جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

شاد بودن را بیاموزیم

 

بسیاری معتقدند که شاد بودن قواعد مشخصی ندارد. اما با کمال احترام باید بگوییم که اینطور نیست و اگر هر روز این شعارها را ملکه ذهن خود کنید، لذت یک زندگی شاد را خواهید چشید. 

1.    سعی می کنم تحت هر شرایطی با دیگران مهربان باشم.

 

http://mj10.persianfun.info/img/93/10/Happy/01.jpg

 
2.    شکرگزاری را هیچ گاه فراموش نمی کنم. 


3.     زندگی را بی هیچ افسوسی زندگی خواهم کرد. 

4.    اجازه نمی دهم چیزی به من تحمیل شود. 
 
5.    همیشه سعی می کنم ماجرا را از زاویه دیگری نیز بنگرم. 

6.    سعی می کنم خنده رو باشم.   

7.    به طور مداوم به اطرافیانم یادآوری می کنم که چقدر و چرا دوستشان دارم.  


8.    هر روز به ظاهر خود توجه می کنم، ظاهر خوب داشتن به من حس خوبی می دهد. 

9.    ظاهرم را همانطور که هست می پسندم. 

10.    تفاوت هایی که با دیگران دارم را می پذیرم. 

11.    بخشش را فراموش نمی کنم زیرا من شایسته صلح و دوستی هستم.

12.    خودم را با دیگران مقایسه نمی کنم.

13.    صرفنظر از سختی مسیر، از هدفم دست نمی کشم.

14.    در میان افرادی می مانم که بخوبی با من رفتار می کنند. کسی که مرا دوست داشته باشد، به من آسیب نمی رساند.

15.    باور می کنم که هر چیزی شدنی است و هیچ چیز غیر ممکن نیست.

16.    زندگیم را صرف راضی نگه داشتن افراد نمی کنم. 

17.    احساسات و عقایدم را ابراز می کنم.

18.    همیشه کاری که درست است را انجام می دهم حتی اگر برایم دشوار باشد. 

19.    هر شکست را یک تجربه آموزنده می دانم.

20.    با اطرافیانم طوری رفتار می کنم که انتظار دارم با من رفتار شود. 

21.    همیشه خودم خواهم بود.

افکار وسواسی

گرانی زیاد درباره رخ دادن اتفاق بد و ناگوار، تکرار کردن کلمات یا عبارات، عدم اعتماد و خودناباوری، تمیز کردن بیش از حد، تکرار چک کردن ها، شستن مرتب دست ها، کندن مو یا پوست، تعدادی از این افکار وسواسی هستند.

افکار و عادت های وسواسی می تواند برای بچه ها بسیار آزاردهنده باشد و باعث استرس و نگرانی آنها شود. گاهی افراد از دلیل وسواس، عادت ها و افکار تحمیلی خیلی آگاه نیستند اما اغلب می ترسند که اگر این عادت را ترک کنند اتفاق بدی رخ دهد یا کنترل ذهنشان را از دست بدهند. 

مطالعات نشان می دهد که از هر صد کودک یک نفر مشکل وسواس و عادت های وسواسی را تجربه کرده است. گرچه این مشکل بیشتر برای کودکی به وجود می آید که معمولا یکی از اعضای خانواده اش با این مشکل روبرو است.

بچه هایی که استرس دارند یا زندگی شان با تغییرات بزرگ و ناگوار مثل استرس امتحان، اختلافات خانوادگی، انزوای اجتماعی یا مصیبت بزرگ همراه بوده است بیشتر دچار مشکل وسواس می شوند. معمولا این کودکان خیلی نگران و آشفته هستند ومی ترسند دیگران فکر کنند آنها دیوانه اند.

چگونه بفهمیم کودک یا نوجوان ما دچار افکار یا رفتار وسواسی شده است؟

آیا آنها وقت زیادی برای انجام کار عادی صرف می کنند: مثل شستن دست یا لباس پوشیدن؟

آیا آنها وقت زیادی برای انجام تکلیف مدرسه صرف می کنند؟

آیا آنها وقت زیادی برای شروع یک کار صرف می کنند؟

آیا آنها کار خود را چند بار چک و بررسی می کنند؟

آیا نگران مرتب کردن و گذاشتن اشیا سر جای خود هستند؟
آیا آنها رفتار خاصی را خیلی تکرار می کنند مثل لمس کردن کلید برق یا دسته در؟

آیا آنها بیش از حد به اعداد و کلمات توجه نشان می دهند؟

آیا به نظم و تقارن خیلی اهمیت می دهند؟

به خودتان فکر کنید.


