جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

15% تخفیف ویژه بیمه شخص ثالث برای گروههای خاص(خودروهای سواری)

15%تخفیف ویژه بیمه شخص ثالث 15%

1- کارکنان رسمی و پیمانی دولت و کارکنان نهادهای عمومی

2-اساتید حوزه ، دانشگاه ،معلمان و دبیران

3-جامعه پزشکان ، دندانپزشکان،داروسازان،پرستاران،مامایان ، پیراپزشکان و اعضاءانجمن نظام پرستاری

4-اعضاء جامعه حسابداران رسمی ایران و اعضاء انجمن حسابداران خبره ایران

5-جامعه نظام مهندسی کشور(دارای شماره نظام مهندسی)

6-جامعه کارشناسان رسمی دادگستری و اعضاء کانون کارشناسان رسمی دادگستری

7-قضات و اعضاء کانون وکلای دادگستری

8-کارکنان بانک ها و مسسات مالی و اعتباری

9-جامعه اصناف کشور(افراد دارای پروانه کسب)

10-پرسنل نیروهای مسلح

11-افراد دارای بیمه نامه عمر و پس انداز نزد بیمه آسیا

12-افراد با حق بیمه بیش از ده میلیون ریال نزد بیمه آسیا به استثناء بیمه نامه شخص ثالث و بدنه اتومبیل

کارکنان شرکت های ایران خودرو ، پارس خودرو ، مخابرات ایران ، مپنا،

خدمات ارتباطی ایرانسل، دارو پخش، صنایع شیر ایران-پگاه و ...

واحد صدور اتومبیل : 10 41 73 32 026      55 82 305 0912


موفقیت در کار تیمی

باران به شدت می بارید و مرد درحالی که ماشین خود را در جاده پیش می راند، ناگهان به خاطر لغزنده بودن جاده، تعادل اتومبیلش به هم خورد و به سمت خارج جاده منحرف شد. از حسن امر، ماشین  صدمه ای ندید اما لاستیک های آن داخل گل و لای گیر کردند و راننده هر چه سعی کرد نتوانست آن را از گل بیرون بکشد.

به ناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و به سمت مزرعه ی مجاور دوید و در زدد. کشاورز پیر که داشت کنار شومینه استراحت می کرد، به آرامی آمد و در را باز کرد.

راننده ماجرا را شرح داد و از کشاورز درخواست کمک کرد. پیرمرد گفتکه ممکن است از دستش کاری برنیاید، اما اضافه کرد؛ بذار ببینم «فردریک» چیکار می تونه برات بکنه!

لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یک قاطر پیر را گرفت و با زور او را بیرون کشید. تا راننده شکل و قیافه ی قاطر را دید، باورش نشد که این حیوان پیر و نحیف بتواند کمکش کند؛ اما چه می شد کرد، در آن شرایط سخت به امتحانش می ارزید.

 

با هم به طرف جاده رفتند. وقتی به ماشین رسیدند، کشاورز یک سر طناب را به اتومبیل بست و سر دیگرش را محکم چفت کرد دور شانه های فردریک (یا همان قاطر!) و سپس با زدن ضربه روی پشت قاطر، داد زد: یالا، پل فردریک، هری تام، فردریک تام، هری پل… یالا سعیتون رو بکنین… آهان فقط یه کم دیگه… یه کم دیگه… خوبه… آفرین، تونستین.

راننده با ناباوری دید که قاطر پیر موفق شد اتومبیل را از گل بیرون بکشد! با خوشحالی زائدالوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی از او، گفت: هنوز هم نمی تونم باور کنم که این حیوون پیر تونسته باشه چنین کاری رو انجام بده!! حتماً هر چی هست زیر سر اون اسم های دیگه ست. نکنه یه جادویی در کاره؟

کشاورز پاسخ داد: ببین عزیزم، جادویی در کار نیست. اون کارو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یه کار تیمی می کنه. آخه می دونی، قاطر من کوره!

«من نمی توانم» یک کوچه ی بن بست است!

لئوفلیچه بوسکالیا