جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

فیلم و عکس

زمان بخاطر هیچکس منتظر نمی ماند و فراموش نکنید که : دیروز به تاریخ پیوست

                                                                        فردا معماست

                                                                       و امروز هدیه است

براتون آرزو میکنم ، خدا رو توی تک تک یاخته های بدنتون احساسش کنید . واقعا خدا برای من هر ثانیه داره یه معجزه نشون میده . معجزه ها خیلی کوچیکه مثل یه کادوی قشنگ از یه دوست مهربون اما همینکه میدونم هر لحظه همراهمه و باهام توی شادی و غم شریکه این بهترین هدیه است . نمیتونم معجزاتش رو بگم اما اگه بگم امروز یا همون چند روز پیش از آسمون یه چیزی تقدیمم کرد چیزی که همونقد از دست داده بودم دروغ نگفتم . آرزو میکنم خدا اینقد بهتون نزدیک بشه که زندگیتون پر از آرامش و شادی بشه. خدا خیلی بهمون نزدیکه همین الان چشماتون و ببندید یه نفس عمیق بکشید تا درب خونه دلتون باز شه اون پشت در منتظره درو به روش باز کن گوش دلتو شنوا کن شاید آیفونت مشکل داره اما صدای دق البابش میاد

 

آسمون خدا ، توی یه روز زیبا

 

نون تیری (یوخه) دلم خیلی میخواست که دامادمون برام آورد + گریپ فروت و اونم سیب هایی که سیاه و سرخش معلوم نیست

 

زیتون هندی

عکس به جا مانده از بَنگه

 

من متولد روز شنبه هستم و امسال عید روز شنبه است این و به فال نیک میگیرم

 

اولین نفر بودم که بهتون گفتم ؟؟؟

 

و اما شما رو دعوت میکنم به دیدن چند فیلم زیبا :

 

حامله

صدای خوشگل یه پسر زشت

جمعه ای تلخ برای همشهری هایمان

احوالپرسی بوشهری

ی.ا.ر.ا.ن.ه

 

یه دختر خاله داریم اینقد دخترشو پاستوریزه بار اورده که اسم برخی اعضای بدنش نه چندان عیب هم نمیدونه چیه اونروز فرشته خانوم که خدای کلیپای کارتونی غیراستاندارد شمارشو برداشت و توی واتس آپ براش فرستاد این دختر بچه 8 سالشه و هنوز نمیدونه " ک.و.ن" چیه ؟؟؟ بعد از دیدن کلیپ از دایی و پدرش میپرسه ک.ون یعنی چی؟؟؟ که همه در مرز آب شدن میرن بعد که میپرسن کی بهت گفته میگه فرشته یه کلیپ برام فرستاده توش میگه ک.ون کلا آبروی فرشته پیش پسرخاله رفت اینم کلیپ ( البته ما به چنین دختری نمیگیم پاستوریزه)

 

 

نداشتن قهرمان

بیچاره مردمی که قهرمان ندارند !

 http://www.memaran.ir/mypost/tehran_uni/03.jpg

استادمون امروز در آخر کلاس ، برای جمع بندی حرفاش گفت : به قول گالیله:بیچاره مردمی که نیاز به قهرمان دارند !

هدی که یکی از همکلاسی های باهوش کلاسمونه هم تند و سریع گفت : بیچاره مردمی که قهرمان ندارند !

آقای دکتر ... با بی تفاوتی گفت : خانم محبی ! این نظر شخصی شماست !! و خواست از کلاس بره بیرون که هدی گفت : این جمله من نیست ، این جمله حکیم ارد بزرگ در کتاب سرخ است

استادمون هم گفت : من نه نظریه قاره کهن حکیم و نه کهکشان اندیشه و نه حتی جملاتش را قبول ندارم ... و هدی هم گفت : این نظر شخصی شماست !

استاد بد اخلاقمون آتیش گرفت : وایساد و با صورت و گوش های سرخ ، نیم ساعت هر چی فحش و دری وری به دهنش می رسید به حکیم ارد بزرگ داد !

من هم که عاشق افکار ارد بزرگم داغون شدم چند بار دستم رو بردم بالا که به استاد بگم بابا ول کنین چرا بحث رو شخصی کردین ! چرا بجای استدلال نظری ، فحش میدین ؟! اما آقای به اصطلاح دکتر بی ادب نزاشت حرفمو بزنم ...

