جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

قرائتی: دین را باید شیرین تعریف ​کرد

رئیس ستاد اقامه نماز کشور با بیان این​که «دین را باید شیرین تعریف ​کرد و مستحب‌ها را سخت نشان ندهیم» گفت: مقام معظم رهبری به نماز خواندن با نوجوانان بسیار تأکید کردند و به گفته ایشان شیرین‌ترین نماز ایشان نماز با نوجوانان است.

به گزارش ایسنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی در همایش دانش‌آموزی نماز با بیان این​که «آخرین جملات پیامبر(ص) قبل از عروج روح مبارکشان کلمه نماز بوده است» تصریح​ کرد: از امام علی(ع) نقل شده ​است که ایشان قبل از عروج روحشان کلمه نماز را بارها و بارها تکرار کرده​اند که این امر نشان​دهنده اهمیت نماز است.
وی با بیان​ این​که «نماز ظهر حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا شکسته بود و مجموع کلماتی که ایشان در نماز شکسته خود خواندند 35 کلمه بوده است» افزود: به ازای 35 کلمه‌ای که ایشان در نماز خود تلاوت کرده‌اند 30 تیر به بدن مبارکشان زدند و این نشان از اهمیت نماز برای حضرت امام حسین(ع) بود که در آن واقعه برای اقامه نماز قیام کردند.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور گفت: فلسفه سجده یعنی بلندترین نقطه بدن انسان به کوتاه‌ترین نقطه یعنی خاک برسد و این نشان از تضرع به درگاه خداوند است. آمریکایی‌ها کشف کردند بهترین لحظه که خون به بدن آن​ها می‌رسد لحظه سجده است.
قرائتی با بیان این​که «نماز صحیح و سجده مقبول دارای شرایطی است» گفت: رو به قبله بودن، غذای حلال، برای رضای خدا بودن از شرایط قبولی سجده است. در نماز همه چیز وجود دارد.
وی در ادامه خاطرنشان ​کرد: در نماز انسان به ملائکه شبیه می‌شود و به عبارتی دیگر انسان در نماز به کل هستی تشبیه می‌شود. چگونه می‌شود انسان خداوند را دوست داشته باشد اما برای صحبت​کردن با خداوند حرکتی را انجام ندهد باید رغبت صحبت با خداوند را ایجاد کنیم.
قرائتی با بیان این​که «خداوند در قرآن این قول را به انسان داده که هرکس برای رضای خدا گامی را بردارد مهرش در دل​ها می‌نشیند» گفت: مهر نشستن در دل‌ها با خوش‌رویی به وجود می‌آید متأسفانه ما درست خندیدن را بلد نیستیم، چه خوب است اگر یک سایت خنده حلال را‌ه‌اندازی کنیم که اوقات فراغت برخی از فرهنگیان با خندیدن حلال پر شود.
وی با بیان این​که «خداوند هم انسان را می‌خنداند و هم می‌گریاند» گفت: برای آموزش سعی کنیم لباس‌های رنگ روشن بر تن کنیم تا باعث رغبت فراگیری علم برای دانش‌آموزان شود.
قرائتی با تاکید بر این​که «نماز آرم و علامت مسلمانان است» گفت: بهترین نامه‌ها اگر به آن​ها آرم چسبیده نشود پست آن را ارسال نمی‌کند. اگر همه مشکلات کشور را حل کنیم باید ببینیم نماز در چه جایگاهی است.

هدف از زندگی

!!هدف از زندگی چیست این سوالی هست که درذهن خیلی افراده وجود می آید و جواب آن را نمی دانند

هدف از زندگی اینکه انسان از بعد حیوانیت به بعد انسانیت و به ربوبیت برسد یعنی مبارزه با نفس یعنی با آن چیزهایی که حیوان داره مبارزه کنیم و مثل حیوان عمل نکنیم .حیوان می خوره می خوابه ولی انسان باید با تفکر کردن و عمل کردن از حیوانیت خارج شود و برای هرکاری دلیل بیاورد و با توجه به احادیث و قرآن زندگی کنه نه اینکه هر چیزی دیگران می گویند انجام بده یا سبک غربی .

مثلا برای حجاب فلسفه حجاب را بدانیم حجاب به معنای پوشش که مارا در برابرافراد نا محرم حفظ

و از چشم چرانی دیگران می کند.از قدیم هم پوشش بوده.آدم وحوا هم پوشش داشتند.


برای اینکه آقا امام زمان زودتر بیایند لااقل گناه نکنیم لااقل آزاده باشیم یک گناه کوچک هم نکنیم فقط برای آقا گناه نکنیم به فکر خودتان نیستید به فکر آقا باشید آقا امام زمان هر روز برای شما گریه می کنن ودعا می کنن شما چه کار می کنید!!!

 

 

 

ویژگیهای خواص و خواص با بصیرت و خواص بی بصیرت در طول تاریخ

نهم دی ماه در تاریخ انقلاب به یک روز ماندگار تبدیل شده و هرگز فراموش نخواهد شد. این روز را به همه خلق کنندگان این روز حماسی و  ملت با بصیرت تبریک می گویم.

 به این مناسبت به چند ویژگی خواص و نمونه ای از خواص با بصیرت و خواص بی بصیرت اشاره می شود.

