جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

سخنرانی آقای فرحزاد در برنامه سمت خدا

یک تاجری به یک روحانی برخورد کرد و اصرار کرد که او را به منزل ببرد. روحانی تعجب کرد و علت را پرسید. تاجر گفت: من جوانی دارم که نماز نمی خواند،شما با زبان محبت او را موعظه کنید. روحانی گفت که آیا اطرافیان روی او کار کرده اند ؟ تاجر گفت: من چند بار به او گفته ام که نماز بخوان ولی او مقابل من ایستاده و گفته که مگر خودت بعد از هفتاد سال نماز می خوانی. نماز نخواندن پدر یا مادر در جامعه ی ما معظل بزرگی است. در بعضی پیامک ها داریم که آقایی نوشته من برای نماز صبح خانمم را بیدار می کنم ولی خودم نماز نمی خوانم زیرا گناهان زیادی کرده ام و خجالت می کشم با خدا صحبت کنم. پس ایشان نماز را دوست دارد و آمادگی دارد که به سمت نماز خواندن بیاید. بعضی ها می گویند که چون خدا خیلی به ما نعمت داده است، ما خجالت می کشیم که قنوت بگیریم. افرادی که نماز را دوست دارند و به دلایلی نماز نمی خوانند، مجوز ندارند که ارتباط شان را با خدا قطع کنند. در جامعه ی ما کسی نیست که خدا ،پیامبر و ائمه را دوست نداشته باشد. نماز مغز است و باید پوسته هم باشد. ماشینی که فقط موتور دارد ولی بدنه ندارد نمی تواند مورد استفاده قرار بگیرد. پس موتور ایمان و عشق به اهل بیت وجود دارد، باید بدنه ی آن هم که نماز است خوانده شود. 
فردی نوشته است که من در نماز متزلزل بودم ولی نکته ای باعث شده که من از تزلزل بیرون بیایم و آن این بود که روز قیامت صف ها ( کسانی که نماز می خوانند یا کسانی که نماز نمی خوانند یا تارک الصلاة هستند یا ...)را از هم جدا می کنند، آیا تارک الصلاة ها را با ائمه محشورمی کنند؟ پس این هشدار است که ما اگر نماز نخوانیم از چهارده معصوم جدا می شویم. این نگرانی باعث شده که این فرد خودش را به نماز مقید کند.باید بدانیم که نماز مرز بین کفر و ایمان است. پس با نماز نخواندن زندگی در حال فروپاشی است. 
پیامبر فرمود : نماز مثل ستون است که خیمه را نگه می دارد. کسانی که پیامبر و اهل بیت را دوست دارند، نماز هم بخوانند که دوستی شان کامل بشود. 
بعضی ها مدت ها نماز می خواندند ولی چون حاجت شان برآورده نشده، دیگر نماز نمی خوانند. ما نماز را بخاطر حاجت گرفتن نمی خوانیم. نماز امر و فرمان خداست .کسی که نمازش را کامل بخواند، خداوند به او آرامش می دهد. یکی از زیبایی های مهم نماز این است که بلاها را باطل می کند و یکی از جلوه های نماز کامل این است که به انسان آرامش می دهد. البته نماز باید واقعی باشد و انسان در آن به خدا وصل بشود. کسانی که به خواسته هایشان نمی رسند باید نمازشان را کامل کنند. پیامبر فرمود :نماز مثل در زدن است که روزی در باز می شود. ممکن است که اگر برای کسی در باز نشده است بخاطر این است که حق نماز را ادا نکرده است. 
نماز غذای روح ماست و اگر حاجت ما را هم ندهند باید این غذا به روح ما برسد و نماز خوانده شود. نماز آرامش دهنده ی عجیبی است .خیلی ها به پول و مقام می رسند ولی آرامش ندارند. اگر نماز درست و با روح ادا بشود انسان را به آرامش و خوشی می رساند. اگر شما نماز را درست بخوانید یا حاجت شما برآورده می شود یا خداوند دیدی به شما می دهد که بدانید آن حاجت به صلاح شما نبوده است. کسی که فرزند ندارد یا بیمار است یا مشکلات اقتصادی دارد، این نگاه آنرا جبران می کند. سر فتنه دارد دگر روزگار، من و مستی و فتنه ی چشم یار. پس اگر ما بتوانیم دل مان را بخدا بوسیله ی نماز پیوند بزنیم به غنا، قدرت ،علم و نور مطلق می رسیم. نور که بیاید ظلمت از بین می رود. خدا ،نماز، پیامبر، امام زمان(عج) نور و ... هستند. اگر این نورها به مبدأ نور که خدای متعال است وصل بشود، بلاها و مصیبت ها باطل می شود. 
چرا امامان در بحران و گرفتاری ها نماز می خواندند؟ در قرآن داریم که از نماز و صبر کمک بگیرید. داریم که هر وقت برای امیرالمومنین پیش آمد سنگینی اتفاق می افتاد، حضرت دو رکعت نماز می خواندند تا قلب شان آرام بشود. در مصیبت شهادت حضرت زهرا(س)، امام هنگام تدفین نماز خواندند تا خدا به ایشان آرامش بدهد. امام حسین (ع) در مصیبت شهادت علی اصغر در پشت خیمه ها، دو رکعت نماز خواندند. نماز تسلی دهنده فوق العاده ای است. اینکه قلب امام با خداست تمام مصیبت ها برای آن حضرت سبک می شود. حافظ می گوید: 

روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر

خرمن سوختگان را همه گو باد ببر


نماز مقدمه ی آشنایی و آشتی با خداست. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: اگر ما انس با خدا را درک کنیم ،یعنی با دستگاه خدا آشنا بشویم که چه خدای مهربانی داریم و او می خواهد ما را امتحان کند تا ما را رشد بدهد، آرامش عجیبی بدست می آوریم. حافظ می گوید:

درنمازم خم ابروی تو در یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد


تا آنجا که می توانیم نمازمان را با حضور قلب بخوانیم تا بتوانیم این آرامش را بدست بیاوریم. هرکس خودش را بیشتر در مقابل خدا بشکند و خاشع باشد، شیرینی نماز را بهتر درک می کند. باید من خودمان را کنار بگذاریم تا نماز بتواند در اعماق وجود ما جا پیدا کند. گاهی با خدا خلوت بکنیم. پیامبر فرمود: دو رکعت نماز مختصر در نیمه ی شب بالاتر از همه ی دنیاست. یاد خدا و انس با خدا با هیچ چیزی در عالم ماده قابل قیاس نیست. 
خدا به حضرت سلیمان( طبق دعای خودش) ملکی مرحمت کرده بود که همه چیز در اختیار( آب ،باد ،جن، انس و...) سلیمان بود. طبق آیات قرآن خداوند ملکی به سلیمان داده بود که به هیچ کس نداده بود. کشاورزی داشت به ملک سلیمان که بوسیله ی باد جابجا می شد نگاه می کرد. او این صحنه را تمجید کرد. و آرزوی ملک سلیمان را کرد. باد کلام او را به سلیمان رساند. سلیمان پایین آمد که با این کشاورز صحبت کند. سلیمان گفت :ملک سلیمان از بین رفتنی است، یک لااله الاالله و یک سبحان الله گفتن(منظور یاد خدا) از ملک سلیمان بالاتر است. 
روایت داریم که اگر یک لااله الاالله را در یک کفه ترازو بگذارند و تمام دنیا را در یک کفه ی دیگر بگذارند ، کفه لااله الاالله سنگین تر است. ما در باورها و اعتقادات مان ضعیف هستیم یعنی آن جور که باید خدا و معاد را قبول نکرده ایم. و فکر می کنیم که همه چیز دنیاست. 
پرنده ی خوش آوازی روی درخت آواز می خواند. قورباغه ای که در لجنزار بود گفت که این صدا ما را آزار می دهد. پرنده گفت تا وقتی که سر تو در لجنزار است صدای من به گوش تو نمی رسد. ما باید از دنیا و طبیعت گرایی بیرون بیاییم تا لذت کلمه ی لااله الاالله را بفهمیم. روایت داریم :هر چقدر به لذت ها دنیا پایبند باشیم به همان اندازه از لذت های معنوی لذت نمی بریم. پس ما نباید غرق در لذت های دنیا بشویم. وقتی انسان در لجنزار دنیا فرومی رود دیگر نماز و صدای صوت قرآن برایش لذتبخش نیست. اگر انسان از تعلقات دنیایی کنده بشود و به معنویات انس پیدا کند، به دنیا پشت خواهد کرد. حافظ می گوید: 