ممکن است تشخیص این رفتار از سوی افراد نزدیک کودک دشوار باشد. اگر تنها به احساسات خود (خشم، ناامیدی و ...) واکنش نشان می دهید ممکن است نتوانید به فرزندتان کمک کنید. بهتر است احساس و افکار ناامیدکننده را از خود دورکنید.

برای مقابله با خجالت کشیدن چه کار باید انجام دهم؟

کمرویی، یک پدیده پیچیده روانی اجتماعی است. کمرویی، یک صفت یا ویژگی ارثی یا ژنتیکی نیست، بلکه اساسا در نتیجه روابط نادرست بین فردی و سازش نایافتگی‌های اجتماعی در مراحل اولیه رشد، در خانه و مدرسه پدیدار می‌شود.

با اینکه برخی از روانشناسان بر این عقیده‌اند که بعضی افراد با زمینه یا سندرم کمرویی متولد می‌شوند، اما باید توجه داشت که بحث درباره سندرم کمرویی و استعداد بیشتر بعضی از کودکان در ابتلا به کمرویی، به معنای ارثی بودن کمرویی مثل رنگ چشم و پوست نیست. بدیهی است کودکان کمرو عموما متعلق به والدینی هستند که خودشان کمرویی دارند، لیکن این به آن معنا نیست که این قبیل کودکان کمرویی را از طریق ژنهای ناقل از والدین خود به ارث برده‌اند، بلکه اساسا به این معناست که کمرویی را از آنها یاد گرفته‌اند........

● کمرویی ناشی از ترس

کمرویی ناشی از ترس، عموما از سال اول زندگی نوزاد مشاهده می‌شود. مطالعات انجام شده روی نوزادان، حاکی از این است که در اواسط سال اول زندگی (غالبا در شش ماه دوم آن)، کمرویی به عنوان یک پدیده همگانی در همه نوزادان، نسبت به غریبه‌ها و افراد آشنایی که به خاطر تغییر لباس و آرایش ظاهر متفاوت به نظر می‌آیند، دیده می‌شود. به عبارت دیگر در این شرایط اضطراب ناشی از روبرو شدن با بیگانه‌ها و ناآشناها، وجود کودک را فرا می‌گیرد.

در حقیقت کودک خردسال، از این رو کمروست که مردم برایش ناآشنا هستند، از او بزرگ تر، قوی تر، قدرتمندتر و مقتدرترند و کودک نمی‌داند که در شرایط گوناگون چگونه با وی برخورد خواهند کرد. بعد از شش ماهگی، کودکان خردسال به تدریج به لحاظ رشد ذهنی و عاطفی، می‌توانند افراد آشنا را از غریبه‌ها تشخیص دهند. همراه با افزایش دامنه ارتباطات کودک با دیگران، کم کم بر تجارب خوشایند و دوست داشتنی وی افزوده می‌شود و کودک از ارتباط و همنشینی با دیگران به خصوص آشنایان لذت می‌برد، ترسش فرو می‌ریزد و این حالت مقدمه لازم و مطلوبی برای اجتماعی‌تر شدن کودک است.

● خانواده و فرزندان کمرو

در بررسی علل کمرویی به طور مشخص باید به شرایط و عوامل خانوادگی، ویژگیهای شخصی و شخصیتی، نظام باورها و رفتارهای فردی و موقعیتهای روانی و اجتماعی اشاره کرد. محیط خانواده و تجارب اولیه کودک به خصوص در سنین پیش‌دبستانی و سالهای آغازین مدرسه، اصلیترین نقش را در شکل‌گیری شخصیت کودک دارد. در این دوران الگوهای رفتاری بزرگسال، برنامه‌های تلویزیونی، نحوه و میزان ارتباطات عاطفی، کلامی و اجتماعی خردسالان با والدین و بزرگسالان خانواده بیشترین تاثیر را در رشد مطلوب اجتماعی یا به وجود آمدن اضطراب و کمرویی کودکان می‌تواند داشته باشد.