همانطور که می دانید افراد جامعه به دو گروه تقسیم می شوند ، عوام و خواص. خواص همان نخبگان جامعه هستند که توان تجزیه و تحلیل مسائل را دارند و با توجه به ویژگیهایی که دارند باید الگو و نمونه برای عوام باشند و در جایی که لازم است با گفتار و کردار عوام را راهنمایی کنند و به طور کلی وظیفه خود را در هر زمان و شرایطی خصوصا در ایام فتنه به خوبی انجام دهند.

مقام معظم رهبری می فرماید: تصمیم گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه ی لازم. اینها هست که تاریخ را نجات می دهد ارزشها را نجات می دهد، ارزشها را حفظ می کند.

1) ویژگیهای خواص

الف) تقوا

یکی از ویژگیهای خواص تقواست. خواص باید تقوا را در گفتار و کردار خود سرلوحه زندگی خود قرار دهند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقین»(توبه/119)اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا بترسید و با راستگویان باشید. اِنَّ الَّذینَ اتَقّوا اِذَا مَسَّهُم طَائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذَا هُم مُّبصِرُون (اعراف:201)پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند; و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) در این هنگام بینا مى شوند.

ب) بصیرت

یکی دیگر از صفات و ویژگیهای خواص جامعه بصیرت است. بصیرت یعنی بینایی دل نه بینایی چشم چون بصر غیر از بصیر است همانطور که قرآن به آن شاره می کند و می فرماید برخی چشم ظاهری دارند ولی بصیر نیستند. «وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ» (اعراف آیه ۱۹۸) و اگر آنها را به هدایت فراخوانید، نمى شنوند; و آنها را مى بینى (که با چشمهاى مصنوعیشان) به تو نگاه مى کنند، امّا چیزى را نمى بینند!»  بصیرت نداشتن بدتر از نابینا بودن است. فَقدُ البَصَرَ أهوَنُ مِن فِقدان البَصیرَةَ . چشم نداشتن آسان تر [ بهتر] از بصیرت [ روشن بینی در امور ] نداشتن است. البته راه رسیدن به بصیرت تقواست. اگر انسان تقوا نداشته باشد، بصیر نخواهد شد چرا که درسایه  تقوا انسان به کمالی می رسد که حق را از باطل تشخیص می دهد و در سایه سار تقوا انسان بصیرتی می یابدکه آن چه برای دیگران در حجاب است برای او مثل روز روشن می شود و تقواست که قلب انسان را روشن نگه می دارد. « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً »( انفال آیه 29) اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما (نورانیت درون و) وسیله تشخیص حق از باطل قرار مى دهد.

ج) ولایت پذیری

یکی از ویژگیهای بارز خواص «ولایت پذیری»است ،یعنی پذیرش ولایت ولی و رهبر جامعه اسلامی.به دو نمونه تاریخی از ولایت پذیری خواص توجه کنید:
1- «عبدالله بن یعفور »از یاران برجسته ومورد احترام حضرت امام صادق (علیه السلام )است او مفسیر قرآن بود ودر مسجد کوفه درس تفسیر داشت . او می گوید روزی به امام صادق (علیه السلام )عرض کردم : به خدا قسم اگر اناری را دو قسمت کرده ونیمی از آن را حلال ونیم دیگر را حرام کنی ،من تسلیم می شوم و حلال شما را حلال وحرامتان را حرام می دانم .امام (علیه السلام )دوباره مرا دعا کرد وفرمود :خدا ی، تو را مشمول رحمتش سازد.

2- مأمون رقی می گوید:

در محضر سرور و مولایم امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانی داخل شد، بر امام سلام کرد و نشست. سپس گفت: ای فرزند پیامبر! رحمت و رأفت از آن شماست و شما خاندان امامت هستید، چه چیزی مانع اقدام شما برای گرفتن حکومت اسلامی می شود در حالی که شما همین الان از پیروان خود یکصد هزار شمشیرزن می توانی داشته باشی و آنان پیشاپیش شما شمشیر می زنند.

امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود:  خدا حقت را حفظ بکند بنشین.  سپس امام صادق(ع) به حنیفه گفت: ای حنیفه تنور را آتش بزن. حنیفه تنور را آتش زد و تنور یکپارچه آتش شد  و اطراف تنوراز شدت گرما سفید گشت.

امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود:  بلند شو و خود را به تنور بینداز.  خراسانی گفت: سرور و مولایم! مرا با آتش معذب مکن و مرا از این امر معاف بدار، خداوند تو را معاف بدارد. امام به او فرمود: تو را از این کار معاف کردم. در این حال هارون مکی به محضر امام صادق(ع) رسید و کفشش هم در دستش بود و بر امام سلام کرد.

امام به هارون مکی فرمود: کفشت را به زمین بینداز و برو در داخل تنور در میان آتش بنشین. هارون مکی کفش خود را انداخت و در میان تنور نشست.

امام شروع کرد به گفتگو با آن مرد خراسانی و از اوضاع واحوال خراسان سؤال می کرد. پس از آن به مرد خراسانی فرمود: بلند شو و نگاه بکنو ببین در تنور چه خبر است. مرد خراسانی به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است. پس از آن هارون مکی از تنور بیرون آمد و بر ما سلام کرد و نشست.امام به مرد خراسانی فرموددر خراسان چند نفر مانند این فرد پیدا می شوند؟ خراسانی گفتبه خدا قسم حتی یک نفر هم مانند این فرد پیدا نمی شود.