وقتی که در کلاس رو محکم کوبید و رفت همکلاسی ها دور صندلی هدی که اشک دور چشای قشنگش جمع شده بود رو گرفتن و می گفتن انتقام ما رو از این مردک گرفتی ! دم حکیم گرم !!! یکی از پسرای کلاس گفت : ارزش قهرمان رو الان می فهمیم دو ترمه این جناب استاد پدر هممون رو در آورده اما امروز پدر خودش درآمد چون ما قهرمانی مثل خانم محبی داشتیم . هدی خندش گرفت جالب بود چشماش پر اشک اما لبهاش می خندید ...

آره به قول حکیم ارد بزرگ :

بیچاره مردمی که قهرمان ندارند .

گیتی بی اغازوبی پایان

عسل بدیعی درگذشت

http://www.pcparsi.com/uploaded/pc3f02d7e1596a71b1c1de8f85c30cf605_farapix_com_484d200ca744830e72c8e1fef794e480_53202.jpg

اون روزاصلاحالم خوب نبود چند دقیقه قبلش در یک سایت خبری خونده بودم که "عسل بدیعی بازیگر سینمای ایران درگذشت" حسابی حالم گرفته شد به بخش تصاویر سایت گوگل رفتم و عکس های این بازیگر زیبا را دیدم بیشتر حالم گرفته شد با خودم گفتم واقعا زندگی چقدر می تونه وحشتناک به پایان برسه با این افکار بیشتر و بیشتر خودمو تخریب می کردم به یاد این جمله افتادم که دو چیز میتونه غم ها و رنجها رو کم کنه یکی سخن بزرگان و دانایان و دیگری دیدار دوستان ، من که الان بیشتر دوست دارم تنها باشم برای همین رفتم سراغ سخنان بزرگان ، در میان سخنان قصار بزرگان چند جمله یی از حکیم ارد بزرگ تونست آرامم کنه این جملات رو تقدیم شما دوستان خوبم می کنم : (( جهان را آغاز و انجامی نیست آنچه هست دگرگونی در گیتی است . ما دگرگونی در درون گیتی را زایش و مرگ می نامیم . ما بخشی از دگرگونی در گیتی هستیم دگرگونی که در نهان خود ، پویش و شکوفایی را پیگیری می کند . بروز آینده ما بسیار فربه تر از امروز خواهد بود ، ما در درون گیتی در حال پرتاب شدن هستیم ، پرتاب به سوی جایی و نمایی که هیچ چیز از آن نمی دانیم ، همان گونه که در کودکی از این جهان هیچ نمی دانستیم . میدان دید ما با همه فراخنایی خود ، می تواند همچون شبنمی کوچک باشد بر جهانی بسیار بزرگتر از آنچه ما امروز از گیتی در سر می پرورانیم پس گیتی بی آغاز و بی پایان است .))

چه کسانی در مرگ آثارباستانی دخیل هستند؟

عرصه باستان شناسی  میدان تاخت و تاز رجال سیاسی شده است.اگر نیم نگاهی به مسندنشینان مصر ریاست و کرسی صدارت میراث وسوابق آنها شود بوضوح پی به همه چیز خواهیم برد.از استاندارد و فرماندار ،از شهردار و امین اموال با مدرک فوق دیپلم از سازمان آب تا مجموعه سینمای فارابی ....ترکیب و بافت میراث را بر هم زده اند میراثی آسیب پذیر و شکننده،تخریب شده و ویرانگر حاصل همان مدیریت هایی است که نمی خواهند کنار بروند. حتی با مرگ و نابودی همه ی میراث این سرزمین

