ثنا جونمون هم که حسابی درگیر درس خوندن هستش,هر روز هم که با خانم معلمش جر و بحث داریم که ثنا جونمون حساس هستش و کسی حق نداره بگه بالا چشش ابرو هستش و ...................
راستی شنبه که تولدم بود عروسکم همه مغازه هارو زیر و رو کرده بود برام بهترین هارو بخره,مامان جون میگفت عروسک همش از این مغازه به اون مغازه میرفت تا چیزی که دوس میدارم رو برام بخره,عصری هم من بردمش بیرون به سلیقه خودش کیک بخرم.شب هم که داشتیم تولد رو شروع میکردیم از شانسمون کلی مهمون اومد خونمون و عروسکم که عاشق کیک هستش همش نگران بود که به خودمون کیک نمیرسه.
راستی صبح روز تولدم هم که رفته بودم دفتر دیدم رو وایت برد تولدم رو تبریک گفتن و یه کادو هم برام گذاشتن تو کمد,خلاصه امسال حسابی سوپرایز شدم ولی تولد عروسک های خاله یه چیز دیگه بود.
الهی خاله قربون هر 2 تاتون دوردونه های من..............
سدنای عزیزم اولین دندونت تو 8 ماهگی مبارکت باشه عروسک نازنینم
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
میلاد پیامبر عشق و محبت مبارک
دختری بودش همی معصوم و پاک با اراده ، او قوی مظلوم و پاک
سجده می کرد او خدایش را همش او شب و روزش بود گریان همش
…………..
گریه اش مخصوص آن خالق بود سجده هایش چون برای او بود
یکه و تنها بدور از این جهان او دعاهایش همش بود در نهان
پس خداوندم دعاهایش شنید پاکی و معصومیت آن سادگیهایش بدید
پس بر آن شد تا که اورا سر کند از تمام مردمان سرتر کند
نطفه ای بنهاد در بطن و تنش نطفه ای پاک و مقدس در تنش
مریم آن دختر که بوده پاک پاک با تواضع سر نهاد بر آن خطاب
در تمام روزها سختی کشید از تمام مردمان رنجی بدید
گفته بودندش که مریم پاک نیست او مطهر ، باکره از خاک نیست
نیش زخمی می زدند بران دلش تهمت و رسوا می کردند آن دور و برش
پروراند آن نطفه را هر روز و ماه تا که شد نه ساعت و نه روز و ماه
زایش آن پاک و معصوم سر رسید پس زمان آن ولی بر ما دمید
پس به دنیا آمده عیسی ما آن فرشته آن پدر اولیای ما
رازها را فاش کرد آن نوظهور پس خدا را پاس کرد آن نوظهور
گفت من زاییده آن مریمم نطفه پاک خدای مریمم
آمدم تا کفرها را بر کنم ظلمها و ناسپاسی بر کنم
مادرم پاک است و قدیس خدا من فرستاده به فرمان خدا
پس بیایید و همه کرنش کنیم بر خدا بر آن ولی کرنش کنیم
دور اندازیم همه جور و جفا پیشه گیریم راستی ! صدق و صفا
کاهنان از دیدنش بگریستند از زبان کودکی بشنیدند و بگریختند
مردمان پاک سیرت پس به پیمان آمدند با خدا و مریم و عیسی به ایمان آمدند
پس خداوند روح را در او دمید چون که عیسی روح آن خالق بدید
مردگان را زنده کرد و زندگان را شاد کرد سنگسار و کشتن اطفال را انکار کرد
کور و نابینا به دیدن آمدند خسته و مفلوج هم راه آمدند
پس خدا لطفی به ما فرموده است روح خدا را بر همه گسترده است
پس سپاس و شکر بر او می کنیم آنچه عیسی گفته آن را می کنیم
راستی و لطف وصداقت پیشه خود می کنیم با محبت با صفا با امتش خو می کنیم
آنکسی که قامتش رعنا بود / فرستاده خدا عیسی بود
همه عمرو زندگیش معمابود / گفت درگهواره سخن عیسی بود
اوکه جسمش زنورآسمانی بود / آفریدش خدا زنورعیسی بود . . .
.
.
.
زادروز مسعود پیامبر بزرگ الهی ، یاری گر آخرین منجی و موعود بشر
حضرت عیسی مسیح علیه السلام بر موحدان پاکدامن ، خجسته باد . . .
.
.
.
چون به سخن نوبت عیسی رسید / عیب رها کرد و به معنی رسید
عیب کسان را منگر و احسان خویش / دیده فرو بر به گریبان خویش . . .
کریسمس 2014 مبارک
کِه هآیَم سی زِِنُوم ، یآ کِه سی دُختَر
مُو کِه رآسی زِنُوم نی ، بوُی ! چِه : اِم گو؟
وِصیّت هآکُنُوم سی کِه ؟ توُوُ دَفتَر
حآلآم فَهمی ! مینیسُوم جآش یِه شِعری
بُخوُنَن تآ پری ، جُوُنُوم جُو ; کُومتَر
ری کَبْرُوم حکّکتوُ نی ، کِه بِنیسین :
جِووُن بی ، یارُ و نوُرانی چو اَختَر !
اَز ایی شِعرآ کِه بَعد ِمَرگ سُهرآب
مینیسَن ری مِزآرآ ، سی چشِ تَر !
خُلآصِه ، ری مِزآرِ مُو بِنیسین :
اِسَد ; فَرزندِ غَم ، بَرقکآرِ بَرتَر !
✍ ترجمه شعر :
من که مال و ثروتی ندارم" چه بهتر
که آنها را برای همسرم" یا برای دخترم بدهم!
وآی" چه گفتم ؟! من که همسرم ندارم! راستی...
حالا برای چه کسی وصیت کنم؟ توی دفترم !
آهان" حالا فهمیدم, به جای آن شعری می نویسم"
برای وقتی که جان من مانند کبوتر می پرد !
اما حق ندارید که روی قبر من بنویسید :
جوان بود" دوستی مهربان و شخصی مؤمن...
از این اشعار هست, که بعد از مرگ سهراب( مرگ عزیزان)
روی مزار ها می نویسند" برای گریاندن ملّت !
خلاصهء مطلب : روی مزار من بنویسید :
اَسَدْ : فرزند غم " برقکار برتر... ツ
✍ ترجمه کلمات :
مُو : من
نی : نیست [ندارم]
بِخْتَر : بهتر
هایَم : بدهم
سی : برای
رآسی : راستی
اِم گُو : گفتم
هآکُنُوم : کنم
توُو : توی [داخل]
فَهمی : فهمیدن
مینیسُوم : می نویسم
جآش : جای آن
بُخوُنَن : بخوانند [مطالعه]
پِری : پرید
کُومتَر : کبوتر
ریّ : روی
کَبرُوم : قبر من
حکْکِتوُ نیّ : حق ندارید
بِنیسین : بنویسید
بیّ : بود
ایی : این
مینیسَن : می نویسند
چِشْ : چشم
✍ شعر از : A100
Http://www.Barqkar100.blogfa.com