پس از آن امام صادق(ع) فرمود: ما در زمانی که پنج نفر یاور(واقعی) نداریم دست به قیام مسلحانه نمی زنیم. ما بهتر از دیگران وقت خروج و قیام مسلحانه را می دانیم

2) خواص با بصیرت: حضرت عباس علیه السلام

یکی از افراد با بصیرت که در جریان کربلا تا آخر در کنار امام و رهبر خود ثابت قدم ماند و در این راه به شهادت رسید حضرت ابالفضل علیه السلام است. حتی در لحظه ای که دستش افتاد فرمود: اگر دستم راستم را قطع کردید باز از دین خود حمایت می کنم. امام صادق علیه السلام  نیز به همین ویژگی علمدار بابصیرت اشاره می کند و می فرماید: «کان عمُّنا العباس بن علی نافذ البصیرة، صلب الإیمان، جاهد مع أبی عبد الله علیه السّلام، وأبلى بلاءً حسناً، ومضى شهیداً» عموى ما، عبّاس، داراى بینشى ژرف و ایمانى راسخ بود؛ همراه با امام حسین علیه ‏السلام جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید.

3) خواص بی بصیرت: طلحه و زبیر

زبیر بن عَوام از برجسته ترین خواص صدر اسلام می باشد. وی از نخستین کسانی بود که به اسلام گروید و در دوران رسول الله صلی الله وعلیه وآله از نزدیک ترین یاران حضرت بود و  چنان در راه دین اسلام می جنگید که لقب  «سیف الاسلام» گرفت. بعد از پیامبر نیز از علاقمندان و شیفتگان علی علیه السلام بود که تا آغاز خلافت ایشان همراه و همگام حضرت بود. زبیر پس از جریان سقیفه وقتی دید امام علی علیه السلام را با اهانت به مسجد می برند، در حمایت از علی علیه السلام شمشیر برکشید. در شورای شش نفره عمر، نیز زبیر از علی علیه السلام حمایت کرد. طلحه معروف به «طلحة الخیر» نیز از  پیش قدمان اسلام بود که در عمده جنگهای صدر اسلام حضور فعال داشت. چهره هایی با این سوابق درخشان، سرانجام دنیا آنها را فریفت و به همراه عایشه جزء برپاکنندگان فتنه جمل گردیدند و در همین فتنه نیز از پای درآمدند. جنگی که شناخت جبهه حق و باطل برای بسیاری از یاران علی علیه السلام مشکل بود. در یک سو، حضرت علی علیه السلام و شخصیت های نامداری چون عمار یاسر و مالک اشتر و... و در سویی دیگر، عایشه ام المؤمنین، طلحه و زبیر از پیشتازان اسلام حضور داشتند. در چنین شرایطی بود که یکی از یاران علی علیه السلام خدمت حضرت آمد و گفت: »آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟« علی علیه السلام در جواب فرمود: »حقیقت بر تو اشتباه شده است. حق و باطل با میزان قدر و شخصیت افراد شناخته نمی شود. حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسی.» در همین حد کافی است بدانید که علت رویارویی طلحه و زبیر و دیگران در جنگ جمل با امیرمومنان علیه السام چیزی جز دنیاپرستی و برکنار ماندن آنها از مناصب مهم سیاسی بود. آیا عین همین قضیه در فتنه 88 رخ نداد و برخی از خواص جامعه در ولایت پذیری رفوزه نشدند و در نهم دی ماه 1388مُهر بی بصیرتی بر پیشانی آنها زده نشد؟!

نامه آبراهام لینکلن به معلم پسرش

لینکلن به معلم پسر خود نامه جالبی نوشته است که قسمتی از آن چنین است: او باید دریابد که همه انسان ها عادل و همه آن ها راستگو نیستند. اما به پسرم یاد بدهید که در ازاء هر انسان حیله گر، انسان های صادق و درستکار نیز وجود دارند.

به او بیاموزید که در ازاء هر سیاستمدار خود خواه، رهبری مدبر و کوشا نیز وجود دارد. به او یادآور شوید که در ازاء هر دشمن نیز دوستی وجود دارد.
به او بیاموزید که اگر با کار و تلاش خود یک دلار بدست آورد بهتر از این است که اتفاقی پنج دلار روی زمین پیدا کند. به او یاد بدهید که از شکست ها درس بیاموزید، از پیروزی ها لذت ببرید و به خاطر گذشته افسوس نخورد به او بگویید که کتاب می تواند چه نقش مهمی در زندگی او ایفا کند.
به او تفکر عمیق یاد آور شوید و این که پرندگان در حال پرواز در آسمان بنگرد، به گل های باغچه، به تلاش زنبورها و به پسرم یاد بدهید مردود شدن در یک امتحان بسیار بهتر از تقلب کردن است. همچنین با انسان های آرام به آرامی و با سرکش ها با سرکشی برخورد نماید.
به او بگویید که به اصول و عقایدش پایبند باشد، حتی اگر همه با او مخالف کنند. . این که سخن همه را بشنود و آنچه را به نظرش درست می رسد برگزیند. ... و در پایان به پسرم ارزش های زندگی را بیاموزید.

دقت در انتخاب دوست

انسان در همه ادوار زندگی از ایام کودکی و جوانی تا روزگار کهولت و پیری همواره نیازمند رفاقت و دوستی با دیگران است و نمی تواند رشته ارتباط خود را با همنوعان قطع نماید و به گوشه و انزوا پناه ببرد. برخی از دانشمندان لغت عقیده دارند که کلمه انسان از ماده «انس» اشتقاق یافته است، به همین مناسبت یکی از نیازهای طبیعی انسان را نیاز به انس و همدلی با دیگران دانسته اند. بنابراین اگر فردی در جزیره ای از همه امکانات رفاهی برخوردار باشد باز هم دچار رنج و ملالت خواهد بود، زیرا فاقد دوست و همدلی است که با او دم‏خور باشد.