بارها گفته شده است که یک باستان شناس چهره علمی و هنرمند و عاشق و دلسوزی است که تجارب ارزنده  روح و افکار او برای سازندگی میراث طراحی شده است اما امروزه میراثگردانان غیر باستان شناس هستند.باستان شناسان که هدفشان کشف حقیقت ها و واقعیات تاریخی است خود مانند تاریخ و میراث فرهنگی به فراموشی سپرده شده اند.باستان شناسان به ارزش های یک بنا و شئی تاریخی ،به اهمیت و اعتبار اسناد و مکان های استقراری کهن آگاهی و وقوف دارند اگر مشاهده می شود که وضعیت ملتهبانه آثار و مراکز و مکان های تاریخی بسیار آزاردهنده و بغرنج شده است حاصل دخالت  های عده ای غیر باستان شناس است.برخلاف سایر کشورهای امروز جهان ،در کشور ما کرسی میراث فرهنگی به افراد غیر متخصص واگذار می شود و متاسفانه چاره جویی هم نشده است. موزه بزرگ ملی کشور هم تا کنون از این بی مسولیتی هاکم آسیب ندیده است.متاسفانه کارگاه عظیم خلقت و آفرینش که هزاران سال شاهد شکوفایی تمدنی سترگ و ممتاز ،بی بدیل و بی همتا ،یگانه و منحصربفرد در عالم بود امروز شاهد عمق تخریب ها و ویرانی هایی است که دامان همان تمدن سترگ و باشکوه را گرفته است.هزاران آثارباستانی چونان خود آدمی که صدها پیام تاریخی بر شانه می کشیدند امروز از مدیریت های بی تخصص ،رنج های بیشمار می کشد.  

دانشگاه «ترکان‌ خاتون» کرمان زباله‌دانی شد. شماره ثبت در فهرست میراث ملی 124

بازی پو!!

این بازی های آرامِ عاشقانه، که با تکیه بر احساسات و وابستگی انسانها به موجوداتی که دوستشان دارند طراحی و ساخته شده، به این هدف دست یافته اند و چنان در لایه های زندگی فرد وارد شده اند، که بعد از مدتی خود فرد هم متعجب می شود که چطور شد که موجود صفر و یکی بی جان، توانسته بخش عمده ای از احساسات یک انسان را به خودش معطوف کند.

چه کسی فکرش را می کرد که یک موجود قهوه ای عجیب و غریب با چشمهای بزرگ که روی صفحه ی تبلت یا گوشی آرام ایستاده و نگاهمان می کند، یک روز برایمان جان بگیرد و رسیدگی به او بشود یکی از بزرگترین دغدغه ها و همه فکر و ذکرمان!


وسط جلسه نشسته است و تند و تند از حرف های رییس نت برمی دارد تا چیزی از قلم نیفتد. یکهو صدای آشنایی از گوشی بلند می شود که نشان می دهد بچه از خواب بیدار شده. وقتی این بچه از خواب بیدار می شود خودش را کثیف کرده و طبیعتا گرسنه است. زمان در اینجا حیاتی ست. باید هر چه زودتر به «پو» برسی تا وضعش خراب تر از این که هست نشود.کار را رها می کند و دو سه دقیقه ای به رتق و فتق امور این بچه ی مجازی می پردازد و دوباره برمی گردد سرکار!
«پو» (pou) یک بازی برای گوشی و تبلت با سیستم عامل های اندروید و آی او اس و غیره است که طراحی و فرایند آسانی دارد. وقتی این بازی و بازی های مشابهش را نصب می کنی، با موجودی مواجه می شوی که رنگش قهوه ای است و چشم های بزرگی دارد. روی صفحه ی گوشی ات ایستاده و با آن چشم های درشت نگاهت می کند و منتظر است تا پدر و مادرش را پیدا کند.

وقتی که مادر یا پدرش شدی، دیگر همه ی مسئولیتش بر گردن توست. باید سر وقت به او غذا بدهی، سر وقت با او بازی کنی، بخوابانی اش، تمیزش کنی و ...

وقتی هم که مرحله ات بالا رفت، با جمع آوری سکه می توانی برایش خرید کنی و توقعاتش را برآورده کنی و خلاصه هر کاری که می شود برای یک بچه انجام داد!

شاید کسی نداند روزی که «پل سالامه» این بازی ساده را طراحی کرد، چه مخاطبینی برایش در نظر گرفت و جامعه ی هدفش چه کسانی بودند اما امروز می بینیم که محبوبیت این موجود کوچک و عجیب، مرز سنی و جنسیتی را شکانده و هر کس با هر تحصیلات و سن و جنسیتی، یک بچه قهوه ایِ نیازمند به رسیدگی و توجه توی گوشی یا تبلتش دارد و در برابر او احساس مسئولیت می کند.

