هنوزم که هنوزه ، هستند کسایی که وقتی میخوای بری بیرون
میـپـرسن: ” کجا !؟ “
و بلافاصله بعد از شنیدن جواب ” میــــرم بیرون “
از جانب شما قانع شده و به آرامش خاصی میرسند !
.
.
.
.
خیلی دوست دارم یکی بهم بگه “قدر این روزاتونو بدونید”
بعد بزنم پس گردنش و بگم دقیقا کدوم روزا؟
نشون بده با دست!
.
.
.
.
فامیلمون یه اس.ام.اس فلسفی فرستاده بود؛
نمیدونم چی شد replay رو اشتباهی زدم اس.ام.اس خالی براش سند شد.
جواب داد: دنیایی از حرفهای نگفته … مرسی!
ینی یه آدم سالم دور و برمون نیست به خدا
.
.
.
.
.
خدایا
آخرش نفهمیدم اینجایی که هستم ، تقدیر من است
یا تقصیر من !؟
.
.
.
.
.
.
امروز تو ۳۰ دقیقه ای که یارو نشسته بغل دستم
کف دستش میخاره میگه پول داره میاد …
گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن …
کفه پاش میخاره میگه پول داره میره …
اصلا ۱%به ذهنش نمیرسه که حموم بره شاید درست شه….
.
.
.
.
.
.
دانشجوی ارشد دانشگاه تهران تو پایاننامش
به عنوان منبع نوشته گوگل دات کام !
.
.
.
.
.
.
- بریم بیرون یه چیزی بخوریم
+ نه من شام درست کردم.
- واسه همین گفتم!
.
امام در حال بیرون آمدن از خانه بود که ابراهیم به او رسید و گفت:سلام آقای من!میتوانم با شما بیایم؟
امام فرمود:من به بیرون شهر میروم.تعدادی از دوستانمان هم قرار است به من بپیوندند.
اگر دوست داری تو هم میتوانی با ما بیایی.
در بین راه وقت نماز شد.امام داشت آماده ی اقامه ی نماز میشد که ابراهیم به پشت سر اشادره کرد و گفت:بهتر نیست صبر کنیم بقیه ی دوستانمان هم به ما برسند تا با هم نماز بخوانیم؟
امام فرمود:نماز اول وقت خیلی مهم است؛یادت باشد تا وقتی مجبور نشدی آن را عقب نینداز.
ابراهیم اذان گفت و هر دو نمازشان را به جماعت خواندند.
برگرفته شده از کتاب:مشق خوب.به کوشش سید نوید برکچیان
ساعت نزدیک 11 شب بود. روی نیمکتی در پارک نشسته و با پاکتی سیگار در دستش بازی میکرد. سپس از کیفش آینهای را بیرون آورد و مشغول آراستن خود، با وسایل درون کیفش شد. در حال خود بود که صدایی شنید. خانم، اجازه هست کنارتون بنشینم؟
سرش را بالا آورد، دختری که مانتویی کوتاه به تن داشت و موهایش از روسری بیرون ریخته بود را دید. گفت: اینجا که مال من نیست، هر جا که خواستی بشین...
باران به شدت می بارید و مرد درحالی که ماشین خود را در جاده پیش می راند، ناگهان به خاطر لغزنده بودن جاده، تعادل اتومبیلش به هم خورد و به سمت خارج جاده منحرف شد. از حسن امر، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیک های آن داخل گل و لای گیر کردند و راننده هر چه سعی کرد نتوانست آن را از گل بیرون بکشد.
به ناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و به سمت مزرعه ی مجاور دوید و در زدد. کشاورز پیر که داشت کنار شومینه استراحت می کرد، به آرامی آمد و در را باز کرد.
راننده ماجرا را شرح داد و از کشاورز درخواست کمک کرد. پیرمرد گفتکه ممکن است از دستش کاری برنیاید، اما اضافه کرد؛ بذار ببینم «فردریک» چیکار می تونه برات بکنه!
لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یک قاطر پیر را گرفت و با زور او را بیرون کشید. تا راننده شکل و قیافه ی قاطر را دید، باورش نشد که این حیوان پیر و نحیف بتواند کمکش کند؛ اما چه می شد کرد، در آن شرایط سخت به امتحانش می ارزید.