شاید بتوان ادعا کرد که بر اساس همین غریزه بود که انسان‏ها مجبور به ازدواج و تشکیل خانواده و زندگی گروهی شدند، زیرا تاریکی وحشت‏زای تنهایی چهره حیات را عبوس و غم انگیز می سازد و روح و روان را در تنگنای محاصره قرار می دهد. از سوی دیگر چنان که بدن از انواع گوناگون خوراکی ها تغذیه می کند و نیرو می گیرد، روان نیز از مصاحبت با دوستان به کسب فضائل نائل، یا به انواع سیئات آلوده خواهد شد و هر دوستی به میزان رفاقت و دوستی در امور مادی و معنوی رفیق خود نفوذ می کند و هر یکی دانسته یا ندانسته بر روی عقائد، اخلاق، رفتار و گفتار دیگری تأثیرگذار است.

 


جوان و رفاقت
گرچه دوست خوب و شایسته برای کلیه طبقات مردم در تمام ادوار زندگی ارزنده و مهم است، ولی برای نسل جوان که خصوصیات دوران کودکی را پشت سر گذاشته و در آستانه حیات جدی و فعالیت‏ها و ارتباط‏های اجتماعی قرار دارد حائز اهمیت بیشتری است.
جوان بر اساس عوامل عاطفی حساب نشده و انگیزه های زودگذر قبل از آگاهی از طرز تفکر و صلاحیت دیگران درهای دوستی با آنان را با میل و علاقه شدیدی بر روی خود می گشاید و همین بی توجهی به جنبه های عقل و مصلحت ممکن است جوان را از شاهراه زندگی باز دارد و به وادی تباهی و فساد بکشاند. البته جوان گاهی گرفتار سوءمحاسبه نیز می شود؛ او برای خود دوستانی پیدا می کند و روزهای نخست دوستی‏شان به ظاهر مخلصانه و عاری از هر گونه شائبه ای است، ولی بعدها کم کم انحراف آغاز می گردد. گرچه این انحراف در بدو امر بسیار ناچیز به نظر می رسد ولی با مرور زمان زاویه انحراف توسعه یافته و در بحبوحه این پیوند نامیمون تکالیف و مسئولیت‏ها را به باد فراموشی می سپارند. سخنانشان از موضوع درس و تعلیم به خواب‏های دل انگیز مبدل گردیده و این دو دوست به عاشق و معشوق یکدیگر تبدیل می شوند و بدین‏ سان این عشق جان‏سوز تمام فرائض دینی و مسئولیت‏های اجتماعی را به یغما می برد. سرانجام آن دانش آموز ممتاز در دروس، سیر نزولی می یابد، دعوتگر پرتلاش و متحرک دیروزی به عنصری بی کفایت و لاابالی تبدیل می شود و مسلمان ملتزم به احکام شرع در مظان انواع تهمت‏ها قرار می گیرد. لذا نباید تمایلات و جاذبه ها و کشش‏های طبیعی جوان را در شیوه ارتباط و تعامل با گروه همسن نادیده گرفت و از خیرخواهی و راهنمایی با منطقی مستدل و رسا کوتاهی ورزید تا مصون از هر گونه نفوذ نامیمون عناصر تبهکار و ناصالح و دور از هر نوع گزند تربیتی پرورش یابد.

خطر رفیق بد
بدون شک نداشتن رفیق شایسته و دوست صمیمی باعث محرومیت‏هایی در زندگی دنیاست، ولی مصیبت بسیار بزرگ رفاقت با عناصر فاسد و همنشینی با افراد ناصالح است. زیرا این قبیل دوستان با تلقین‏های شیطانی رفیق خود را به گمراهی و ضلالت سوق می دهند و با وسوسه های منحرف کننده به انواع گناه و پلیدی آلوده اش می سازند. به عبارت دیگر کسی که رفیق خوب ندارد تنها به پاره ای از نعمت‏ها نمی رسد و از کمالاتی که ممکن است بر اثر دوست صالح و شایسته نصیبش شود محروم می ماند، ولی آن کسی که رفیق بد دارد نه تنها به کمال عالی تری نمی رسد بلکه کمالات فطری و فضائل طبیعی خود را نیز از دست می دهد و در نتیجه به محرومیت‏ها و آلام دنیوی و کیفرهای اخروی دچار خواهد شد و موقعی که سیه روز و بدبخت شد و دین و دنیایش تباه گشت اظهار ندامت می کند و آرزو می کند ای کاش با چنین عنصر فاسدی دوست نمی شدم.
قرآن کریم از زبان اهل جهنم چنین نقل می کند: «یویلتی لیتی لم أتخذ فلانا خلیلا»
(ای وای کاش فلانی را به دوستی نمی گرفتم.)
به راستی که تحمل مرارت‏های تنهایی به مراتب گواراتر از مصاحبت با دوست نااهل است. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم می فرماید: «الوحدة خیر من الجلیس السوء»
(تنهایی به مراتب از همنشین بد بهتر است.)
آری، همنشین نا اهل باعث از بین رفتن لطافت روح می گردد و پویایی و بالندگی آن را از بین می برد. از همین رو مولوی در مثنوی می گوید: مار بد از دوست بد بهتر است، زیرا مار بد جان مارگزیده را می ستاند اما دوست بد انسان را به سوی آتش جاودان جهنم می کشاند و مایه معنوی فرد را به تاراج می برد؛
مار بد جانی ستاند از سلیم                   یار بد آرد سوی نار مقیم
چون که او افکند بر تو سایه را            دزدد آن بی مایه از تو مایه را
بنابراین همنشینی و دمساز شدن با افراد نا اهل موجب تنزل و کاستی معنویات و تباهی عقل خواهد بود و حیرانی و سرگردانی را به دنبال دارد.
هر که با ناراستان همسنگ شد          در کمی افتاد و عقلش دنگ شد
ای فغان از یار ناجنس ای فغان         همنشین نیک جویید ای مهان
سعدی- رحمه الله- نیز چه زیبا می سراید:
پسر نوح با بدان بنشست                   خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند          پی نیکان گرفت مردم شد