زمانی که الگوهای بزرگسال مثل والدین، خودشان عموما مضطرب بوده، از مهارت برقراری روابط عاطفی اجتماعی مطلوب و خوشایند با دیگران، به ویژه با فرزندان خود بی‌بهره باشند، بدون شک طبیعی است که فرزندان این خانواده نیز بیاموزند که کمرو باشند. به همین دلیل بعضی از روانشناسان کمرویی کودکان را در نتیجه یادگیری و تقویت آن در خانه و مدرسه می‌دانند. کمال‌جویی و آرمانگرایی فوق‌العاده والدین و انتظارات نامعقول آنان از فرزندان در شرایط گوناگون و وادار کردن آنها به رفتارهای کلیشه‌ای و قالبی و عکس‌العملهای تصنعی در موقعیتهای مختلف اجتماعی، (در حضور میهمانان، هنگام میهمانی رفتن، حضور در مجالس جشن و مراسم عمومی، در کوچه و خیابان، در اتومبیل و اتوبوس، هنگام لباس پوشیدن، غذاخوردن، نگاه کردن، صحبت کردن، راه رفتن و…)، سختگیری بیش از حد بر کودکان و نوجوانان و داشتن توقعات زیاد، رفتار خصمانه و عصبی با آنها، تهدیدها و تنبیهها، تحقیرها و تهدیدهای ناروا یا حمایتهای افراطی و غیرضروری از فرزندان، از اصلیترین زمینه‌های رشد معیوب اجتماعی کودک و بروز کمرویی به شمار می‌آیند.

مشاهده دوگانگی و تعارض در رفتار الگوهای بزرگسال و ایجاد ناهماهنگی در مفاهیم اساسی شخصیت کودک، موجب کشمکشهای درونی و در نتیجه اختلال در رشد طبیعی می‌شود، اضطراب شدید و کمرویی کودک را به همراه خواهد داشت. کمرویی در میان فرزندان اول خانواده و تک فرزندها بیش از سایر فرزندان خانواده دیده می‌شود، به خصوص زمانی که والدین قادر نباشند زمینه تربیت و رشد اجتماعی مطلوب و هماهنگ ایشان را مطابق با نیازهای عاطفی و اجتماعی آنان فراهم آورند. به طور کلی در بیشتر موارد، فرزندان اول خانواده و تک فرزندها با بزرگ ترها بیشتر همانندسازی می‌کنند و تمایل ایشان در برقراری ارتباط با بزرگسالان بیش از همسالان‌شان است.

مدرسه به عنوان اولین جایگاه رسمی تجربه اجتماعی کودکان، می‌تواند نقش تعیین کننده‌ای در تقویت کمرویی یا پرورش مهارتهای اجتماعی آنان ایفا کند. متأسفانه در بسیاری از موارد، کمرویی کودکان در محیط مدرسه و فضای کلاس درس تقویت می‌گردد و چنین رفتار ناخوشایندی در شخصیت کودک تثبیت می‌شود. در غالب موارد، اولیای مدرسه رفتار انفعالی و آرام و سکوت مضطربانه کودک یا کودکان کمرو و ناتوان را به عنوان یک صفت پسندیده و ویژگی رفتاری مطلوب تلقی می‌کنند، بعضا با تأیید و تشویقهای خود، به طور مستقیم و غیرمستقیم سعی می‌کنند آن را تقویت کنند. واقعا جای بسی تعجب و تأسف است که در بسیاری از مدارس ما گاهی بالاترین نمره انضباط از آن کمروست!

داستان

ا در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم.

 

یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است

 

سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند

 

سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته

 

و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد

 

وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل آفریقا (با توجه …به قیافه‌اش)، آنجا نشسته 

 

و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست! بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند.

 

اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.

 

او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد.

 

در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.

 

جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.

 

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.

 

به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند

 

و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را.

 

همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است

 

مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند. 

 

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. 

 

و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند،

 

و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است.

 

توضیح پائولو کوئلیو:

 

من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند 

 

و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند 

 

و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم

 

وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ 

 

مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است

 

در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد….

قابل اعتمادترین دوست فرزندتان باشید

قابل اعتمادترین دوست فرزندتان باشید

 

 

 

تربیت کردن فرزندان در صورتی که ارتباط مناسبی بین والدین و فرزندان ایجاد شود، امری موثر و لذت بخش است. برقراری ارتباط مناسب یکی از عوامل افزایش اعتماد به نفس و احترام دو طرفه است.

وقتی برای اولین بار کودکتان گریه می‌کند و شما او را در آغوش می‌کشید، وقتی برای اولین بار با چشمانش به شما نگاه می‌کند و وقتی برای اولین بار به صورت شما لبخند می‌زند، یک معنا بیشتر ندارد و آن هم این است که کودکان از همان روز اول تولد، به دنبال برقراری ارتباط هستند. ولی چند درصد از ما در این ارتباطاتی که با فرزندانمان داریم موفق هستیم و به تمام اهداف کوتاه مدت یا بلند مدت خود رسیده ایم؟ چند درصد از ما توانسته ایم با آرامش و بدون دعوا و بگو و مگو، با فرزندانمان به توافق برسیم؟

«زن روز» با این مقدمه می‌نویسد: تعداد بسیار زیادی از والدین، واقعا با این مشکل رو به رو هستند که نمی‌توانند ارتباط درستی با فرزندانشان برقرار کنند. در این مطلب به بخشی از دغدغه ذهنی این والدین پاسخ داده خواهد شد


