هرروز چندساعت تو وایبر چند ساعت تو لاین چند ساعت تو اینستاگرامیم؟واسه همه ی اینا وقت داریم اما قرآن چی؟کلام خدا چی؟مثل اینکه قرآنمونو فراموش کردیم...
من چندروزه واقعا ناراحت اینم که چرا قرآن تو خونه هامون غریب شده؟چرا نمیخونیمش؟چرا بهش توجه نمیکنیم؟چرا اینقد گناه میکنیم وازهمه چی غافلیم؟هعییییییی....
من تصمیم گرفتم یه ختم قرآن بذارم تو وبم.مگه وب ماچی از بقیه کم داره؟هممون دوس داریم باقرآن باشیم ولی انقدبهونه داریم که دیگه حوصلشو نداریم شروع کنیم و بخونیم.ولی من دیگه تصمیم گرفتم و میخوام باهمت و تلاش یه قرآنو ختم کنیم.ختمش هم اینجوریه که من نظرات این پستو تائید خودکار میذارم تاهرکسی اومد از هرجاکه مونده بقیشو بخونه.به طور مثال من خودم از اول قرآن سوره ی حمد و تا آیه ی 30 سوره ی بقره رو میخونم و اینجا مینویسم.نفر دوم که اومد از آیه ی 30 تاهرجاکه تونست و دوس داره میخونه و اینجا مینویسه تا کدوم آیه خونده.نفرسوم میاد از بقیه ی آیاتی که مونده شروع میکنه وهمینجوری ادامه پیدا میکنه....
به نظرمن این خیلی طرح قشنگیه ماکه خودمون همت اینو نداریم تنهایی یه قرآنو ختم کنیم پس بیاید باهم دیگه ختمش کنیم.هرکسی هم هرچقد تونست بخونه نه زیاد.روزی 10 آیه 20 آیه 30 آیه خلاصه هرچقد تو توانشه و وقت داره.این ختم زوری نیست و من گذاشتم تو وبم و آخرشم تموم میکنم ولی به خدا ثوابش خیلی زیاده حداقل تو اون دنیا از این کتاب شرمنده نمیشیم و پیش حضرت محمد خجالت زده نمیشیم.ایشالله که شماهم کمک کنید و ثواب ببرید
هرکس خواست نیت کنه که ثواب این قرآنو واسه روح بزرگوار پیامبراکرم تقدیم میکنه و از بقیه ی آیاتی که من خوندم شروع کنه.یاعلی
خداخودت به برکت این قرآن کمک کن که دیگه سمت گناه نریم و این کتاب همیشه پشت وپناه و یاورمون باشه
لطفا زیراین پست فقط آیه هایی که میخونید رو بنویسید در غیر این صورت نظر پاک میشه
روزی یک مرد ثروتمند, پسر کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند.آنها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند.
سلام جناب فرماندار ...
فرماندار؛ نماینده عالی دولت در شهرستان!
در این یادداشت قصد داریم به چند مشکل اساسی شهر و شهروندان اشاره کنیم که شاید به نظر خیلی ها مشکل کوچک و قابل حلی باشد ولی در این شهر به یک معضل بزرگ تبدیل شده است(!)
جناب فرماندار:
ما بر این باوریم که با نظارت و پیگیری شما (دکتر ابراهیمی ) این مسائل به سادگی حل میشود و امید داریم زمانی که این مطلب را می خوانید به معنای واقعی پیگیر مطالبات مردم باشید.
