دوومیدانییک ورزش طبیعی است زیرا با رفتار و حرکات طبیعی انسان مطابقت دارد. بنابراین میتوان گفت دوومیدانی از زمان پیدایش بشر وجود داشته است و اولین اسلحه نسان در برخورد با محیط و خطرهای آن به حساب میآمد.
بشر اولیه برای دفاع از خود محتاج به فرار کردن بود تا اینکه در محلی خود را مخفی کرده به زندگی خود ادامه دهد. لیکن اشخاصی که ضعیف بوده و قدرت دویدن نداشتند بدون شک طعمه حیوانات قرار میگرفتند.
بدین جهت پدرها بچههای خود را تشویق به دویدن کرده و به آنها طرز فرار از مقابل حیوانات را میآموختند چرا که دویدن، حد فاصل بین زندگی و مرگ برای آنها بود.
انسانهای اولیه ضمن دویدن و فرار، برای عبور از موانع طبیعی از جهیدن و پریدن استفاده میکردند و اگر لازم میشد که بین آنها و حیوانات مبارزهای صورت گیرد از پرتاب سنگ یا دیگر اشیا کمک میگرفتند این کار معمولاً زمانی انجام میگرفت که انسان از فرار کردن خسته و کوفته میشد.
در تنگنای مرگ و زندگی، انسان مجبور بود از قدرت بازو و پنجه و عضلات خود هم حداکثر استفاده را نماید. به این ترتیب انسان اولیه پی برد که اگر تندتر بدود، بیشتر بپرد و محکمتر پرتاب کند، بهتر خواهد توانست با مشکلات و خطرات پیرامون خود مبارزه کند.
از بین ملتهای دنیای باستان فقط یونان بود که با عشق و علاقه، مردان غیور و با شهامت خود را به بهترین شکل، تشویق میکرد. در یونان باستان به مردانی که بهتر دویده و شیای را بیشتر پرتاب کرده و از مرتفعترین محل میپریدند به چشم عظمت نگاه میکردند و برای آنها احترام و افتخار زیادی قائل بودند. اما نکته مجهول برای همه دانشمندان علم ورزش این است که به چه علت قهرمانان پرتاب دیسک در مرتبه اول قرار میگرفتند و ورزشکاران دیگر در درجه دوم اهمیت قرار داشتند.
در اساطیر یونان باستان، به موجودی پرشور و شر به نام «مرکور» بر میخوریم. این موجود افسانهای، جوانی است بلند بالا و سرشار از شادمانی و حرکت و حرارت. او در دو طرف کلاه و مچ پای خود بالهایی کوچک دارد و با همین بالها و گامهای تیز و چابک، سفرهای بسیار پرماجرایی را در کوهها و جنگله و سرزمینهای مختلف انجام میدهد. وجود چنین اسطورهای حکایت از علاقه و توجه مردم به تیزپایی، چابکی و دویدن دارد.
در دوران امپراطوری روم باستان، لژیونرها (سربازان عضو ارتش) با پرداختن به انواع دوها و پرتابها، خود را برای مسابقات شمشیرزنی و نبردهای تن به تن آماده میکردند.
در مصر باستان نیز، نوعی ورزش «دومیدانی» شامل دویدنهای انفرادی و جمعی اجرا میشد.در ایرلند ورزش میدانی به نام «تیلتین» (tailtean) رایج است که پیشینهای چندهزار ساله دارد.
المپیک باستان
المپیک باستان اولین اجرای سازمان یافته و قانوندار دوومیدانی بود. این بازیها از سال 776 قبل از میلاد آغاز شد و 12 قرن ادامه داشت.
دوومیدانی در المپیک باستان در رأس دیگر ورزشها قرار داشت. مسابقه دو با شرکت دوندگان چابک به مسافت یک اِستاد (182 متر) انجام میشد. واژه استادیوم از این کلمه گرفته شد.
در این دوره حتی دویدن با یک پا هم وجود داشته و از آنجا که بشر اسلحهای به نام نیزه اختراع کرده بود و در جنگ از آن استفاده فراوانی میکرد، پرتاب نیزه هم به عنوان ورزش شناخته شد. در المپیادها دو نوع مسابقه با نیزه وجود داشت: یکی پرتاب نیزه و دیگری نبرد با نیزه توأم با شمشیربازی.