 می گوید: «من اگر این ترم مشروط شدم تقصیر پسرمه!» منظورش از «پسرم»، پو است. می گوید که «پو» یش چاق و تپلی است که به تازگی برایش یک کت و شلوار خریده و یک سبیل کلفت! می گوید :«مردی شده برای خودش!»

در دنیایی که تکنولوژی بازی های رایانه ای هر روز پیشرفته تر و پیچیده تر می شود و با قدرت هر چه تمام تر، محصولات را با گرافیک بالا و داستان های جذاب و رنگ و لعاب فراوان به مخاطبین خود عرضه می کند، گل کردن بازی های آرام و بی دغدغه، کمی عجیب و قابل تامل به نظر می رسد.

این بازی ها با یک برنامه ریزی دقیق و استفاده از علوم روانشناسی و جامعه شناسی، روی احساسات فرد انگشت می گذارند و از خاصیت وابستگی انسان به موجودات اطرافش استفاده می کنند. خیلی آرام و ظریف وابسته ات می کنند بطوریکه حتی اگر بخواهی هم دیگر نمی توانی ازشان دست بکشی.

کارشناسان معتقند که بازی های رایانه ای در دنیای امروز نوعی رسانه نوین هستند. خاصیت رسانه این است که مطلب، موضوع یا مفهومی را برای مخاطب تبیین کند. این رسانه های نوین، علاوه بر تاثیرگذاری و فرستادن و دریافت پیام از سوی مخاطب، وظیفه ی بزرگ دیگری هم دارند. این وظیفه، تلاش برای ماندگاری است. هر چه یک رسانه ماندگارتر باشد و بتواند مخاطب را مدت زمان بیشتری از آن خود کند، موفق تر است.

این بازی های آرامِ عاشقانه، که با تکیه بر احساسات و وابستگی انسانها به موجوداتی که دوستشان دارند طراحی و ساخته شده، به این هدف دست یافته اند و چنان در لایه های زندگی فرد وارد شده اند، که بعد از مدتی خود فرد هم متعجب می شود که چطور شد که موجود صفر و یکی بی جان، توانسته بخش عمده ای از احساسات یک انسان را به خودش معطوف کند.

واقعی شدن «پو» و راه یافتن او به زندگی و احساساتمان نشان می دهد که هدف گذاری و برنامه ریزی طراح و سازنده، بسیار دقیق و موفق بوده است. موارد زیر، کامنت های مخاطبین این بازی و ابراز احساسات آنها نسبت به این موجود ناشناخته است:

پوی من دختره! الان دوازده مرحله ست که دارمش و براش یه چیزایی خریده م. رنگش هم نارنجیه و البته خیلی شکمو! تحمل ندارم؛ پس کی بزرگ می شه؟

بچه من 98 سالشه. داره می ترکه از بس چاق شده. به خدا از کار و زندگی منو انداخته.

من برای پو اسم گذاشتم. اسمشو گذاشتم پژمان که با بقیه فرق کنه.

کی می دونه پو چطوری می تونه ازدواج کنه؟ دلم می خواد بچه مو توی لباس دامادی ببینم!

وقتی سیر شده و می خوام بهش غذا بدم و اون می گه:«نه» دلم می خواد بپرم توی تبلت بغلش کنم!

من خودم یه پسر دارم برای همین پوی دختر انتخاب کردم. دخترا بابایی هستن آخه. پوی من هم خودشو برام لوس می کنه و منم نازشو می خرم.

عکسش را می گیرند و در فضای مجازی منتشر می کنند، هم و غمشان خریدن لباس و عینک و کلاه و سایر لوازم برایش است، تلاش می کنند بزرگش کنند و بهترین چیزها را بدهند بخورد، به هم که می رسند از سن و سال فرزندخوانده مجازیشان می گویند و اتفاق هایی که برایش افتاده... این ابراز احساسات نسبت به چیزی که جان و هویت ندارد و معلوم نیست از کجا پیدایش شده، واقعا عجیب به نظر می رسد.

خطر «پو»!
کفرش درآمده! از دست همسرش حرص می خورد که مرتب سرش توی گوشی است و دارد قربان صدقه ی «پو»ی نوجوانشان می رود. همسرش هر اتفاقی که برای پو می افتد و هر چیز جدیدی که برای پو می خرد را می آید با آب و تاب برای او تعریف می کند و همه ی فکر و ذکرش شده بزرگ کردن این فرزندخوانده!

