهنم هم خطور نکرد.
دهقان فداکار در پاسخ به این سوال که فداکارترین فردی که در زندگیت میشناسی چه کسی است نیز میگوید: حسین فهمیده فداکارترین فردی است که میشناسم چون علیرغم سن کماش آگاهانه و از روی انتخاب از جان خود گذشت و با رفتن به زیر تانک دشمن جان همرزمان خود را نجات داد.
وی در پایان به معلمان و کسانی که وظیفه پرورش دانش آموزان را به عهده دارند نیز توصیه کرد: با تمام توان برای تربیت مناسب دانش آموزان تلاش کنند؛ چراکه آینده مملکت اسلامی به دست آنها است.
داستانهای زیادی در کتابهای فارسی بود که شاید تا سالها از ذهن کسانی که با آنها سر و کار داشتند بیرون نرود؛ داستانهایی که نمیتوان آنها را فراموش کرد و به راحتی پذیرفت که دیگر بنا نیست بچهها آنها را بخوانند و یک سال تمام با هر کلمهشان زندگی کنند.
انگار قرار است خاطرات و نوستالژیهای مشترک نسلها از بین برود و آنها که «دهقان فداکار» میخواندند، همچون خود «ازبرعلی » کمکم نسلشان منقرض و داستانهای نوستالژیک دوران تحصیلشان به اعماق تاریخ سپرده شود.
با تمام این نامهربانیها باید خوشحال باشیم که هرچند که داستان کامل دهقان فداکار ایرانی دیگر از کتاب فارسی حذف شده، اما ریزعلی خواجوی همچنان زنده است و هر چند وقت یکبار داستان آن شب فراموش نشدنی را برای رسانهها تعریف میکند.
http://www.qomefarda.ir/news/118505
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