«کوروبوس» احتمالاً اولین قهرمان رسمی دو در نخستین المپیک باستانی بوده است. بنا به مدارک تاریخی، پرش طول در چهارمین دوره به مواد مسابقه اضافه شد و کرونوس از کشور اسپارتا نخستین رکورددار این ماده بود که حدود 7 متر پرید. در دورههای بعدی رشتههای دیگر مانند پرتاب وزنه و پرتاب دیسک به فهرست مسابقات دوومیدانی اضافه شد. یونانیها، برای پرتاب دیسک از یک صفحه مدور فلزی استفاده میکردند که آن را هاترس (HATTERES) مینامیدند.
بازیهای المپیک در قرن چهارم میلادی به دستور امپراطور روم تئودوزیوس اول تعطیل شد و همزمان مسابقات دوومیدانی هم از رونق افتاد. از آن زمان تا زنده شدن دوباره المپیک شکلهایی از انواع دوها و پرشها و پرتابها در اقوام و ملل دنیا دیده شده که بیشتر به خاطر آماده شدن جنگجویان و سربازان بوده است.
در قرن دوازدهم میلادی، مسابقات میدانی و مخصوصاً دو در انگلستان رواج یافت. این رواج در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم شدت یافت و به ورزش اول جامعه تبدیل شد. علت این شکوفایی علاقه هنری هشتم پادشاه انگلستان بود که خود مهارت فراوانی در پرتاب چکش داشت.
در قرن 17 و 18 میلادی، در انگلستان نوعی شرطبندی مرسوم شد که در آن دوندگان با هم شرط میبستند و انبوه مردم به تماشا میایستادند.
در سالهای 1820 تا 1860 دوومیدانی به دانشگاهها و مدارس انگلستان راه یافته بود و دانشجویان علاقه فراوانی به این ورزش پیدا کرده بودند.
در سال 1849 ارتش انگلستان یک مسابقه بزرگ برای اهمیت دادن به دو و جلب توجه نظامیان به آن ترتیب داد و علاوه بر این، دوهای سرعت و استقامت را جزء دروس رسمی دانشکده افسری قرار داد.
در سال 1866 اولین باشگاه دوندگان با نام «کلوپ اتلتیک آماتور» در لندن تاسیس شد و بعد از آن باشگاهها و کلوپهای دیگری به وجود آمدند.
بعد از انگلستان، دومین کشوری که دوومیدانی در آن رونق بسیار یافت آمریک بود. اولین باشگاه دوومیدانی آمریکا «کلوپ اتلتیک نیویورک» بود که در سال 1868 تاسیس شد.
در اولین دوره المپیک نوین در سال 1896 دوومیدانی در ردیف مهمترین رشته های ورزشی بازیها قرار داشت.
در هفدهم ژوییه 1912 کنگرهای در سوئد با حضور نمایندگان سازمانهای دوومیدانی کشورهای بلژیک، اتریش، کانادا، شیلی، دانمارک، مصر، فنلاند، آلمان، انگلستان، یونان، مجارستان، نروژ، شوروی، آمریکا، سوئد و استرالی برپا شد و برای ایجاد یک سازمان بینالمللی دومیدانی مشورت کردند. این سازمان، سرانجام در ماه اوت سال 1913 با نام «فدراسیون بینالمللی دوومیدانی» تأسیس شد. فعالیتهای این سازمان باعث شد که این ورزش در سراسر دنیا گسترش یابد. در حال حاضر تقریباً هیچ کشوری نیست که عضو فدراسیون دوومیدانی نباشد و از قوانین آن پیروی نکند.
