جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

مسجد جامع فهرج

 

مسجد جامع فهرج  

یزد - یزد ۳۰ کیلومتری‌ شرق‌ یزد

بیشتر بنای این مسجد از خشت و گل ساخته شده و تاریخ این بنا به صدر اسلام بر میگرده و ستون‌های‌ پهنی داره.
این مسجد در تاریخ معماری اسلامی ایران اهمیت زیادی داره و با مسجد تاریخانه دامغان قابل مقایسه اس و حتی خیلی از تاریخ دانها اینجا رو قدیمی ترین مسجد ایران میدونن و جالبه که بدونین با وجود قدمتش هنوز هم نماز در اینجا برگزار میشه

کانادا کشور خیلی بدیه !!

این متن رو از یکی از گروههای اجتماعی ساکنین کانادا برداشتم و اینجا قرار میدم خوشحال میشم نظرتونو در موردش بدونم ..

کانادا کشور خیلی بدیه... یادتون باشه که فکر مهاجرت به این کشور رو نکنین. به این دلایل :

-اینجا یک نظام پزشکی داره که آدمها رو همین طور بی دلیل مجانی معالجه می کنه. مثلا اگر برین بیمارستان هزینه ویزیت دکتر، معالجات، عمل جراحی، اتاق بیمار، غذا و داروی بیمار و خیلی چیزهای دیگه رو دولت می ده. آخه جون من کدوم کشور یه همچین کار احمقانه ای می کنه. تازه تو اکثر اتاقهای بیمارستانها تلویزیون هست. برای بچه ها وسایل بازی هست. برای همراهان اتاق انتظار هست که گاهی وقتها هم توش قهوه و شکلات مجانی گذاشتن. از همه بدتر اینکه مریض چون قرار نیست پول بده می تونه آزادنه در محیط بیمارستان بچرخه. ساعت ملاقات هم به طرز احمقانه ای معمولا از صبح شروع میشه تا شب.

-اکثر پیاده روها و خیابونهای شهرها پر از چمنه. آدم حالش بهم می خوره اینقدر سبزی می بینه. اَه. آخه اینم شد کار. بدتر اینکه هی شهرداری میاد سر این چمنها رو می زنه و مرتبشون می کنه. تازه اینجا این قدر پارک و بوستان هست که آدم نمی دونه کدومشون رو بره. این یکی که خیلی بده. آخه آدم گیج میشه و گیجی هم برای سلامتی مضره.

-اینجا مدرسه ها مجانیه. تازه تو این مدرسه های مجانی تو هر کلاس معمولا بیشتر از ۲۰ تا شاگرد نیست. تا دلتون بخواد در اختیار این بچه ها وسایل بازی و امکانات آموزشی گذاشتن. . آخه فکر نمی کنین چقدر بچه ها فاسد میشن وقتی فکرشون آزادنه کار می کنه و می تونن از خودشون ابتکار به خرج بدن. بدتر اینکه خیلی از بچه ها تو مدرسه دو تا زبون یاد می گیرن و وقتی دیپلمشون رو می گیرن دو تا زبون انگلیسی و فرانسه رو عین هم صحبت می کنن و می نویسن.

-دولت برای اینکه مردم رو خر کنه به اونهایی که بچه دارن هرماه یه پولی می ده. احمقانه اینه که اگر کسی در آمدش کمتر باشه پول بیشتری می گیره.

-بیشتر راههای کانادا اتوبانه. آخه تو رو خدا یکی نیست بگه اتوبان باعث میشه آدم راحت تر باشه و این خیلی بده. بدتر اینکه اکثر این اتوبانها عوارضی ندارن و همین طور مجانی می ری توشون. تو رو خدا می بینی مالیاتی که از ما میگیرن رو صرف چه بریز و بپاشهایی می کنن.