شناخت ویژگی‌های شخصیتی

اولین گام برای رسیدن به یک مذاکره و ارتباط درست، این است که از ویژگی‌های شخصیتی فرزندتان باخبر باشید و تلاش کنید تا طبق آن ویژگی‌ها با او رفتار کنید. برای مثال اگر شما کودکی نافرمان و لجباز دارید حتما لازم نیست که با او رئیس مآبانه رفتار کنید بلکه شما باید با توجه به ویژگی‌های شخصیتی او، به دنبال روش سازنده تری باشید و شاید لازم باشد که برای رسیدن به اهدافتان با او به توافق برسید و او را هم در تصمیم گیری‌ها شریک کنید


حفظ احترام؛ واجب تر از نان شب

هیچ وقت فراموش نکنید که برای رسیدن به یک ارتباط خوب و مفید، نیاز دارید که‌اندکی متفاوت از بقیه با فرزندانتان، رفتار کنید چرا که روابط میان شما و فرزندان مانند عابر خیابان نیست که مقطعی و زودگذر باشد بلکه درازمدت و طولانی است بنابراین شما به رفتاری احتیاج دارید تا بتوانید این روابط را حفظ کنید و آن را زخمی نکنید. یکی از کارهایی که به شما در رسیدن به یک رابطه خوب و موفق کمک می‌کند این است که همیشه و در همه حال احترام و منزلت فرزندتان را حفظ کنید و آن را در نظر بگیرید و با این کار عزت نفس او را افزایش دهید


شفاف سازی کنید

چرا نمی‌توانم این کار را انجام دهم؟ چرا نباید این غذا را بخورم؟ چرا نباید بیرون بروم؟ و هزاران چرای دیگری که کودکان از شما می‌پرسند تا بلکه شما را از تصمیمی که گرفته اید منصرف کنند. بنابراین هر وقت به کودکتان دستوری می‌دهید خود را برای این پرسش همیشگی وی آماده کنید و برای آن پاسخ و دلیلی روشن و قانع کننده داشته باشید. با این کار کودکان از منطق زیربنایی تصمیمات شما آگاه می‌شوند و بنابراین وقتی که شما نیستید تلاش می‌کنند با در نظر گرفتن همان منطق، تصمیمات درست بگیرند و علاوه بر آن یاد می‌گیرند که چطور با مراجع قدرت کنار بیایند.اما اگر هر باری که از شما می‌پرسند چرا؟ با پاسخ «همین که هست»، رو به رو شوند، ممکن است در مقابل شما بایستند یا در بهترین حالت تا وقتی شما بالای سرشان ایستاده اید به حرفتان گوش کنند


خواسته‌های واقعی را بشناسید

وقتی کودکی می‌گوید: «این دسر را دوست دارم بخورم» یا وقتی نوجوانی می‌گوید: «دوست دارم تا ساعت یک بعد از نصف شب در بیرون از خانه باشم!» حتما این کارها برطرف کننده یکی از نیازهای او است. برای مثال نوجوانی که می‌خواهد تا ساعت یک بیرون باشد شاید می‌خواهد نیاز به استقلالش را نشان دهد یا کودکی که به دسر خاصی علاقه دارد شاید آن دسر ماده‌ای دارد که بدنش به آن احتیاج دارد. بنابراین در هر خواسته فرزندان، نیازی وجود دارد و مهم این است که شما از آن باخبر شوید و بتوانید از راه دیگری نیازش را تأمین کنید. راهی کم خطرتر و با امنیت بیشتر


درست برداشت کنید

گاهی اوقات والدین فکر می‌کنند واقعا می‌دانند منظور فرزندشان از این نوع رفتار چیست و فرزندان هم فکر می‌کنند که می‌دانند منظور والدینشان از این که به آن‌ها می‌گویند: «نه!» چیست. اما در واقع آن چه که هر دو فکر می‌کنند، اشتباه و نادرست است. برای مثال پدری ممکن است فکر کند که درخواست فرزندش از کمک مالی به این دلیل است که او نمی‌خواهد کار کند و تصمیم گرفته شیوه تنبلی را در پیش بگیرد بنابراین به او می‌گوید: «نه!» و فرزند هم فکر می‌کند علت «نه» گفتن پدر این است که به او اعتماد ندارد. در حالی که هر دو اشتباه برداشت می‌کنند!

برای رسیدن به این برداشت درست فقط کافی است که برداشت و ذهنیت خود را به اطلاع طرف مقابل برسانید و از او بخواهید در صورت اشتباه بودن، منظور خود را به صورت کامل بیان کند.