پیر می فروش که ذکرش به خیر باد

گفتا بنوش باده و ببرد غم دل از یاد

سودوزیان ومایه چون خواهند شدند زدست

بر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت بدست باشد اگر دل نهی به هیچ

درمعرضی که تخت سلیمان رود به باد


انس با خدا، همه ی غم ها را باطل می کند. کسانی که باد به دست هستند یعنی هیچی ندارند. کسانی که با خدا ارتباط ندارند، باد در دست دارند. یاد و توجه به خدا از گنج سلیمان بالاتر است. داریم :مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. یاد کردن خدا خیلی مهم است. وقتی شما نماز می خوانید در واقع خدا به شما نظر کرده است. پس اگر نماز بخوانید خدا شما را یاد می کند. اگر کمی با روح و جان و معرفت نماز آشنا بشویم و به نماز دل بدهیم، غصه های دنیا و آخرت از بین می رود. 
وقتی که زن های مصر، زلیخا را بخاطر عشق به یوسف ملامت کردند،(من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت ،دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را)زلیخا میهمانی ترتیب داد و میوه و کارد دست میهمان ها داد و وقتی درهمان لحظه یوسف وارد مجلس شد، همه ی زن ها محو جمال یوسف شدند و دست هایشان را بریدند ولی متوجه نشدند.و شگفت زده شدند. 
در یکی از جنگ ها وقتی تیری دو طرفه ،در پای امیرالمومنین فرو رفته بود، امام حسن(ع) فرمود که وقتی پدرم مشغول نماز شد آن تیر را دربیاورید. وقتی تیر را از پای حضرت درآوردند حضرت متوجه نشدند. زیرا حضرت خدا را می دیدند. ولی اینکه حضرت در رکوع انگشترشان را به فقیر دادند، یک امر آخرتی بوده است. فقیری دلش شکست که کسی در مسجد به او کمک نکرد .وقتی می خواست از مسجد برود، حضرت مشغول نماز بودند، دل شکسته بودند و متوجه فقیر شدند و با اشاره انگشترشان را به او دادند. 
گاهی در نماز به ذهن ما می آید که به فقیر کمک کنیم، اینها با حضور قلب منافاتی ندارد. در بحارالانوار داریم که در نماز نباید فکرهای مادی باشد ولی فکرهای معنوی اشکالی ندارد. در روایات داریم که دو شتر قیمتی برای پیامبر هدیه آوردند. و پیامبر فرمود: این شترها را به فردی می دهم که نماز را با حضور قلب کامل بخواند. حضرت امیرالمومنین این نماز را با حضور قلب خواندند. پیامبر فرمود: در تشهد نماز فکر کردی که با دو شتر چکار کنی و در سلام نماز، به فکرت آمد که این شترها را به فقیر بدهی. جبرئیل نازل شد و گفت که این منافاتی با حضور قلب ندارد. این مثل انگشتر دادن در حال رکوع است. صدقه دادن منافاتی با نماز ندارد. مسائل دنیایی با نماز منافات دارد. گناه کاران باید بیشتر نماز بخوانند که گناه از آنها دور بشود. حضرت امیر می فرماید: من از آن گناهی که بعد از آن دو رکعت نماز بخوانم ،خوفی ندارم. نماز گناهان را از ما دور می کند و دل را نورانی می کند. 

سوال – صفحه 543 قرآن کریم را توضیح بفرمایید. 

پاسخ – پیامبر فرمود: اگر کسی آخرین کلمه ی زندگی اش، صلوات بر محمد و آل محمد باشد، اهل بهشت است. 
در این صفحه داریم :افرادی که درمجلس وارد می شوند برای آنها بلند شوید و به آنها جا بدهید .یعنی انسان باید به دیگران احترام بگذارد. و با دیگران همکاری کند. در ذیل این آیه داریم که فردی وارد مجلس پیامبر شد و کسی به او جا نداد و احترام نکرد. پیامبر ناراحت شدند و فرمودند :از ما نیست کسی که به کوچکترها رحم نکند و حرمت بزرگتر ها را نگیرد . 

