جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

گوشه ای از فان های محل کار

مریض آخر پنج شنبه شب یه خانومه با ناخن های کاشته شده که همه اشون نارنجیه و ناخن وسط طلاییه......

به همراه یه پسر جوون میاد تو .....دارم چای سبز یاس میخورم :))

وارد میشن و اولین کلام صدای پسر جوونه که خانوم دکتر همه دندوناشو بکش !!

در حالی که دارم دستکش میپوشم میگم شما چه نسبتی باهاشون دارین ؟؟

خیلی جدی میشه لحنم ناخواسته ..به قول دوستی لحن اداریم گل میکنه :)))

پسره یکم عقب میکشه......

میگه فامیلشونم !!

میگم نظرت واسم قابل قبول نیست.....برادری شوهری کسی نزدیکی اگه بودی شاید باهات وارد بحث میشدم....

لحنم شوخی شده دیگه.....خانومه میاد جواب که والا راست میگه خانوم دکتر.....

میگم مشکلتون چیه؟

دهنشو باز کرده نکرده نگینه میزنه تو چشمم ....از وقتی نگین دستیار رو چسبوندم چشمم تیز شده به جامعه نگین داران ..........بماند که ناخن های خوشرنگش همون اول زده توچشمم....

دندون 7 پایین عصب کشی(اندو) میخواد...........واااای

متنفرم از اندو این دندون .............

شروع میکنم.......نیم ساعتی گذشته.....

میگه متولد چه ماهی هستی؟

میگم حدس بزن

میگه بهمن؟؟  نه

خرداد؟ نه

سکووووووووووووووووووووووووت

میگم نگفتی؟

میگه نمیدونم بگو.....میگم مهههههههههههرر....همینجوری هم ه رو ازته حلقم میگم  :)))))

سکووووت.....هر بار که دستمو ازدهنش در میارم یه ویژگی مهریها رومیگه......

مهربونن..............عصبانی نمیشن ولی اگه بشششششششششششنن وااااای........کارشونو با عشق دوست دارن نه پولش......

میگم طالع بینی قبول داری؟

میگه آره

بی مقدمه میگم : نگینتو کجا چسبوندی؟

میگه خودم.....با چسب آهن!!! 

سکوووت میکنم.....

میگه دوستم پروانه زده....دارین؟

میگم پروانه نه....میگه گیر بیارم میچسبونی واسم؟

میگم آره....

میگه یه دوست دیگه ام سفارش داده پروانه طلا شده 500 تومن.....انقدر خوشگلهههه 

میگم بیفته گم شه چی؟

همون عادیش بهترهه....مبگه اره گیر میارم بچسبون واسم.....میگم باش .....دهنتو باز کن حالا...

انقدر حرف میزنه نمیزاره کار کنم.....اخرم هنوز نصف راه رو رفته نرفته میگه خسته شدم....برم؟

میگم اکی ...فقط درمانت سه جلسه ای میشه....میگه باشه.....

ونیم ساعت می ایسته و از مرکزی که ناخن کاشته واسه من ودستیار میگه :)))))))))))))

فاااااااااااان داریم با هم من و مریض ها :)

 

باز هم شهدا...

vjsVP

 

 

یه دختره مانتویی محجبه بودم ، هیچ وقت به چادر به صورت جدی فکر نکرده بودم ، احساس میکردم حجابم رو دارم و البته راحتترم ! میدونستم نگه داشتن چادر خیلی سخته و دردسر داره ! ناگفته نمونه خانواده هم کلا مانتویی هستند ! …

تا اینکه وارد دانشگاه شدم ، از اولین راهیان نور دانشگاه اسفند ۸۹  شروع شد فقط جرقش …

ولی وقتی برگشتم به شهر بازم دیدم  چادر خیلی سخته در واقع میشد گذاشت به پای جوگیری !

عیدش نوروز ۹۰ رفتم اردوی جهادی ! تفکراتم کم کم داشت تغییر میکرد …دوستان فوق العاده ای پیدا کرده بودم ! ….. اما بازم من چادری نشدم ! …به خیلی از دلایل ! که همه اون دلالیل شاید بهونه بود ….بخاطر سختیاش ! تیپ زدن هاش ! که دونه دونه خدا جواباش رو گذاش توی کف دستم !

اردوی جهادی بعدی ام تابستونش بود یعنی همین تابستون ۹۰ ! این اردو فوق العاده بود …خیلی اتفاقات عجیبی برای من افتاد …. عالی بود …تفکراتم داشت شکل میگرفت … روز اخرش طرز کفن کردن رو بهمون یاد دادن ….شب بود …باعث شد به بزرگترین حقیقت یعنی مرگ به صورت عمیق فکر کنیم…. و اعمالمون و …… اون شب من تصمیم قطعی گرفتم که بعد از برگشتن به شهر چادری بشم اینبار بر اساس جو و محیط نبودم به چادر رسیده بودم ….اما … اما …باز نتونستم ! گفتم حجابم خوبه ..کامله …

من چادر رو فقط به خاطر حجابش نمیخواستم ! احساس میکردم با چادر میتونم خیلی از رفتارهای دیگه مو اصلاح کنم ….راحت بودنمو با دیگران …. سنگین بودنمو …متانت …. حجب و حیا … و خیلی چیزای دیگه ..چادر فقط حجاب ظاهری نیست … در واقع اگر احترام چادر رو بتونیم نگه داریم ….. خیلی اثار و برکات دیگه ای داره !