اندیشیدن و نگارش کردن،قلم زدن و دردبیان کردن درشرایط روحی سخت و ملال انگیز،فضای غبارآلود و دردمند و تهی از اندیشیدن و بی آرامشی حاکم بر فضای میراث فرهنگی برای هردوستدار آثارتاریخی سخت تر و رنجآفرین تراست.چه بسا اگر وضعیت میراث فرهنگی سترگ و بی مانندی مانند کشور بزرگ ایرانزمین عادی و آرام،بی طلاطم و نشاطبار بود بهتر می توانستیم عظمت تاریخ این سرزمین را بنمایانیم.علی رغم توجه و تاکید مقام معظم رهبری و علمای برجسته مذهبی به مقوله میراث حفظ و صیانت از آنها،روزگارناموافق درپس تلاش های فقیرانه مدیران فرهنگی گام به پیش ننهاده و سیرقهقرایی می پیماید.ضعف قوانین کهنه و مندرس و بی اثر که خود بیش از هشتاد سال از تدوین آن می گذرد در این ویرانی و رو به انهدام آثارومواریث ارزشمند بی تاثیر نبوده است.گمان می برم در این سرافکندگی وبرافتادگی و لنگ لنگان بودن میراث فرهنگی مدیران بی فرهنگ و عاری از بهره ی فرهنگی سهم قابل تامل تری دارند.بی توجهی مجلس به بازنگری در قوانین عتیقات کشور،بی ثباتی در نگاهداری از خانه های تاریخی از سوی مالکین را سبب شده است و زمینه حراج و تخریب را فراهم کرده است.درعصرچیرگی ،سروری و صدرنشینی ،ودر این برهه عظشناک امروزی ،یکی از آسمان ستیزترین وزمین گریز ترین شاخه های حیات آدمی در کام مرگ گام برمی نهد ومی رود تا رشته و ریسمان دلبستگی و پیوند فرهنگی ملت را از هم بگسلد تاریخ به استقبال فاجعه سوگناک تخریب بناها و مواریث آدمی گام بر میدارد تا نامی و گامی،جامی و بامی ،مرامی و نشانی،از معنا و مبداء ،از حقیقت ها و هنرها،برصحنه ی تاریخ نماند.اگر مولوی هم گفت:امرحق بشنو که گفتست انظرو سوی این آثار رحمت آر رو.گفت آثارش دل است ای بوالهوس.آن برون آثار،آثار است و بس.امروز نه انظری بسوی این آثار رحمت می شود و نه از برون آثار آثار اثری مانده است.تخریب و ویرانی گنجینه های معرفت شناختی در باستان شناسی ،نشان می دهندآموزه ها و سنت ها،عزت و اقتدار،اعتبار و هویت ها،مرز بودن رادرنوردیده و تا مرز نابودن و نابود شدن هم فاصله ی نیست.میراث و فرهنگ از کانون جامعه رخت بر می بندد و به پیرامون هلاکت بیرون رانده می شوند.همه قاعده ها و قالب های فکری چندهزارساله می شکنند باستان شناسان نیزبا بهره وافر از باستان شناختی که خود دانش پیچیده ودشواری است تلاش می کنند مانع از تخریب دیوار ستگر و عظیم فرهنگ و سنتها،هنر و میراث اعتقادی و ارزشی ،هرچند متروک و مفقود، گردند اما دست هایی که نمی خواهند مانایی آثار و ماندگاری آنها..که بشکند. امروزه شانه به شانه ،گام به گام ،قلم به قلم و قدم به قدم،فراختر و فراتراز گذشته این رشته از هم می گسلند.یادمان باشد این ویرانی ها روزی ویرانی ما را رقم خواهند زد چنان که دیگر قومی و ملتی ،مردمانی و ملیتی توان رصد کردن و رد یابی نمودن ما رادر پهنای پهناور مواریث فرهنگی در جهان در هیچ دوره و برهه نتوانند.زیر چهره این تخریب ها،چهره های زشت تخریبگران هنوز دیده می شود.آنان که دربازار سود و سودای تاریخ و فرهنگ ،به حراج و تاراج آن نشسته اند آرامش گذشتگان و آیندگان را هدف قرار داده اند.میراث چشمنوازی که چشمگریز شده است را دریابیم(تورج رهبرگنجه-.باستان شناس)
سنگهای قیمتی با آن تلألو و شکست نور جذابی که با هر چرخش، دلفریبترشان میکند چند هزار سال است که مردم دنیا را مبهوت و شیفته خود کرده است. تاریخ عشق به جواهرات، تاریخی کهن است و حتما قدمتش به اولین جرقههای ذهن مردم ماقبل تاریخ میرسد که البته باستانشناسان تاکنون توانستهاند فقط قدمت چند هزار ساله این عشق و علاقه را کشف کنند.