ما خوب میدانیم که گوشتان از مشکلات کمربندی و مسائل و مشکلات کلی شهر پر است و این را هم می دانیم که در حد توان خود و طبق سیاست های دولت پیش می روید پس از بیان مسائل کلی پرهیز میکنیم چون شما را واقف بر مشکلات شهر میدانیم اما مسائل و دیگر مشکلاتی هم نیز هستند که به دلیل کارکردهای پنهان آن ممکن است ظاهر آن در ابتدا برای شما مشخص نباشد ،لذا از رسالت خود می دانیم تا با مطلع کردن شما از اوضاع داخلی مدیریت سازمانها و اداره های دولتی که همانا بازو های شما در شهر محسوب می شوند و به طور مستقیم با مردم شهر در ارتباط اند مطلع کنیم و امیدواریم که اگر مشکلی بود با نظارت و پیگیری شما به نحو احسن رفع گردد.
چندین بار در همین پایگاه اطلاع رسانی بیان کردیم که یکی از اصلی ترین وظایف فرماندار نظارت بر اداره ها و سازمان های دولتی است همیشه سخت ترین قانون ها برای مردم اجرا میشود و مدیران دولتی ما به راحتی خودشان قانون شکنی میکنند و حقوق مردم را نادیده میگیرند. جناب فرماندار آیا صحیح است که مدیری به دلیل واقف نبودن مردمان ما از حقوق شهروندی حق دیگران را ضایع کنند؟ مثالی می اوریم تا کمی بیشتر در این مورد اگاه شوید .در جامعه ای ما هر روز شاهد آن هستیم که مدیری به جرم اختلاس و فساد مادی روانه ی دادگاه ها و مراجع قضایی می شود اما آیا صفت "دزد" تنها لایق کسانی است که به صورت مادی اقدام به هنجار شکنی در جامعه می کنند؟! آیا نمی توان مدعی بود مدیری که به مردمانی که لایق احترامند ، بی احترامی می کند "دزد" است؟!
جناب فرماندار:
اداره های دولتی در فریدونکنار وجود دارند که رابطه در آن حرف اول را میزند و هر شهروندی که قدرتش در زمینه های مختلف بیشتر باشد بر دیگری ارجحیت دارد (!)
و اگاه باشید که در صورت وقوع همچین جرایمی در سازمانها مردم ما خواسته یا نا خواسته پیکان انتقادات را به سوی شما نشانه می روند حتی اگر شما نسبت به آن بی اطلاع باشید.
شاید معضلی که به آن اشاره کردیم در نگاه اول کم اهمیت جلوه دهد و مدعی شد که این مشکلات فراگیر است ، اما ما معتقدیم و ایمان داریم که می توان جامعه را از پایین فساد زدایی کرد و یا نه حداقل شهری بسازیم که افتخارش در جمهوری اسلامی نبود فساد و رابطه و زد و بند باشد .
درد امروز مردم و جوانان شهر ما همین است ، اینکه احترام ببیند تا احترام بگذارند ، دیده شوند تا ببینند ، پای حرفشان بنشینند تا حرفها را گوش فرا دهند .. .
آقای فرماندار ما طبق ارتباط نزدیکمان با مردم شهر ، شده ایم صندوقچه ای اسرار این مردم و به خوبی به سازمانهایی که در شهر حقوق مردم را نادیده می گیرند واقف ایم ، اما به دلیل حفظ آرامش شهر و ایجاد فضایی برای مدیریت بهتر شما و در کنترل بودن اوضاع از افشای علنی آن پرهیز میکنیم و ترجیح می دهیم در محافل خصوصی آنرا بیان کنیم تا مشکلی در این زمینه پیش نیاید.
از این موضوع که بگذریم در پایان هدیه ای ما به شما بعنوان فرماندار شهر ایده ها و راهکار های کلی است برای اداره و مدیریت هرچه بهتر شهر که امیدوارم در ادامه بکار شما بیاید.
این راهکار ها شامل:
1.نظارت و تذکر به مدیران دولتی در سازمان های مختلف
2.روابط عمومی درست و مناسب با شهروندان
3.کمک به صنعت کشاورزی قبل از وجود بحران
4.استفاده درست و صحیح از سواحل و اماکن تفریحی (طبق استاندارها)
5.برخورد جدی با کارمند های دولت در شهر از قبیل: زمین خواری و ....