انتخاب دوست شایسته
مصاحبت با پاکانی که پایبند ملاحظات اخلاقی و انسانی هستند فرصت و موقعیت مناسبی برای تغذیه قوای روحی انسان است. فکرها در سایه افکار بلندشان وسعت و گسترش می یابد و علاقه به نیکی و پاکی در مغز آدمی رشد می کند. بر اثر تماس با آنها شخص به نقایص روحی خویش بیشتر پی می برد و صلاحیت خود را با مردان لایق و با کفایت می سنجد. از همین راه مقایسه ممکن است رفته رفته از زیر نفوذ و تأثیر سیئات و صفات ناپسند بیرون بیاید.
حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- با بیانی جذاب و رسا می فرماید: «المرء علی دین خلیله فلینظر أحدکم من یخالل»
(انسان عملا از شیوه و روش دوست خود پیروی می کند. هر یک از شما در انتخاب دوست باید دقت کافی مبذول دارد و درباره کسی که می خواهد با او طرح رفاقت بریزد قبلا مطالعه کند.)
عده ای از مردم چنان به دیانت و عفت خود اعتماد دارند که گمان می کنند از معاشرت بدان هیچ ضرری متوجه آنها نخواهد شد. شخصیت خود را بالاتر از آن می پندارند که اخلاق نکوهیده بتواند در آن اثر کند، غافل از آن که پنبه در مجاورت آتش ناچار مشتعل می شود. اگر گلی در میان علف‏ها و خارهای زیادی بروید کم کم پژمرده می شود و از میان می رود. برای همین است که دهقانان زمین خود را وجین می کنند تا زراعتشان سر سبز شود و بهره بدهد. انسان هم مانند گلی است که اگر دوستان و همنشینان او انسان‏های فرهیخته باشند اخلاقش بهتر می شود و دانشش روز به روز افزایش می یابد.
گلی خوشبو در حمام روزی                        رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری                       که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گلی ناچیز بودم                           و لیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشینی در من اثر کرد                    و گر نه من همان خاکم که هستم. 
«گلستان»

معیارهای اسلامی دوست
اسلام دین تجمع و الفت و همبستگی است و گرایش به آشنایی با مردم و اختلاط و آمیزش با آنان در تعالیم آن ریشه دارد و بر پایه عزلت نشینی و فرد گرایی بنا نهاده نشده است و فرزندان خود را به گوشه نشینی همگانی و فرار از از تکالیف زندگی نمی خواند و رسالت مسلمان را به صورت گسسته از مردم در دیر و عبادت صومعه نشینی ترسیم نکرده است.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم می فرمایند: «المومن الذی یخالط الناس و یصبر علی أذاهم خیر من المومن الذی لا یخالط الناس و لا یصبر علی أذاهم»
(مومنی که با مردم می آمیزد و بر اذیت و آزارشان صبر و شکیبایی پیشه می گیرد بهتر است از مومنی که با مردم نمی آمیزد و بر اذیت و آزارشان شکیبایی نمی کند.)
در روایت دیگری می فرمایند: «المومن مألف و لا خیر فیمن لا یألف و یؤلف»
مومن مرکز محبت و انس است و شخصی که با دیگران محبت ندارد و دیگران هم با او رابطه ای ندارند هیچ گونه خیری در وجود او نیست.
نخستین شرط دوستی پایدار و صادقانه آن است که برای رضای خدا باشد؛ چه زیباست که دو نفر به خاطر خدا دوست شوند، با هم بنشینند و از هم جدا شوند. اطاعت خداوند آنها را جمع کرده است و روزی که از هم جدا می شوند در حالی از هم جدا می شوند که دیگری را به اطاعت خدا راهنمایی می کنند؛ چطور برای نماز صبح بیدار شویم؟ چه کسی دیگری را بیدار کند؟ یکی به دیگری می گوید: فراموش نکن که امروز این دو رکعت را بخوانی، یا از این گناه دوری کن. این دوستی به خاطر خدا و این عشق به خاطر رضایت اوست.
شیرینی این دوستی را هنگامی می چشیم که این حدیث قدسی را می شنویم: «وجبت محبتی للمتحابین فیّ»
(محبتم را بر کسانی که به خاطر من یکدیگر را دوست دارند واجب کردم.)
روابط و دوستی‏ها با انگیزه الهی از زیباترین روابط هستند، آن هم در زمانی که به شدت به افرادی نیازمندیم که دست ما را به سوی خدا بگیرند. فردی که با او بنشینی و صحبت کنی در حالی که خداوند از تو راضی است و برایت پاداش می نویسد. ما در دنیا دوستان زیادی را می بینیم که به همدیگر خیانت نموده و همدیگر را به نابودی می کشانند، زیرا دوستی و رفاقت‏شان از همان روز نخست مبنای الهی نداشته و اهداف دنیوی آن را شکل داده است.
حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه و سلم- می فرمایند: «إن أحب الأعمال إلی الله تعالی الحب فی الله و البغض فی الله»
(محبوب ترین عمل از اعمال بندگان نزد خداوند صمیمیت و نفرت فقط برای رضای اوست.)