-تو این کشور عجیب و غریب خدمات آزمایشگاهی مجانی؟. آخه آدم این رو به کی بگه. وقتی میری آزمایشگاه نه تنها خون و ادرار و اونی که نمیشه اسمش رو گفت مجانی آزمایش می کنن نتیجه آزمایش رو مستقیم می فرستن برای دکترت که مریض به زحمت نیفته. این دیگه قابل تحمل نیس.

-بدترین چیز اینه که تقریبا همه اتوبوسهای مدارس اینجا به یک شکلن. همه به رنگ زرد آخه فکر می کنن اگه رنگ اتوبوس زرد باشه بهتر دیده میشه و خطر تصادفش کمتره و بچه ها جونشون بیشتر در امانه. از اون احمقانه ترش اینه که وقتی سرویس مدرسه وا میسته که بچه ها رو سوار یا پیاده کنه کلی چراغهای عجیب غریب دور و ورش روشن میشه و همه ماشینها در هر طرف خیابون که باشن وامیستن تا بچه ها با امنیت کامل تو خیابون تردد کنن. آخه چه اهمیت داره که چندتا بچه در طول سال به خاطر تصادف بمیرن که اینا این همه مردم رو به زحمت میندازن.

-اگه بخوای تو کانادا یه کار جدید راه بندازی اینقدر بهت اطلاعات مجانی میدن که دیگه بالا میاری. از وب سایتهای دولتی بگیر تا مشاورای حضوری که همین طور پول مالیات رو به عنوان حقوق بهشون میدن تا به یه عده که می خوان ایجاد کار بکنن کمک کنن. آخه اینم شد کار. چرا باید از آدمهایی که طرحهای خوب تو کلشونه حمایت کرد. چرا دولت تا ۲۵۰ هزار دلار به این جور آدمها وام میده. چرا شهرداریها از این آدمهای مبتکر حمایت می کنن. این دیگه چه وضعشه بابا.

-از سیستم بد اداری اینجا هر چی بگم کم گفتم. بیشتر کارهای اداری اینجا یا از طریق اینترنت انجام میشه و یا از طریق تلفن. برای اینکه نکنه کارمندهای تنبلشون بخوان با ارباب رجوع سر و کله بزنن بیشتر کارها رو از راه دور و در اسرع وقت انجام می دن. این دیگه نوبرشه والا.

-اینترنت تو کانادا سانسور نمیشه. اینم شد کار.. من که اصلا سر در نمیارم

-تو خیلی از شرکتهای بزرگ وقتی کارمندها میرن سر کار اصلا کارت نمی زنن. اصلا کسی ازت نمیپرسه کی اومدی کی رفتی. این دیگه چه وضعشه. اون وقت با این وجود اکثر کارمندها به موقع میان و به موقع میرن

-اینجا تقریبا هر کس هر جوری دلش بخواد لباس می پوشه و دین هم آزاده و هر کسی هر دینی که بخواد داره. کسی اصلا ازت سوال نمی کنه که دین و ایمونت چیه. یا اصلا دین و ایمون داری یا نه. این دیگه انتهای بی شعوریه

-نظام بانکی اینجا حال آدم رو بهم می زنه. بیشتر کارها اتوماتیک انجام میشه. پرداخت قبضهات رو میتونی اتوماتیک کنی. دریافت حقوقت اتوماتیکه. خیلی از کارها رو از طریق اینترنت انجام می دی. دستگاههای خود پرداز همه جا ریخته که بتونی راحت پول بگیری یا کارهای بانکیت رو انجام بدی. کارتهای اعتباری و خطهای اعتباری و غیره و غیره تو رو از اینکه به دوستان و آشنایانت برای گرفتن پول مراجعه کنی بی نیاز می کنه. همینه که آدمها از هم فاصله می گیرن. چون هیچ کس از کسی طلبکار نیست کمتر به هم دیگه تلفن می زنن

-آدم از پلیس کانادا نمی ترسه. بابا پلیس باید ابهت داشته باشه نه اینکه به آدم احترام بذاره. همینه که رقم جرم و جنایت اینجا کمه دیگه. لابد مردم از پلیس خجالت می کشن. چون مطمئنم که از پلیس می ترسن. کشور کم جرم و جنایت که کشور نیست.

