1- در این مجمع از اهالی روستا هم حضور دارند و افراد منحصر به لیست نیست و قابل افزایش است پس نمی تواند توهین قلمداد شود.
2- به گفته خودتان :شما ارتباطی چندانی به روستا ندارید چگونه مطالبه خسارت می نمایید؟مجمع در اول راه است و شاید امور قانونی اش را دنبال نمایند.
چشب.هر وقت کارهای قانونی اش به اتمام رسید خبرتان می کنیم تا شکایت نمایید
3- تهیه لیست مشکلات روستا برای تصمیم گیری روی مسایلی است که روستا با آن روبروست .بنده اشکالی در آن نمی بینم
بند4:منظور ریاست شورای اسلامی روستا است تا در جلسات هیات امنا که بی ارتباط با روستا نیست شرکت نماید.
بند۵:اشاره به طرحی دارد که چند نفر از اهالی روستا بیمه مسجد می باشند و خادم مساجد. ولی می بایست در قبال آن خدمتی انجام دهند.
4- پذیرش استعفای دهیار اصلا ربطی به مجمع ندارد . در این جلسه انتقاداتی نسبت به عملکرد دهیار مطرح شد و در نهایت خود دهیار اعلام استعفا کرد.ربطش به شورای روستا و بخشداری است
5- قبلا روستا حق آبه داشت و هرچند مدت جهت پر کردن آب انبارها و آبیاری درختان داخل روستا سرازیر می شد ولی مدت هاست قطع شده است با این تصمیم دیگر درختان روستا نابود نخواهند شد.
نکته:شانس آوردیم شما ملکی در بک ندارید و الا...
کِه هآیَم سی زِِنُوم ، یآ کِه سی دُختَر
مُو کِه رآسی زِنُوم نی ، بوُی ! چِه : اِم گو؟
وِصیّت هآکُنُوم سی کِه ؟ توُوُ دَفتَر
حآلآم فَهمی ! مینیسُوم جآش یِه شِعری
بُخوُنَن تآ پری ، جُوُنُوم جُو ; کُومتَر
ری کَبْرُوم حکّکتوُ نی ، کِه بِنیسین :
جِووُن بی ، یارُ و نوُرانی چو اَختَر !
اَز ایی شِعرآ کِه بَعد ِمَرگ سُهرآب
مینیسَن ری مِزآرآ ، سی چشِ تَر !
خُلآصِه ، ری مِزآرِ مُو بِنیسین :
اِسَد ; فَرزندِ غَم ، بَرقکآرِ بَرتَر !
✍ ترجمه شعر :
من که مال و ثروتی ندارم" چه بهتر
که آنها را برای همسرم" یا برای دخترم بدهم!
وآی" چه گفتم ؟! من که همسرم ندارم! راستی...
حالا برای چه کسی وصیت کنم؟ توی دفترم !
آهان" حالا فهمیدم, به جای آن شعری می نویسم"
برای وقتی که جان من مانند کبوتر می پرد !
اما حق ندارید که روی قبر من بنویسید :
جوان بود" دوستی مهربان و شخصی مؤمن...
از این اشعار هست, که بعد از مرگ سهراب( مرگ عزیزان)
روی مزار ها می نویسند" برای گریاندن ملّت !
خلاصهء مطلب : روی مزار من بنویسید :
اَسَدْ : فرزند غم " برقکار برتر... ツ
✍ ترجمه کلمات :
مُو : من
نی : نیست [ندارم]
بِخْتَر : بهتر
هایَم : بدهم
سی : برای
رآسی : راستی
اِم گُو : گفتم
هآکُنُوم : کنم
توُو : توی [داخل]
فَهمی : فهمیدن
مینیسُوم : می نویسم
جآش : جای آن
بُخوُنَن : بخوانند [مطالعه]
پِری : پرید
کُومتَر : کبوتر
ریّ : روی
کَبرُوم : قبر من
حکْکِتوُ نیّ : حق ندارید
بِنیسین : بنویسید
بیّ : بود
ایی : این
مینیسَن : می نویسند
چِشْ : چشم
✍ شعر از : A100
Http://www.Barqkar100.blogfa.com