در لابه لای تاریخ، مردم ایران هم همواره نام خود را به عنوان مردمی جواهردوست و دوستدار سنگ های قیمتی ثبت کرده اند و تا آنجا که به کشفیات باستان شناسی مربوط می شود بیش از ۷۰۰۰ سال است ساکنان فلات ایران، سنگ های باارزش در دل طبیعت را شناخته اند و با استخراج و پرداخت این سنگ ها، جواهرات و زیورآلاتی ساخته اند که هنوز هم از پس هزاره ها، چشم بینندگان را خیره می کند.
جواهرات سوخته شهر سوخته در سیستان، مایه فخر ایران است که ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح به دست نیاکان ما ساخته شده است.
شهر سوخته البته نام اصلی این شهر نیست و چون تاکنون اسم واقعی اش شناسایی نشده، باستان شناسان به علت وقوع دو آتش سوزی بزرگ در این شهر که هنوز بقایای آن در این منطقه وجود دارد، نام شهر سوخته را برای آن انتخاب کرده اند.
عرصه باستان شناسی میدان تاخت و تاز رجال سیاسی شده است.اگر نیم نگاهی به مسندنشینان مصر ریاست و کرسی صدارت میراث وسوابق آنها شود بوضوح پی به همه چیز خواهیم برد.از استاندارد و فرماندار ،از شهردار و امین اموال با مدرک فوق دیپلم از سازمان آب تا مجموعه سینمای فارابی ....ترکیب و بافت میراث را بر هم زده اند میراثی آسیب پذیر و شکننده،تخریب شده و ویرانگر حاصل همان مدیریت هایی است که نمی خواهند کنار بروند. حتی با مرگ و نابودی همه ی میراث این سرزمین
بارها گفته شده است که یک باستان شناس چهره علمی و هنرمند و عاشق و دلسوزی است که تجارب ارزنده روح و افکار او برای سازندگی میراث طراحی شده است اما امروزه میراثگردانان غیر باستان شناس هستند.باستان شناسان که هدفشان کشف حقیقت ها و واقعیات تاریخی است خود مانند تاریخ و میراث فرهنگی به فراموشی سپرده شده اند.باستان شناسان به ارزش های یک بنا و شئی تاریخی ،به اهمیت و اعتبار اسناد و مکان های استقراری کهن آگاهی و وقوف دارند اگر مشاهده می شود که وضعیت ملتهبانه آثار و مراکز و مکان های تاریخی بسیار آزاردهنده و بغرنج شده است حاصل دخالت های عده ای غیر باستان شناس است.برخلاف سایر کشورهای امروز جهان ،در کشور ما کرسی میراث فرهنگی به افراد غیر متخصص واگذار می شود و متاسفانه چاره جویی هم نشده است. موزه بزرگ ملی کشور هم تا کنون از این بی مسولیتی هاکم آسیب ندیده است.متاسفانه کارگاه عظیم خلقت و آفرینش که هزاران سال شاهد شکوفایی تمدنی سترگ و ممتاز ،بی بدیل و بی همتا ،یگانه و منحصربفرد در عالم بود امروز شاهد عمق تخریب ها و ویرانی هایی است که دامان همان تمدن سترگ و باشکوه را گرفته است.هزاران آثارباستانی چونان خود آدمی که صدها پیام تاریخی بر شانه می کشیدند امروز از مدیریت های بی تخصص ،رنج های بیشمار می کشد.
دانشگاه «ترکان خاتون» کرمان زبالهدانی شد. شماره ثبت در فهرست میراث ملی 124
به واژه فـرَوَر نخستین بار در تاریخ ماد و سپس در کتیبه های فارسی باستان داریوش شاه بر می خوریم .
فرورتی در تاریخ ماد یکی از پادشاهان ماد است که مورخان یونانی آنرا به صورت فرئورتس ضبط کرده اند و در کتیبه های پارسی باستان یکی از سرکشانی است که داریوش با او جنگیده است . این واژه دراوستا بنا بر قاعدهزبانشناسی تطبیقی ایرانی rt= s به صورت فرَوَشی fravasi ظاهر می گردد ودر پهلوی فرَوَهر fravahr و فرَوَر fravar یا فرَوَرت fravart می شود .
این واژه مرکب است از پیشوند فرَ fra و ریشه وَر var . دارمستتر و نریوسنگ این واژه این واژه را هم ریشه با پَروَر parvar فارسی به معنی " پروردن و غذا دادن " می دانند . . اِشپیگل دانشمند آلمانی آن را از ریشه