-رقم تورم تو کانادا کمتر از سالی ۳ درصده. معمولا این رقم حدود ۲ درصد نگه داشته میشه. اعصاب آدم خرد میشه از بس که قیمتها زیاد نمیشن. احساس می کنی که هیچ تحرکی تو اقتصاد این کشور نیست.

اگه بخوایم از بدیهای کانادا بگیم این لیست سر به فلک می کشه ولی همین چند مورد کافیه. دیگه به اینکه فروشنده ها خوش برخوردن، پلیس از آدم رشوه نمی خواد، مردم به هم احترام می ذارن و خیلی چیزهای بد دیگه اشاره نمی کنیم...

به مناسبت درگذشت استاد مشفق کاشانی

استاد عباس کی‌منش را بیشتر با عنوان تخلصش یعنی مشفق کاشانی می‌شناختیم. شاعر برجسته و توانمند کشورمان که روز گذشته در آستانه نود سالگی درگذشت. به همین مناسبت در ادامه بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران همایش نکوداشت استاد مشفق کاشانی که تیرماه سال 92 برگزار شد، بازنشر داده شده است. رهبر انقلاب در این سخنان کوتاه به امتیازات شاعرانگی او اشاره کرده‌اند.

 
بیانات رهبر انقلاب در دیدار با دست اندرکاران همایش نکوداشت استاد مشفق کاشانی
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
اولاً بسیارکاربجا و درستی انجام دادید که برای جناب آقای مشفق -شاعر عزیزمان- بزرگداشت گرفتید، نکوداشت گرفتید. یقیناً تقدیر و برجسته‌سازی شخصیّت و خصوصیّات برجستگان ما، کمک میکند به اینکه جوانان ما، کسانی که استعداد دارند و ظرفیّت دارند، بتوانند حرکت کنند و پیش بروند. وقتی از شاعر تمجید میشود، نفس این شاعرپرور است. شما می‌بینید، در دورانهای گذشته شعرای بزرگی که مورد تشویق و تمجید حکّام وقت قرار گرفتند، موجب شده که در همان مجموعه کسان زیادی شاعر و نکته‌پرداز و مضمون‌ساز به وجود بیاید؛ این چیز اساسی‌ای است. بنابراین تشویق شاعران بزرگ و برجسته کردن شخصیّت آنها کمک میکند به پیشرفت ادبیّات و شعر.
 
جناب آقای مشفق هم از شعرای خوب زمان ما هستند. بنده البتّه از قدیم با بعضی از اشعار ایشان -در مطبوعات و اینها- آشنا بودم و شخص ایشان را هم که از اوائل انقلاب به اتّفاق آقای حمید و مرحوم شاهرخی و اینها، مکرّر آقایان را زیارت میکردیم؛ از شعرهایشان میشنیدیم، استفاده میکردیم. و غزل ایشان، غزل پخته و مضمون دار و خوش اسلوبی است؛ یعنی یکی از غزل سرایان برجسته‌ی زمان ما جناب آقای مشفق هستند؛ بیشتر سبک عراقی - و در عین حال دارای مضمون، دارای الفاظ شسته‌رفته و پخته - غزل ایشان را تشکیل میدهد. حالا البتّه ایشان در فنون دیگر هم شعر میگویند، قصیده هم میگویند، قطعه هم میگویند، لکن غزل ایشان یک برجستگی ویژه‌ای دارد. در جلسات شعری‌ای که بنده در آنجاها حضور داشته‌ام و توانسته‌ام بشنوم از شعرها، شعر ایشان همیشه یک شیرینی و برجستگی و زیبایی خاصّی داشته. جا دارد که از ایشان حقیقتاً تشویق بشود.
 