با هم به طرف جاده رفتند. وقتی به ماشین رسیدند، کشاورز یک سر طناب را به اتومبیل بست و سر دیگرش را محکم چفت کرد دور شانه های فردریک (یا همان قاطر!) و سپس با زدن ضربه روی پشت قاطر، داد زد: یالا، پل فردریک، هری تام، فردریک تام، هری پل… یالا سعیتون رو بکنین… آهان فقط یه کم دیگه… یه کم دیگه… خوبه… آفرین، تونستین.
راننده با ناباوری دید که قاطر پیر موفق شد اتومبیل را از گل بیرون بکشد! با خوشحالی زائدالوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی از او، گفت: هنوز هم نمی تونم باور کنم که این حیوون پیر تونسته باشه چنین کاری رو انجام بده!! حتماً هر چی هست زیر سر اون اسم های دیگه ست. نکنه یه جادویی در کاره؟
کشاورز پاسخ داد: ببین عزیزم، جادویی در کار نیست. اون کارو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یه کار تیمی می کنه. آخه می دونی، قاطر من کوره!
«من نمی توانم» یک کوچه ی بن بست است!
لئوفلیچه بوسکالیا
کباب ترکی (مرغ)
خیلی وقته میخوام دستور تهیه این غذای خوشمزه رو بذارم. ولی متأسفانه وقت کم میارم تا اینکه امروز...!!با این روش دقیقا مزه کبابهای بیرون رو میگیره، با این تفاوت که در منزل کاملا بهداشتی و کاملاً به صرفه
تهیه میشه.
مواد لازم:
سینه مرغ ..... دو تکه
قارچ .... یک بسته بزرگ (400 گرم)
پیاز...... دو عدد بزرگ
فلفل دلمه ..... یک دونه کوچیک
گوجه فرنگی .... یه دونه کوچک و سفت
روغن، نمک، زردچوبه و فلفل سیاه .... به میزان لازم
طرز تهیه
پخت این غذا دو مرحله داره. اول مرغ و دوم سبزیجات. اگر برای طبخ از ماهیتابه چدن استفاده کنید خیلی بهتره.
سینه مرغ رو میذارم تو فریزر تا کمی خودش رو بگیره (حدود نیم ساعت). با یه چاقوی تیز ورقه های نازک می برم (دقیقا مثل ورقه های کباب های بیرون که با کاردد میبرن). نصف یک پیاز را روی مرغها درشت رنده میکنم و مقداری زردچوبه و نمک و فلفل سیاه روش میپاشم و با کمی روغن روی حرار متوسط میذارم. مرتب هم میزنم تا مرغها آب بندازه. وقتی آبش کشیده شد حرارت رو کم میکنم تا آروم برشته شن.
مرغها که حاضر شدن، ماهیتابه رو خالی میکنم و قارچها رو که درشت خرد کردم(قارچهای خیلی بزرگ 4 تکه، متوسطها 2 تکه و کوچکها درسته) با مقدار کمی روغن تف میدم. بعد چند دقیقه پیازهای درشت خرد شده رو اضافه میکنم و کمی که پیازها نرم شدن فلفل دلمه رو اضافه میکنم. آخر سر هم گوجه رو درشت خرد میکنم و تخم اون رو میگیرم و فیله های اون رو به مواد اضافه کرده و کمی تف میدم. آخر سر نمک و فلفل سیاه به اندازه می پاشم روش و قبل خاموش کردن، مرغها رو به مواد اضافه کرده ، هم میزنم و خاموش میکنم.
نکته 1 : اگر نمک سبزیجات رو اول یا وسط پخت بزنیم ، آب میندازن.
نکته 2 : برای اینکه طعم غذاهای بیرونی رو بده، سبزیجات نباید زیاد پخته بشن و پیاز باید زیر دندون بیاد. همچنین اضافه کردن ادویه دیگری بغیر فلفل سیاه و زردچوبه باعث میشه طعمش عوض شه.
این کباب رو با نون باگت، خیارشور و کمی سالادکاهو با سس کچاپ و سس سفید سرو کنید و از خوردنش در کنار خانواده لذت ببرید!!!! نوش جون