2- دوستی بر اساس ایمان و تقوا باشد و این مستلزم آن است که فرد مسلمان در گزینش دوست مبنا را ایمان و تقوای افراد قرار دهد، چرا که دوستی ها وقتی جدا از ایمان باشند سرانجام بر سر مصالح ذاتی و منافع شخصی به هم می خورند و هنگامی که صداقت عاری از تقوا باشد به محض پیدایش اولین کشمکش دنیوی و اولین مسابقه بر سر غنایم و مصالح شخصی، دشمنی و کدورت در دل‏ها پایه ریزی خواهد شد. پس انسانی که از خدا نمی ترسد نمی توان به دوستی و تعهد او اعتماد نمود و از آسیب‏های وی در امان بود.
در حدیث آمده است: «لا تصاحب إلاّ مؤمنا و لا یأکل طعامک إلاّ تقی»
(با کسی جز انسان مومن رفاقت مکن و بکوش که جز اهل تقوا کسی طعامت را نخورد.)
به راستی که یکی از عوامل ارزنده در تربیت و حُسن اخلاق انسان رفاقت او با انسان‏های متقی و نیکوکار است، چرا که انسان‏ها همان گونه که در پوشیدن لباس و آداب و رسوم محلی از هم تقلید و پیروی می کنند اخلاق همدیگر را نیز تقلید می کنند.
قدما گفته اند: عن المرء لا تسأل و سل عن قرینه               فکل قرین بالمقارن یقتدی
درباره هر کس به جای پرسش از خودش از دوستش سوال کن، هر دوستی از رفیقش دنباله روی می کند.
مسلما رفاقت با انسان‏های مومن و خوب فضائل اخلاقی و کرامت و شرافت را در نفس انسان پرورش می دهد و او را به سوی کمالات معنوی و عزت و شرافت می کشاند. اکثر انسان‏های بزرگ و نابغه و پیروز در زندگی اجتماعی، پیروزی و عظمت خود را مرهون دوستان صادق و پاک و با وفای خود می دانند که آنان را به راه حق و درست ارشاد نموده اند و از فیض ارشادشان بهره مند گشته اند.
قرآن کریم نیز مردم را دعوت می نماید تا انسان‏های صالح و نیکوکار را به دوستی و رفاقت انتخاب کنند؛ «و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشی یریدون وجهه»
(با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را می پرستند و به فریاد می خوانند و تنها رضای ذات او را می طلبند.)
پیغمبر خدا- صلی الله علیه وسلم- نمونه دوستان صالح و نیکوکار و دوستان فاسد و شرور را با بهترین مثال‏ها مشخص نموده و می فرماید: «مثل الجلیس الصالح و السوء کحامل المسک و نافخ الکیر؛ فحامل المسک إما أن یحذیک و إما أن تبتاع منه و إما أن تجد منه ریحا طیبة و نافخ الکیر إما أن یحرق ثوبک و إما أن تجد منه ریحا خبیثة»
(دوست و همنشین صالح مانند عطرفروش است و همنشین بد مانند کسی است که کوره آهنگری را می دمد؛ مشک فروش یا مقداری به تو می دهد و یا از او می خری و یا از بوی خوش مشک به مشامت می رسد، و دومی یا لباست را می سوزاند و یا بوی بد آن به مشامت می رسد.)

3- در دوستی التزام به مبانی اسلام شرط اساسی است و این امر زمانی صورت عملی به خود خواهد گرفت که دو نفر متعهد شوند شرایع و قوانین اسلام در میانشان حاکم باشد.
حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- این نکته را چنین بازگو می فرماید: «رجلان تحابّا فی الله اجتمعا علیه و تفرقا علیه»
(هر دو متعهد می شوند که در جمع شدن و جدایی‏شان خدا را سرلوحه زندگی شان قرار دهند.)
اگر دوستان شما کسانی باشند که بر ادای واجبات و حفظ حقوق و جلوگیری از بدی و محرمات شما را یاری کنند، بدانید که قرین خیر و دوستان خوبی هستند، باید به آنان ارادت ورزید و از دوستی با آنان خوشحال باشید و در غیر این صورت دوستی را نسزد.
با مردم با شرف در آمیز                    تا طبع تو با شرف شود نیز