سوال – حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر، حکایتی است که از روزگار هجران گفت. چند روز است که پدرم به رحمت خدا رفته است ،شما گفتید که به یکدیگر قول بدهیم که حتی اگر در آن دنیا، بهشت و نعمت های بهشت را به ما نشان دادند، بدون دوستان مان به آنجا نرویم. و همه با هم به بهشت برویم. من آن موقع قول و قراری نگذاشتم. من حقیر کجا و آن ادعاها کجا !اما پدرم به شما علاقه داشت و حرف های شما را تحسین می کرد. امیدوارم که خوش قول باشید و بدون ایشان به بهشت نروید. در این دنیا ایشان و همه درگذشتگان را به یاد داشته باشید و اسیران خاک را از دعای خیرات تان فراموش نفرمایید. 

پاسخ – انشاء الله خداوند روح همه ی درگذشتگان را با ائمه محشور بفرماید. این عهد و پیمان ما شوخی نیست و همه سمت خدایی ها باید از خدا بخواهند که ما را درهم قبول کند. نه اینکه عده ای به بهشت و عده ای به جهنم بروند. اگر خدا این یگانگی را ببیند بهشت را واجب می کند. 
اربعین تجدید عاشوراست. اربعین مخصوص امام حسین(ع) است .خواندن زیارت اربعین نشانه ی شیعه و همدری با اهل بیت است. در اربعین عده ای پیاده به کربلا می روند. آیت الله سیستانی دستور دادند که شیعیان عراق ،چند روز قبل از اربعین از کربلا برگردند زیرا خیلی شلوغ است. ایستگاه های صلواتی در اربعین زیاد است و از زائران پذیرایی می کنند. کسانی که می توانند حتما به کربلا بروند و اگر نمی توانند، دل های شان را روانه ی کربلا کنند. بزرگترین تجلی اجتماع شیعه، روز اربعین است. باید ایثار و فداکاری این روز را همه به تصویر بکشند. از دور و نزدیک زیارت امام حسین(ع) را فراموش نکنید. 
کسانی که نمی توانند به کربلا بروند در مجالس اهل بیت شرکت بکنند و زیارت اربعین را همراه با نماز در زیر آسمان بخوانند. در دعا داریم :خدایا باب فهم مرا باز کن تا انس با امام داشته باشم. خدمتگزاری به زوار و کمک کردن به آنها ثواب زیادی دارد. به احترام اربعین، در شب یلدا جشن نداشته باشیم. ولایت و محبت اهل بیت می تواند ما را نجات بدهد. 
خدایا به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان(عج) را از ما راضی و فرجش را نزدیک بفرما، ما را از زوار واقعی امام حسین(ع) قرار بده و ما را در ثواب تمام زائران شریک بگردان.

اهمیت نماز در اول وقت

نماز یکی از فریضه‌های مهم و اصلی اسلام است که به عنوان دومین رکن اسلام قرار گرفته است و پلی ارتباطی بین خدا و بنده‌اش است. در نماز، بنده دلش را برای راز و نیاز با خدایش باز می‌کند و شروع به حرف زدن، ستایش کردن و درخواست از خداوند می‌کند و نهایت بندگی‌اش را برای خداوند به منحصه‌ی ظهور می‌گذارد. در این بین نماز می‌تواند پل ارتباطی قویتری باشد وتمام ثوابش را در بر داشته باشد، به شرطی که بر طبق قرآن و سنت صحیح و در اول وقت بر‌‌گذار شود. و انجام آن از طرف نماز‌گذار به تأخیر انداخته نشود. ما نیز در اینجا به دلیل اهمیت موضوع و عادت کردن مردم به تأخیر انداختن نمازها، اشاره‌ای گذرا و قابل فهم بر این مسئله می‌کنیم تا توانسته باشیم تا حدودی در تبیین بحث خواندن نماز در اول وقت آن، انذار و تبشیری کرده باشیم. خداوند در قرآن می‌فرماید:

إن الصلاه کانت علی المؤمنین کتابا موقوتا(نساء/۱۰۳).