6.ارتباط سالم و صحیح و قوی با نماینده مجلس شهرستان برای پیشبرد اهداف کلی دولت در شهر
7.مشاوره و ارتباط با افراد فعال و نخبگان شهر و ایجاد اتاق فکر
8. ارتقاء صنعت توریسم در شهر
9.ارتباط پویا با جامع رسانه و منابع عمومی شهرستان
10. و در آخر نظارت ، برخورد قاطع ، اجرا
با تشکر
انجمن جوانان پویای فریدونکنار (کناری ها)
این رو همین الان یاد گرفتم چون به دلایلی داشتم روی شاخص های رشد اقتصادی تحقیق میکردم و به سایت بانک مرکزی رسیدم و اونجا مسکوک رو دیدم. من تا حالا نمیدونستم که ما 6 مدل سکه 100 تومانی داریم. دو مدل اول وزنشون 5/8 گرم هست و چهار نوع بعدی وزنشون 4/6 گرم حالا چرا به ما چه مربوط...ولی کلا ارزش واقعی "مسکوک" از ارزش ریالی اونها باید خیلی بیشتر باشه چون حتی نوع جدید سکه 100 تومانی که 4/6 گرم هست و از آلیاژ مس، روی و نیکل درست شده حتما قیمتی بیش از 100 تومان داره چون اونطور که من میدونم این روزها با این پول هیچ چیز نمیشه خرید چه برسه به 4/6 گرم آلیاژ با طراحی و شکل خوب. من دوست دارم پیشنهاد کنم که به جای اینکه 1000 تومنی و 2000 تومنی و 5000 تومنی و 10000 تومنی کاغذی باشند از آلیاژ های فلزی درست بشن. اونوقت وقتی یک سکه 1000 تومنی داریم میدونیم که به اندازه 1000 تومن آلیاژ صرف ساختنش شده.
فعلا که از این مسکوک خیلی خوشم اومده http://www.cbi.ir/page/7336.aspx
آقازاده حزب الله لبنان!
جهاد مغنیه
فرزند یکی از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان، شهید عماد مغنیه
شهید شد!
شهید بن شهید!
و هر دو شهید شدند به دست پست ترین انسان های تاریخ بشر، یعنی صهیونیست ها!
جهاد هم آقازاده بود!
یا از ترس و یا از احترام پدرش همه در لبنان خم و راست می شدند!
اما رد پایش تو هیچ قرارداد اقتصادی دیده نشد!
جاهد هم آقا زاده بود!
اما آقا زاده ای که همچون پدرش لرزه بر اندام دشمن می انداخت!
ما هم تو مملکتمون آقا زاده داریم!
این آقازاده خار چشم دشمنان انقلاب بود و آقازاده ما با دشمن دست در دست هم می دهد تا فشار تحریم ها نظام را از پای بیاندازد!
این آقازاده پنجه در پنجه دشمن می انداخت و آقازاده ما در زمان جنگ در دانشکده الهیات مشغول به کسب علم بوده است!!!
البته از قدیم گفته بودند که؛ دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه ...
اما این کجا و آن کجا؟!
البته آقازاده ما هم لرزه می اندازد بر اندام دشمن ولی با این تفاوت که ما دو نوع لرزه بر اندام داریم!
یک لرزه از روی ترس است که ممکن است منجر به خیس شدن شلوار هم بشود و لرزه ای دیگر از روی شادمانی و خوشحالی بیش از حد مجاز است!
جهاد مغنیه چون پدرش لرزه ای بر اندام دشمن می انداخت که منجر به خیس شدن شلوار میشد ولی لرزه ای که آقازاده های کشور ما بر اندام دشمن می اندازند از نوع دوم است که نتیجه خوشحالی بیش از حد مجاز می باشد که ما بندری ها اصطلاحا به آن میگوییم "بلرزون"