4- دوستی باید توأم با نصیحت و خیرخواهی باشد. به طور مسلم تحقق یافتن این امر بستگی به آن دارد که انسان نسبت به دوستش همچون آیینه باشد. بدین معنا که هر گاه دوستش را در انجام کار نیکی مشاهده کرد او را به ادامه آن تشویق نماید و اگر از او نقص یا خللی دید مخفیانه نصیحتش کند و او را به توبه و بازگشت به راه حق و هدایت وادار نماید و این کار کمک بزرگی در زمینه آراستن دل‏ها به فضائل و خالی شدن آنها از رزائل خواهد بود.
آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- می فرمایند: «الدین النصیحة. قلنا لمن یا رسول الله؟ قال: لله و لکتابه و لرسوله و لائمة المسلمین و عامتهم»
(دین همان نصیحت و خیرخواهی است. گفتیم: ای رسول خدا برای چه کسی؟ فرمودند: برای خدا، کتاب او، رسول خدا، ائمه مسلمین و توده مردم.)
پس وظیفه دوست واقعی آن است که عیوب دوست خود را با زبان نصیحت و خیرخواهی در جلو روی او بگوید، اما در پشت سر آبرو و حیثیت او را حفظ نماید.
دوست باید جمله عیب مرا                               همچو آینه روبرو گوید
نه که چو شانه با هزاران زبان                        پشت سر رفته مو به مو گوید
حال این پرسش پیش می آید که اگر طرف مقابل به پند و اندرز اهمیتی نداد وظیفه ما چیست؟ هنگامی که اندرزهای حکیمانه به قصد بر حذر داشتن شخص از اعمال ناروایی که مصرانه بر آن اقدام می کرد موثر واقع نشد و نصایح صمیمانه به منظور رهایی او از معصیتی که بر انجام آن تصمیم قاطعانه دارد سودمند نیفتاد در آن صورت بر مسلمان واجب است که او را ترک نماید تا آنگاه که سرانجام به سوی حق بازگردد و به جانب رشد و معرفت روی آورد.
امام طبرانی از عبدالله بن عباس روایت می کند که آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- فرمودند: «أوثق عری الایمان الموالاة فی الله و المعاداة فی الله و الحب فی الله و البغض فی الله»
قوی ترین دستاویز ایمان، دوست داشتن به خاطر خدا و دشمن داشتن به خاطر او و همچنین محبت به خاطر خدا و بغض و کینه به خاطر اوست.
در حق چنین دوست بی پروایی این قطع رابطه به عنوان مجازاتی بازدارنده و تأدیبی موقتی مورد استفاده قرار می گیرد.

5- دوست باید انسان عاقلی باشد. یکی از زیان بخش ترین معاشرت‏ها تماس با افراد نادان و بی خرد است که به عقب افتادگی و چه بسا بدبختی انسان خواهد انجامید. گاهی خطر و زیان بدفرجام و دردناکی که از ناحیه دوست نادان دامنگیر آدمی می شود از خطر یک دشمن افزون تر است. از این رو تنها علاقه و صمیمیت و وفاداری در رابطه دو جانبه برای برگزیدن اشخاص به دوستی کافی نیست، بلکه میزان شناخت خردمندی طرف باید در درجه اول اهمیت قرار گیرد.
دشمن دانا بلندت می کند                         بر زمینت می زند نادان دوست.
(سعدی)

6- کسب منافع دنیوی و استثمار افراد با طرح دوستی و صمیمت منافات آشکاری دارد. گاهی خودپرستان بی حقیقت در زمینه معاشرت و دوستی با افراد هدف خاصی را دنبال می کنند؛ آنان همواره در پی یافتن دوستانی هستند که از آنها سودی عاید گردد. مثلا هرگز طرح دوستی با کسانی که دارای احساسات پاک و نیات صادقانه باشند ولی بر دوستی آنها فایده مادی مترتب نباشد نمی ریزند. بر اساس همین برنامه ها تا وقتی پیوندشان با دوستان استوار است که امید جلب منفعت باقی باشد، اما چنانچه از این راه به هدف دلخواه خود دست نیافتند و احساس کردند که چرخ دوستی بر محور هدفشان نمی چرخد یک نوع سردی خاص جای روابط گرم و پرحرارت دوستانه را می گیرد و رشته ارتباط ریاکارانه خود را می گسلند. این چنین افرادی که جز منافع شخصی به چیز دیگری فکر نمی کنند ارزش دوستی و رفاقت را ندارند.
شیخ سعدی- رحمه الله- درباره این نوع دوستان می گوید:
این دغل دوستانه که می بینی              مگسانند گرد شیرینی
تا طعامی هست می نوشند                 همچو زنبور گرد تو جوشند
تا به روزی که ده خراب شود             کیسه چون کاسه رباب شود
بار دیگر که بخت باز آید                   کامرانی ز در فراز آیند
دو غبایی بپز که از چپ و راست        در وی افتند چون مگس در ماست
راست گویم سگان بازارند                 کاستخوان از تو دوست تر دارند
این گونه افراد به سود مادی ناچیزی دوست خود را می فروشند و اسرار دوستی را فاش می کنند و یا در موقع حاجت و نیاز مادی انسان را رها می کنند و به دنبال سودجویی مادی خود می روند.

گذشت و اغماض از لغزش های دوست
بعضی از افراد به علت فقدان بلوغ اجتماعی و نداشتن رشد لازم همزیستی به قدری حساس و زود رنج هستند و در عالم دوستی کم گذشت و سختگیرند که کوچکترین خلاف انتظاری را نمی بخشند و با دیدن یک غفلت و اشتباه از دوستان، به آسانی تسلیم احساسات خام و سوزان خویش می گردند و دست از تفاهم با آنها می شویند و با کدورت و رنجش خاطر عمیق پیوند مهر و علاقه خود را می برند و حال آن که در زندگی روشنایی و تاریکی، خار و گل، زشت و زیبا همواره در کنار یکدیگر قرار دارند. باید دانست که نبض حیات اجتماعی بر این پایه استوار است که در برابر استفاده از مزایایی چند، ضرورت دارد ناملایمات و خلاف انتظارها را تا حدودی تحمل کند و در عین حال از توقعات بی جا و تعقیب رؤیاهای بیهوده احتراز جوید و هنر زندگی همین است که بتوانیم حتی المقدور حالت انعطاف در برابر توقعات خویش به وجود آوریم. همه چیز را بر اساس تمایلات خویش ارزیابی کردن اشتباه است، ولی بسیارند کسانی که به طور شدیدی احساساتشان یک جانبه سیر می کند و در نهادشان حس خودخواهی و خودپرستی به قدری نیرومند است که واقع بینی را به کلی از دست می دهند و از سوی دیگر خود را نیز شکنجه و عذاب می کنند. در صورتی که واقع بینی و داشتن توقعات معقول و متناسب مایه آرامش درون است.

