به شدت مریض بودم و هستم،آشپزخانه تعطیل ، همه هم گرسنه . به همین خاطر قاعده ی هیچی غذای خونه نمیشه را زیرپا گذاشتیم و رفتیم از جای مطمئن غذا بخریم ببریم خونه
طه گفت:نوشابه میخوام
گفتیم نمیشه
گفت:چرا؟
گفتم : نوشابه ی این مغازه اسرائیلیه،ما نوشابه ی اسرائیلی نمیخوریم(دلیلش را هم توضیح دادم)
با تعجب و خیلی جدی پرسید: مامان اینجا ایرانه؟؟؟؟
گفتم :بله
گفت: اگه اینجا ایرانه پس نوشابه آمریکایی(فرقی بین آمریکا و اسرائیل نمی گذارد) توی ایران چیکار میکنه؟؟؟؟؟؟
ینی با اون حال داغونم اینقدر ذوق کردم که حد و اندازه نداره. گفتم آخ مادر حرف دل همه ی ماها را زدی . ماهم یک عمره داریم میگیم اما کو گوش شنوااااا
دوست دارم وضع و حال این مدتم سریع بنویسم برم
امتحان دارم
درگیر درسام هستم
اگه توییتر بذار این بینا بین درسم میخونم
ولی خدایی کمش کردم
از محل کار قبلیم اومدم بیرون
از وقتی دیگه گفتم نمیام دو هفته اونجا بودم حسابها رو جمع و جور کردم من میخواستم آدم مسئولی باشم مثل بچه ها رفتار نکنم همه چی رو تحویل بدم ولی مدیرعامل مسخره ی ما وقتی من گفتم نمیام و باورش شد که نمیام دیگه بهم زنگ نزد وقتی هم کارم داشت به کارمندا میگفت بهم زنگ بزنن
از نظرم مشکل شخصیتی داره
دیوونه هست گفته بود حق نداری ترک کار بکنی
پیغام پسغام داده بود
میخواستم بگم احمقی یا خودتوبه احمقی میزنی من دو هفته پیش گفتم دیگه نمیام
ترک کار کیلویی چند
ادم مزخرف مشخص بود بدجور سوخته که من رفتم
اره دیگه یه کسی که فقط بیگاری میده نبایدم از دست بده
وقتی بهش گفتم من میخوام حقوقم بیشتر باشه گفت نمیشه
در صورتی که تو همون جلسه گفتن کارمندا نسبت به ارزشی که برای شرکت دارن حقوق میگیرن
دیگه گذشت و از این بابت خوشحالم که از اونجا اومدم بیرون
درسته همه جا خوبی ها و بدیها همه کنار هم هست
و من اونجا کسب تجربه کردم
نباید از حق گذشت
و البته حسابی هم کار کردم
حالا جای جدید یه کارخوونه هست که دور از اصفهانه حدود 30 کیلومتری اصفهان
هواش سرده
محیط کارگری هست شرایط ویژه داره ولی هنوز تصمیم کامل به موندن نگرفتم
قشر زحمت کش جامعه یهویی یه کارگری اومد یه کلوچه داد دستم گفت این سهم شما
کلی هم با خجالت سرش هم انداخته بود پایین
بعد از همکارم پرسیدم داستان چیه
گفت هر چند یه چیزی میاره واسه همه
بعد البته اولش گفتم یعی تمیز هست بخورم
تو پلاستیک بود
لطف کرده بود آورده بود
منم یکمش رو خوردم ولی بقیه اش رو گذاشتم رو میز همکارم و امیدوارم بخوره
اینجا محیطی که کارگرا هستن با جایی که ما هستیم متفاوت هست
واقعا قشر خوب و زحمت کشی هستن
من فعلن فقط سه روز در هفته میرم
فعلن کامل به کار نکرده و آبگرمکن اینا هم نیست
سه تا خانم اومده بودن از کارگران سابق اینجا اول داد و بیداد کردن حقوقشون ندادن ولی بعد دیگه رفتن
یکیشون بچه اش رو از دست داده بود 16 سالش بوده بچه اش
دلم براش سوخت میگفت چشمم کم سو شده
هر چی باشه چه اینجا بمونم چه نه فعلن برام جالبه که با محیطهای کارگری هم کار کنم
مامان که مخالف هست برم
برم بدرسم
عجب مسخره هست این قضیه گم شدم 4.1 میلیارد من الان دارم دولتی میخونم یعنی چی معنی نداره مشخص نباشه این پول رو دولت برداشته با نه و وظیفه ی دیوان محاسبات هست که تختلفات دولت از بودجه رو مشخص بکنه
مسخره هست دولت متهم به جناحی بازی بکنه و بگه شکایت میکنه
این قضیه ی درگیری مسلحانه در گلپایگان هم مشکوک هست اول گفتن 25 میلیون از یه بانک بردن سارقان پرشیا و زانتیا داشتن
چهار الی پتج نفر هم آدم کشتن اینا حرفه ای بودن یکی از کشته شده ها سرهنگ بوده
دو تا شهروند معمولی هم کشتن
خدا خودش کمک بکنه
کشور اینقدر مسخره شده هر خبری سیاسی میشه و اجازه نمیدن مشخص بشه حقیقت چیه
سربلند ایران و ایرانی
یا حق
بی حب تو غم از دل ما پا نمیشود
راضی خدا بدون تو از ما نمیشود
هرکس خدا از او نشود راضی، ای رضا
راضی ز کارش حضرت زهرا نمیشود
نیمه شب و حریم تو و بزم اشک و آه
اینجا غریب، پیش تو تنها نمیشود
هرکس بدون اذن بیاید به محضرت
بی اذن مادرت گره اش وا نمیشود
اشکی که با حضور، نریزد در این حرم
با دست مهربان تو امضا نمیشود
هرکس مریض گشته شفایش فقط تویی
اینجا طبیب، مثل تو آقا نمیشود
در کنج کنج صحن و سرایت نوشته است
اینجا کریم، غیر تو پیدا نمیشود
رضاباقریان
http://s5.picofile.com/file/8159660350/Graphic93_01.zip.html
http://s5.picofile.com/file/8159666476/Graphic_Appendix01.zip.html