خودشان یک دختر پنج شش ساله دارند؛ با این حال این مادر جوان، دلش یک بچه ی کوچک دیگر هم خواسته و به هر دوی این ها رسیدگی می کند. مرد جوان می گوید:«گاهی «پو» به دخترک خودمان ترجیح داده می شود. وقتی «پو» چشمهایش دو دو می زند، همسرم با احساس مسئولیت وصف ناپذیری می دود و غذایش را مهیا می کند و اگر پول در حسابش نباشد، آن قدر بازی می کند تا پول گیر بیاورد و بتواند بچه ی صفر و یکی اش را سیر کند و تا این بچه آرام نگیرد و نخوابد، همسر هم آرام نمی گیرد. گاهی ساعت ها غرق شدن در مسائل «پو»ی کوچک، وقت رسیدگی به کارهای دیگر را می گیرد و حتی دلزدگی نسبت به کارهای دیگر ایجاد می کند.»

اگر در قدیم بیشتر نسبت به تاثیر بازی های رایانه ای بر کودکان و نوجوانان نگران می شدیم، امروز این خطر گسترده تر شده و ابعاد وسیعی پیدا کرده است.اگر در قدیم برخی بازی های رایانه ای باعث رواج مفاهیم ضدمعنوی و خشونت می شد، امروز باید از بازی های آرامی که به ظاهر هیچ کدام از آسیب های بازی های اکشن و خشن را ندارند هم ترسید. بازی های آرامی که فرد را (در هر گروه سنی و تحصیلی و در هر جایگاه اجتماعی) تحت تاثیر قرار می دهد و از دنیای پیرامون خود جدا می اندازد و خطرشان کمتر از بازی های خشونت آمیز و تاثیرگذار اکشن نیست.

رحیمی، کارشناس روانشناسی در مورد تاثیر این گونه بازی ها در زندگی انسان می گوید: «یکی از بزرگترین آسیب های این بازی ها این است که افراد گذشت زمان را به هیچ وجه احساس نمی‌کنند و وقتی به خود می‌آیند که ساعت‌های زیادی از وقتشان صرف این بازی‌ها شده‌است. علاوه بر آن طبق تحقیقات، افرادی که وابسته به این بازی ها می شوند، درونگرا شده و در جامعه منزوی می شوند و رفته رفته در برقراری ارتباط اجتماعی کم تمایل و یا ناتوان می گردند.

این روانشناس خطر خیالپردازی و دور شدن از دنیای حقیقی را مهم و غیرقابل انکار می داند و می گوید: «وقتی بچه ی مجازی اجز نیازهای مادی توقعی از پدر و مادرش ندارد و با اندکی غذا و کمی بازی می توانی راضی نگهش داری، ناخودآگاه این تفکر و این ذهنیت در زندگی عادی برای انسان نهادینه می شود. تحملش در برابر خواسته های دیگر را از دست می دهد و توجهی به نیازهای معنوی اطرافیان علی الخصوص فرزند را از دست می دهد.»

رحیمی معتقد است پیشرفت تکنولوژی سبب دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر می‌شود. به طوری که هر یک از افرادخانواده به خاطر مشغول بودن به تماشای تلویزیون یا درگیر بودن با رایانه و اینترنت و بازی‌های رایانه‌ای، کمتر وقت می‌کنند با یکدیگر بنشینند و صحبت کنند و این خود باعث سرد شدن روابط بین والدین و فرزندان شده‌است، به گونه‌ای که آنان کمتر حوصله یکدیگر را دارند.

به هر صورت شمشیر دولبه ی تکنولوژی هر روز یک وجه و یک بعد از زندگی انسان را هدف قرار می دهد و با رسوخ به تمامی ابعاد زندگی انسان، قدرتش را به رخ می کشد. قدرتی که مخاطبان را منفعل کرده و آنها را در جریانی قرار داده که نتیجه ای جز قدرتمندتر شدن این رسانه های نوین ندارد.

باید مراقب باشیم چرا که «پو» همین موجود کوچک دوست داشتنی با آن نگاه مظلوم و لبخند شاد، در کمین ماست!