حزم و احتیاط در دوستی
دو فرد پاکدل که رفیق صمیمی و محرم یکدیگر شده اند در کمال خلوص و صفا با هم برخورد می کنند. اگر عاقل و مآل اندیش باشند باید از این نکته هرگز غفلت نورزند که پیوند دوستی و رفاقت همیشه و در همه شرایط محکم و پایدار نمی ماند و ممکن است پیش آمدها و حوادثی رشته رفاقت را قطع کند و دوستی آن دو را به دشمنی مبدل سازد. بنابراین رفقای یک دل در ایام دوستی باید همواره از افراط و زیاده روی بپرهیزند. جوانان ساده دلی که در انتخاب دوست پیرو عواطف و احساسات آنی خود هستند و هرگز به فردای دوستی فکر نمی کنند و ارتباط امروز را یک پیوند ثابت و ناگسستنی می پندارند و به قدری در دوستی و یک‏رنگی افراط می کنند که گویی یک روحند در دو بدن؛ مثل هم لباس می پوشند، بر هر کوی و برزنی یکجا ایستاده اند، با هم از هر دری و سرّی سخن می گویند و هیچ رازی را از رفیق خود پنهان نمی کنند. باید بدانند ضرر این تندروی موقعی آشکار می شود که بر اثر یک پیش آمد نامطلوب با رنجش خاطر از هم قهر می کنند و دوستی آن دو به دشمنی مبدل می گردد. در این موقع است که برای انتقام‏جویی هر یک راز دیگری را فاش می کند تا بدین وسیله او را مفتضح و رسوا سازد.
حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- ارشاد می فرمایند: «أحبب حبیبک هونا ما، عسی أن یکون بغیضک یوما ما، و أبغض بغیضک هونا ما، عسی أن یکون حبیبک یوما ما»
(در دوستی و دشمنی تندرویی نکنید، زیرا شاید روزی وضع تغییر کند و دوست، دشمن شود، و یا دشمن مورد علاقه تو واقع گردد و باب دوستی با او گشوده شود.)

کتاب؛ دوستی باارزش
هنگام فراغت و تنهایی نیز می توان دوستی باارزش برای خود برگزید. این دوست "کتاب" و اندیشیدن در اموری است که سبب رشد و تعالی فکری گردد. از راه دقت در نوشته های بزرگانی که هم اکنون سالهاست که جهان را وداع گفته و در آغوش خاک خفته اند با افکار و دانش و شخصیت واقعی آنها آگاه می شویم و از تعالیم‏شان بهره می گیریم.
البته همان گونه که برای احتراز از خطر ناشی از تماس‏های نامتناسب می بایست در انتخاب دوست هوشیار بود، در برگزیدن کتاب نیز باید دقت فراوان مبذول داشت. هر کتابی قابل مطالعه نیست و ارزش صرف وقت را ندارد، زیرا نه تنها از چنین مطالعاتی سودی نمی توان برد بلکه افکار زهرآگینی که در صفحات برخی کتب نقش بسته روان‏های پاک را مسموم می سازد. پس مطالعه کتاب‏های سودمند کاری ارزنده است.

ثمرات معنوی دوستی مخلصانه
این گونه افراد در زیر سایه عرش الهی قرار می گیرند. آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- می فرمایند: «سبعة یظلهم الله فی ظله یوم لا ظل إلاّ ظله ... منهم .... رجلان تحابا فی الله»
(خداوند هفت گروه را زیر سایه اش می گیرد آن روز که سایه ای جز سایه او نیست ..... از آن هفت گروه دو مردی که به خاطر خداوند با یکدیگر دوستی می کنند.)
همه مردم در گرمای قیامت جمع شده اند و حرارت خورشید شدید است؛ عرق، خستگی، انتظار سالیان دراز، اما هفت گروه زیر سایه ایستاده اند نه زیر سایه درخت بلکه سایه عرش خداوند. از آن جمله دو نفری اند که به خاطر خداوند با هم دوست شده اند.
پس ای برادر! دوست کسی نیست که شرایط زمانه او را بر سر راهت قرار می دهد، بلکه کسی است که خودت او را انتخاب می کنی چرا که آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- می فرمایند: «المرء مع من أحب»
(انسان همراه کسی است که دوست می دارد.)
هر کس را دوست بداری روز قیامت همراه او خواهی بود. پس به نفست بگو که دوست داری همراه چه کسی باشی؟
دور باش از صحبت اهل فساد     کآورد سستی بدین و اعتقاد
چون گل سوری حریف خار شد   عاقبت دیدی جزایش نار شد
تا توانی صحبت نیکان گزین     کآب را ناله بود از همنشین
(خواجه انصاری، مجموعه مسائل، ص: 618)