‹ بی‌گمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معین است›.

از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:( أفضل الأعمال، الصلاه فی اول وقتها )(ترمذی و حاکم آن را روایت کرده‌اند، و این حدیث صحیح است).

‹ بهترین اعمال، نماز اول وقت است›.

این حدیث بر افضلیت نماز خواندن در اول وقتش دلالت می‌کند، یعنی در تمام وقت نماز، می‌توان آن را خواند. ولی در اول وقت آن بهتر و افضلتر است.

محمد بن عبدالله الخزاعی و عبدالله بن مسلمه گفتند که: عبدالله بن عمر رضی الله عنه از قاسم بن غنام و او از أم فروه برایمان روایت کرده است که: ( سئل رسول الله صلی الله علیه و سلم أی الأعمال أفضل؟ قال صلی الله علیه و سلم : الصلاه فی اول وقتها) (ابوداود روایت کرده است).

‹ از پیامبر صلی الله علیه و سلم سؤال کرده شد که چه عملی دارای ثواب بیشتری است؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود : خواندن نماز در اول وقت آن ).

منذری می‌گوید: أم فروه از زنانی بوده که با پیامبر صلی الله علیه و سلم بیعت کرده و خواهر پدری ابوبکر رضی الله عنه بوده است.

از أم فروه روایت است که: ( سئل النبی صلی الله علیه و سلم أی الأعمال أفضل؟ قال صلی الله علیه و سلم الصلاه لأول وقتها ) (ترمذی روایت کرده است).

‹ از پیامبر صلی الله علیه و سلم سوال شد که چه عملی دارای ثواب بیشتری است؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود : خواندن نماز در اول وقت آن).

از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که (سئلت النبی صلی الله علیه و سلم أی العمل أحب الی الله؟ قال صلی الله علیه و سلم: الصلاه علی وقتها )

( بخاری روایت کرده است). 

ادامه ی مطلب را هم ملاحضه فرمائید

اهنگ عشق

داستان کوتاه : آهنگ مهربانی

 

به حکیم ارد بزرگ گفتند : چکار کنیم تا عمرمان دراز شود .

حکیم فرمود : درازای زندگی در بخشندگی و مهربانی است .

گفتند : بخشندگی و مهربانی از سادگی است و دیگران سهم ما را خواهند خورد و بیچاره می شویم !

حکیم تبسمی نمود و فرمود : کسانی که از درون مهربان خویش دور شده اند همواره زندگی را بر خود سخت می کنند . خوی مهربان ، ریشه در سرشت گل ها دارد . مهر و مهربانی درخشش باورهای پاک درون آدمیان است . ماندگارترین نوا ، آهنگ مهربانی است .

 

صد رفتار و اخلاق زیبای رسول خدا (ص)

 

بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه ‌‌کریمه «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.

 url

۱-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت

 ۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.

 ۳-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.

 ۴-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.

 ۵-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.

 ۶-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.

 ۷-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.

 ۸-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.

 ۹-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.

 ۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.

 ۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.

 ۱۲-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.

 ۱۳-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.

 ۱۴-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.

 ۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.

 ۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.

 ۱۷-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.

 ۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.

 ۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.

 ۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.

 ۲۱-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.

 ۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.

 ۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.

 ۲۴-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.

 ۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»

 ۲۶-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.

 ۲۷-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.

 ۲۸-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.

 ۲۹-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.

 ۳۰-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.

 ۳۱-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.

 ۳۲-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.

 ۳۳-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.

 ۳۴-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.

 ۳۵-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.

 ۳۶-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.

 ۳۷-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.

 ۳۸-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.

 ۳۹-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.

 ۴۰-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.

 ۴۱-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.

 ۴۲-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.

 ۴۳-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.

 ۴۴-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.

 ۴۵-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.

 ۴۶-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.

 ۴۷-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.

 ۴۸-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.

 ۴۹-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.

 ۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.

 ۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.

 ۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»

 ۵۳-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.

 ۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.

 ۵۵-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.

 ۵۶-غریبان را خیلی مراعات می کرد.

 ۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.

 ۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .

 ۵۹-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.