علاوه بر جنبه‌ی شعری محض، دو خصوصیّت دیگر هم در آقای مشفق هست که قابل توجّه است: یکی اینکه شعر ایشان در خدمت هدفها قرار میگیرد؛ در خدمت هدفهای دینی و هدفهای انقلابی. از اوّل انقلاب - از قبل انقلاب هم شاید همین‌جور بوده؛ امّا آنچه من اطّلاع دارم در دوران انقلاب [است]- شعر ایشان، چه شعر مذهبی و به اصطلاح شعر آئینی‌ای که ایشان گفتند در مدایح و در موضوعات مربوط به ائمّه (علیهم السلام)، و چه شعرهایی که درباره‌ی مسائل انقلاب گفتند، همه‌ی اینها شعرهای مفید و اثرگذاری است. آن بیت اوّل همین غزلی که الان ایشان گفتند، به نظر من می‌ارزد به خیلی از شعرها و گفته‌ها و نوشته‌ها؛ در وقتی که دشمن و بعضی از دوستهای نادان سعی میکنند فضاها را تیره و تار جلوه بدهند، میگویند اگر هوش و گوشی وجود دارد، اینجا پنجره‌ها باز است. اینها خیلی نکات مهمّی است. در غزل ایشان همیشه در طول این زمانها آدم مشاهده میکند.
 
نکته‌ی دوّم شخصیّت خود ایشان است؛ ایشان یک انسان محترم و آراسته به اخلاق خوب، به رفتار خوب محسوب میشوند و ما در طول این حدود سی وچند سال که با ایشان آشنا هستیم و مرتبطیم و از ایشان شنیدیم و گاهی با ایشان نشست و برخاست کردیم، همیشه این رفتار را از ایشان ملاحظه کردیم.
 
امیدواریم ان‌شاء الله خداوند به ایشان سالهای طولانی عمر بدهد؛ ایشان را، آقای حمید را - این پیش‌کِسوتهای شعر معاصر را- بایستی ارجمند داشت و عزیز داشت؛ ان‌شاء الله آینده‌ی ادب و شعر فارسی هم به همین مناسبت و به همین میزان پیشرفت داشته باشد.
 
والسّلام علیکم و رحمة الله
 
 

 

 
چند شعر از استاد مشفق کاشانی
 
 
دانی که نو بهار جوانی چه‌سان گذشت؟
زود آنچنان گذشت، که تیر از کمان گذشت
 
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر بغفلت و خواب گران شد
 
صد آفرین به همت مرغی شکسته بال
کز خویشتن شد و، از آشیان گذشت
 
افسرده‌ای که تازه گلی را ز دست داد
داند چه‌ها به بلبل بی خانمان گذشت
 
بنگر به شمع عشق، که در اشک و آه او
پروانه بال و پر زد و، آتش به جان گذشت
 
بشنو درای قافله سالار زندگی
گوید به خواب بودی واین کاروان گذشت
 
ظالم اگر به تیغ ستم، خون خلق ریخت
از خون بیگناه، مگر می توان گذشت؟
 
مشفق بهار زندگیت گر صفا نداشت
شکر خدا که همره باد خزان گذشت
 
***
خزان عمر مرا نوبهار باید و نیست
بهار عاطفه را برگ و بار باید و نیست
 
به جز دو دیده ی اختر فشان که من دارم
نشان ز اختر شب زنده دار باید و نیست
 
غزاله های غزل در کمند بی هنری است
دلی به داغ غزل داغدار باید و نیست
 
چراغ صاعقه ، فانوس آفتاب شکست
شهاب بارقه در شام تار باید و نیست
 
نفیر زاغ و زغن ، در چمن نباید و هست
صفیر مرغ غزل خوان ، هزار باید و نیست
 
کبوتران سحر را نشان چه می جویی؟
که روزنی به شب انتظار باید و نیست
 
مرا به غربت آیینه ها چه می خوانی؟
که دل چو آینه ی بی غبار باید و نیست
 
به روزگار ، که عمرم تباه گشت و هنوز
فراغ خاطری از روزگار باید و نیست
 
 
-----
 
 
عنان گریه سر داده است با من بانگ رود اینجا     
مرا بگذار ای دل فارغ از بود و نبود اینجا
 
