روز 29 دی آقا آرش اولین روزی بود که رفته بود توی 18 ماه و ما از صبح خونه مامان جون اینا بودیم. مامان جون و خاله فائزه رفته بودند تهران برای عمل بینی خاله فائزه و شب ساعت 9 اومدند خونه و دو تا عکس اول این پست برای اون روزه و دو تا عکس بعدی مال امروزه. وای 29 همین ماه آرش واکسن 1.5 سالگی داره. شنیدم خیلی بچه اذیت میشه. امیدوارم بچه من اذیت نشه.
خدایا شکرت...
(بقیه عکسها را در ادامه مطلب مشاهده کنید)
جونم بهتون بگه این هفته ما همش پارک بودیم وبه قول بابایی اونقدر عکس از پارک گرفتیم که نگو وسه شنبه هم رفتیم میلاد نور که من برای خودم خرید کنم که به نفع شما شد وبه ضرر بنده برای شما خریدیم وپنچشنبه رفتیم جشن کریسمس در کافه خلاقیت که برعکس یلدا که خوب نبود ..عالی بود تعدا د کم وبرنامه شاد شاد من فدایی دخترکم که از اول تا اخر وسط بود مامان شاهین جون شیمایی عزیزهم به همراه شهلا مامان امیر ازسلان از بچه های وبلاکی هم امدند خیلی خوش گذشت وخدا را شکر اذیت نکردید
جمعه هم خودمون رفتیم پارک ساعی وشما غش کردید ار خستگی از بس دویدید هفته شلوغ وخوبی بود ومن همچنان دنبال کلاس مناسب سنتونم راستش بخواهید اصرار ندارم زبان بخوانید وتب زبان هنوز من نگرفته بیشتر دلم می خواهد شاد باشید وبازی کنید ودر کنارشم اگر چیز ی اموختید چه بهتر
ما شالله شما ها انرژیتون بالا است وما کم.. نمی توانیم پا به پایی شما بیاییم به همین علت می خواهم نیروتون خارج از منزل تخلیه کنید
فردا با کلی تاخیر می رویم اتلیه ولی کمی تنبل شدم نه تم انتخاب کردم نه لباس خدا کنه خوب همکاری کنید پارسال پوستمون کندید وعکاس بیچاره رفت مسکن خورد خدا امسال به خیر کنه لطفا همکاری کنید
دوستتون دارم عشقهای مامان
دیروز صبح ارشا بهم می گی مامان بیا برام قبل (قلب)صورتی بکش وقتی کشیدم می گم می خواهی چیکار می گی می خواهم به تو هدیه بدهم کریسس مبارک من که بیهوش شدم
بعداز جشن امدیم خونه پیراهن وجوراب شلواری هانا قهوه ای رنگ شده بود انهم پشت لباس وجوراب شلواری سفید فکر کردم اتفاق بدی افتاده ولی دیدم نه بو ی شیر کاکائو می دهد بهش می گم هانا چه جوری ریختی پشت لباست می گی من نریختم ریخته بود من فقط نشستم
خیلی بامره دستت می گذاری زیر سینه ات می گی من ازد ست تو اسبانیم می دانی یانه (عصبانیم)
کوشا برای عروسی خاله مریم لباست تنت می کنم لباست کمی سخت از سرت می رود پایین می گی یواش گردنم کنده شه داماد خشگل نداری ها
باهر کی روبوسی کنم می ایی می گی می شه دخترم پس بدهی من همین یکی دارم
من مست شماهستم ودرشما گم شدم چه خوب روزگاری روزگار شیرین کودکی شما دوستتون دارم ارامش ودلیل بودنم خدایا شکر تکراز تمام لحظات ماست
ثنا جونمون هم که حسابی درگیر درس خوندن هستش,هر روز هم که با خانم معلمش جر و بحث داریم که ثنا جونمون حساس هستش و کسی حق نداره بگه بالا چشش ابرو هستش و ...................
راستی شنبه که تولدم بود عروسکم همه مغازه هارو زیر و رو کرده بود برام بهترین هارو بخره,مامان جون میگفت عروسک همش از این مغازه به اون مغازه میرفت تا چیزی که دوس میدارم رو برام بخره,عصری هم من بردمش بیرون به سلیقه خودش کیک بخرم.شب هم که داشتیم تولد رو شروع میکردیم از شانسمون کلی مهمون اومد خونمون و عروسکم که عاشق کیک هستش همش نگران بود که به خودمون کیک نمیرسه.
راستی صبح روز تولدم هم که رفته بودم دفتر دیدم رو وایت برد تولدم رو تبریک گفتن و یه کادو هم برام گذاشتن تو کمد,خلاصه امسال حسابی سوپرایز شدم ولی تولد عروسک های خاله یه چیز دیگه بود.
الهی خاله قربون هر 2 تاتون دوردونه های من..............
سدنای عزیزم اولین دندونت تو 8 ماهگی مبارکت باشه عروسک نازنینم