 ۶۰-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .

 ۶۱-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.

 ۶۲-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.

 ۶۳-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.

 ۶۴-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.

 ۶۵-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت

 ۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.

 ۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.

 ۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.

 ۶۹-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .

 ۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.

 ۷۱-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.

 ۷۲- روی زمین می خوابید.

 ۷۳-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.

 ۷۴-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.

 ۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.

 ۷۶-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.

 ۷۷-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.

 ۷۸-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.

 ۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.

 ۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.

 ۸۱-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.

 ۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.

 ۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.

 ۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.

 ۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.

 ۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.

 ۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.

 ۸۸-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.

 ۸۹-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.

 ۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.

 ۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.

 ۹۲-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.

 ۹۳-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.

 ۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.

 ۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.

 ۹۶-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.

 ۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.

 ۹۸-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.

 ۹۹-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.

 ۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.

 خداوند را شاکریم که از امت پیغمبر (ص) هستیم

 

منبع: طلاب عرفانی اهل سنت و جماعت منطقه تالش

سرنوشت اولین مذاکره کننده مسلمین با یهود!

ابولبابه از طرف پیامبر مامور شد با یهودیان بنی قریظه مذاکره کند. سرانجام این مذاکره نزول چند آیه قرآن شد. آیات 102 تا 104 سوره توبه.

 

علی بن إبراهیم قمی می گوید:  این آیه درباره أبی‌لبابة بن عبدالمنذر نازل شده، وقتی پیامبر، بنی‌قریظه را محاصره فرمود، گفتند: ابولبابه را پیش ما بفرست تا با او مشورت کنیم! پیامبر اجازه دادند.
ابولبابه از قبیله اوس بود و با یهودیان قرظی سابقه دوستی داشت، وقتی وارد قلعه شد، زن‌ها و کودکان دورش را گرفتند و تحت تأثیر قرار گرفت. یهودیان از ابولبابه پرسیدند: چه مصلحت می‌دانی؟ آیا تسلیم شویم؟
ابولبابه با دست اشاره به گلوی خود نمود، یعنی همه شما کشته می‌شوید! فورا پشیمان شد و از قلعه بیرون آمد و پیش پیامبر نرفت. مستقیم به مسجد آمد و با طناب خود را به ستون «اسطوانة التوبة» بست و گفت: این طناب را باز نمی‌کنم تا بمیرم یا اینکه خدا توبه‌ام را بپذیرد. خبر به پیامبر رسید، حضرت فرمود: «أما لو أتانا لاستغفرنا الله له، فأما إذا قصد إلى ربه فالله أولى به»
ابولبابه روزها روزه می‌گرفت و شب اندک غذایی می‌خورد تا رمقی داشته باشد، دخترش شب‌ها برایش غذایی می‌آورد و او را برای قضای حاجت آزاد می‌ساخت. ۷شبانه‌روز گذشت تا اینکه به حالت بی‌هوشی افتاد، پیامبر در خانه ام‌سلمه بودند که آیه نازل شد، حضرت فرمود: «یا ام‌سلمة، قد تاب الله على أبی‌لبابة» ام‌سلمه گفت: پس به او خبر دهید، حضرت: تو این کار را انجام بده، ام‌سلمه سرش را از حجره بیرون آورد و گفت: بشارت ای ابالبابه، خدا تو را بخشید، ابولبابه: الحمدلله، مسلمان‌ها آمدند تا او را باز کنند، گفت: نه به خدا سوگند خود را از این ستون باز نمى‏‌کنم تا رسول خدا خودش مرا باز کند. لذا پیامبر تشریف آورد و او را با دست خود باز کرد. و فرمود: «یا أبا لبابة، قد تاب الله علیک توبة لو ولدت من أمک یومک هذا لکفاک».
عرض کرد: اجازه می‌دهید همه اموالم را صدقه بدهم؟ فرمودند: خیر، – نصفش؟ – خیر، – ثلثش؟ – بله

آیات ۱۰۲ و ۱۰۳ و ۱۰۴ سوره توبه
وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (۱۰۲)
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (۱۰۳)
أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (۱۰۴) توبه۹

البرهان، ج۲، ص۸۳۵ / المیزان، ج۹، ص۸۲