تب و تابی است در این شط بی‌آرام و می‌سوزد    
تنور سینه‌اش در شعلهء شبرنگ دود اینجا
 
مگر آن پیر چنگی قصه‌های غربت او را 
فرا چنگ آورد،با آزمون هر سرود اینجا
 
در این سیر و سفر در خویش می‌گرید که می‌بیند  
ز باد فتنه روی لاله و لادن کبود اینجا
 
دل ما بستر رود است و زخم از تیشهء خارا
روان در ناکجا،اما گسسته تار و پود اینجا
 
«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل»
سبکباران ساحل را قرار از دل ربود اینجا
 
من از خون سخن رود غزل را کرده‌ام رنگین‌     
که با هر جوششی سرچشمه‌یی روشن گشود اینجا
 
رهایم کن،رها ای دل،که با این ابر دلتنگی‌       
غبار آلوده شد آیینهء گفت و شنود اینجا
 

علی مطهری همچنان در آفساید ...

 

باز هم مواضع آفسایدی علی مطهری سکوت مجلس شورای اسلامی رو شکست ، دیروزی در شرایطی که علی مطهری به بهانه نطق میان دستور به تکرار مواضع خود در قبال حصر سران قتنه وغیر قانونی خواندن این حصر پرداخت ،برای لحظاتی فضای مجلس متشنج شده ،و اعتراض نمایندگان رو به دنبال داشت ...! تا جاییکه بالاخره حجت الاسلام ابوترابی برای بازگشت آرامش به فضا اعلام تنفس و برای دقایقی مجلس را تعطیل کرد !

**********************************************

متن بالا چکیده ای از خبر هایی بود که راجب اتفاقات اخیر مجلس بود، اقای مطهری باز هم نقاب از مواضع و نظرات آفسایدی خودش برداشت ...! که آخرش هم به درگیری فیزیکی و... ختم شد! حصر فتنه گران رو غیر قانونی میدونند اما خیانت آنها به مملکت خود را کاملا قانونی و اسلامی ...! توهین به مقدسات ، توهین به ولایت فقیه ، تجاوز به حقوق مردم و بیت المال همه و همه جز مواضع قانونی و عقلانی ایشون محسوب میشه ! اما حصر سران فتنه خلاف قانون میدونند،

اما آقای مطهری شک نکنید که روز 9 دی همان روز اعدام سران فتنه بود ، و صد ها نفر از امثال شما هم نمیتوانستند مانع این عمل شوند اگر می بینید این اتفاق نیفتاد مردم فقط و فقط به واسطه و رأفت مقام معظم رهبری دست از محاکمه برداشتن و به قانون واگذر کردند.! اگر الان اوضاع رو مساعد میدونید و هر حرفی رو بدون هیچ تاملی میزنید،

مطمئن باشید این دوران نیز به پایان خواهد رسید توپ فعلا در میدان شما میچرخد ...!نمونه اش همان دفاع اصلاح طلبان امروز در صحن مجلس ...! اما روزگار این دولت نیز مانند سایر دولت ها به پایان خواهد رسید.!

اگر این اقدام مردم اینقدر به شما جرئت داده است که اینطور در مقابل خواسته ی مردم قد علم کنید مطمئن باشید همین مردم هم میتوانند سرنوشت سران فتنه را برای شما هم بنویسند ! هنوز یادمان نرفته 3 آذر در دانشگاه فرودسی مشهد چطور مقصر همه ی اتفاقات مربوط به فتنه را رهبری میدانستید ...: یادتان هست حرف هایتان :

:." در انتخابات سال 88 رهبری نظرشان را روی احمدی نژاد میدانستند و همین ریشه ی فتنه بود ...".:

اینجا کوفه نیست و ما هم مردم کوفه نیستیم که علی تنها بماند، اینجا ایران است مهد فرزندان خمینی بت شکن و رزمندگان فرمانده سید علی ، کاملا واضح است که پشت شما به چه کسانی گرم است که اینقدر آزادانه نظریات خود را بروز میدهید اما مطمئن باشید اگر کاملا در آزمون انقلاب مردود شوید دیوارتان به به ثریا که نخواهد رسید هیچ بلکه به زیر زمین خواهد رفت ...

پ.ن : بصیرت که نداشته باشی امامت را ریشه فتنه معرفی میکنی ...!(چناچنه این انگشتر را از دستم درمی آورم علی را از خلافت عزل میکنم )

من می‌روم؛ او نمی‌گذارد

مــن اینجا را دوست دارم؛ به چند دلیل: یکی اینکه اینجا با «کلمه» با شما صحبت می‌کنم. در واقع، اینجا واسطه بین من و شما، الزاما «کلمه» است. کافه چای کوفسکی، فوتوبلاگ نیست. فیس‌بوک نیست، توئیتر نیست، یک صفحه ساده است -‌مثلا شکل یک فایل Word-‌ برای آنکه چیزکی بنویسم و شما آن را بخوانید. در واقع اینجا، «خواندن» است که اصالت دارد، نه «دیدن».
دوم اینکه اینجا را به خون جگر سر پا نگه داشته‌ام. بسیاری شده که حوصله نوشتن نداشته‌ام، انگیزه نداشته‌ام، اصلا دل و دماغی نبوده که بخواهم چیزی بنویسم و دست آخر، کسی کامنت گذاشته که: «آپدیت نمی‌کنید؟» در چنین شرایطی، کوشیده‌ام بر فراخناکی روحم فائق آیم. غالبا دست برده‌ام به کیبورد و چیزکی -‌ولو کوتاه- نوشته‌ام و گذاشته‌ام‌اش روی این صفحه.
دیگر آنکه اینجا را افرادی می‌خوانند که دوست‌شان دارم. دوستانی دیده و نادیده دارم که پیگیر مطالب این صفحه‌اند و آن را در فیدریدرهاشان وارد کرده‌اند و گاهی وقت‌ها، در شبکه‌های اجتماعی‌شان، به مطالب اینجا لینک می‌دهند. دوستانی که گاهی وقت‌ها، بی‌رحمانه شلاق نقد آخته می‌کنند و گاهی وقت‌ها به لطف، این صفحه و نویسنده‌اش را می‌نوازند. دست هر دو گروه را می‌بوسم.
پس، اینجا باید به همین شکل باقی بماند؛ اقلا برای من. می‌کوشم که همچنان سرپا نگاه دارمش و گاهی، خرده‌یادداشتی بنویسم و بگذارمش اینجا. جدای از این صفحه، گاهی وقتها در اینستاگرام هم عکسی می‌گذارم. عکس‌هایی که همچنان در زمان انتشار، پیوندش را با «کلمه» حفظ می‌کند. آنجا، هیچ ارتباطی به اینجا ندارد، گرچه نقاط مشترکی دارند هر دو -از جمله اینکه هر دو را من به روز میکنم- اما در هر دوی این صفحات، عناصر منحصر به فردی وجود دارد: یکی با «کلمه» می‌کوشد مخاطب داشته باشد و از عکس هم به ضرورت بهره می‌گیرد، دیگری با «عکس» سخن می‌گوید و از کلمه، به ضرورت استفاده می‌کند. توضیح اضافه بس است؛ می‌توانید اینستاگرام من را، در این آدرس ببینید:

http://instagram.com/ehsanbehsetan