کم کم پیام هایی از اینور اونور بهم میرسید؛ جمله هایی که بچه ها همینجوری بهم میگفتن ولی خیلی کمکم میکرد …

یکی از دوستام که اونم چندروز چادری شده بود و من بهش غبطه میخوردم … از دست کشیدن از تیپش گفت … اینکه چه پالتوهای قشنگی رو مجبوره زیر چادر بپوشه که کسی نمیبینه ..و از عشقی که باعث شد دست بکشه …واسه ی رضایت خدا …… با خودم مقایسه میکردم !

یه جمله ای که یکی همینجوری پشت اینترنت بهم گفت این بود که : مگه میشه کسی عشق خانوم فاطمه زهرا س توی قلبش باشه اما چادر رو دوست نداشته باشه ! توسل کن به خانم فاطمه زهرا س …

۱۹ ابان ماه، -فکر میکنم کامنتم گذاشتم- خیلی اتفاقی وارد اینجا شدم ….خاطره هاش فوق العاده روم تاثیر گذاشت ….یعنی میتونم بگم این کاری که کردید فوق العادس ..دلایل هر کسی…. عقیدش ! …اون شب من اشکم دراومد …هرچی خاطره بود رو خوندم چندساعتی داخل بلاگ بودم …

کسی که گفته بود از مشهد برگشته اونجا به خاطر امام رضا ع چندروزی چادر سرش بود و وقتی برمیگرده تهران یه لحظه فکر میکنه که خب اینجا هم شهر امام زمانه …

بچه هایی که خانوادهاشون سخت مخالفت میکردن ….

خب من به نسبت خیلیاشون شاید شرایطم بهتر بود شاید مخالفت سختی رو در پیش نداشتم…..برای همین واقعا افسوس داشت و شرمندگی …

اون شب اون خاطره ها جواب دونه دونه بهونه هام بود ….۱۹ ابان ….

به طرز قشنگی هوس کرب و بلا کردم ….هوس کردم ….درست شد !!!  ۲۷ ابان با کاروان دانشجویی رفتیم به دیار عشق به کربلا  …. من اونجا نهایت عشق رو چشیدم …. من عاشق شدم …. عاشق همه قداست هایی که داشتم  …

یک هفته است برگشتم از اونجا …..

و دیگر نتونستم تاج بندگیمو دربیارم …. از اونجا پارچه خریده بودم ….فردای همون روز که برگشتیم  رفتم با همون چادر ساده ام، دادم یه چادر مناسب برام دوختند …. .

با عشق خودم چادر رو انتخاب کردم و بهش رسیدم …خیلی قشنگه ….اینکه ادم خودش بهش برسه ….

هر روز چادرمو رو وقتی سرم میکنم جلوی اینه خودم رو ستایش میکنم …چادرم رو میبوسم ……

من چادری شدم در یک خانواده ای که محجبه اند ولی چادری نیستند …

هفته ی پیش وقتی از سفر برگشتم بعد از دو هفته غیبت سفر رفتم دانشگاه با ظاهر جدید

برخوردها فوق العاده بود ….حتی از کسانی که انتظارشو نداشتم …. احترامی مضاعف …. برخوردی خوب ….لبخندهای ممتد ….

و به خدا قسم همین چندروز به وضوح برکات چادر رو دیدم …. اتفاقات خوب … آخ !

من چادری شدنم رو مدیون اینجا هم میدونم….. اینجا رو دوست دارم …کاش ادرسش دسته همه برسه

عمر منی قلب منی تب منی

آفرین به تو ای بهترین عشق روزگار ، آفرین به تو ای فرشته قلب من!
آفرین به تو ، تو توانستی بمانی ، بسازی و قلب مرا در قلبت نگه داری عزیزم
به چنین عشقی مانند تو افتخار میکنم و افتخار میکنم به خودم که این چنین معشوقی مانند تو را دارم …

http://up.tafrihi3.ir/up/tafrihi3/Pictures/takaks/Flower-Rose1-Wallpaper-hd-470x264.jpg

آفرین به تو و این عشق بی پایان تو ، مرحبا به این احساس زیبای تو عزیزم.

http://pic.photo-aks.com/photo/images/love/large/red-love-flower-wallpaper.jpg

 

آفرین به این قلب مهربانت و آفرین به این اراده و اطمینانت!
نمره مشق عشق تو ۲۰ است  ، تو بهترین معلم عشق در این دنیایی عزیزم…
آفرین به تو که هیچکس به زیبایی تو برایم نیست و هیچکس به جز لایق این قلب پر از عشق من نیست !

 

دلم نیومد از این معجزه چشم بپوشم

 

این روزها معجزات متعددی پشت سرهم داره برام اتفاق میفته

و دلم نیومد شما رو از شنیدنش بی بهره کنم، میگم شاید دل یک نفر اینجا بلرزه

حالا که اینهمه بی احترامی به عزیز دردونه خدا شده ، چرا من باید اینجا بیکار بشینم

دلم میخواست خیلی براش کار کنم . اما دستم کوتاهه . از طرفی هم میگم اونکسی که به جان جانان توهین کرده ، اصلا شناخت دقیقی ازش نداشته وگرنه اگر از رفتار و زندگی حضرت محمد چیزی میدونست ، بجای توهین هر روز هزار تا صلوات تقدیمش میکرد

تولد حضرت محمد (صلی علی علیه وآله) بود ، دلم از این همه بی عدالتی درد گرفته بود

پیش خدا خیلی ناله و شکایت کردم و شب که شد نشستم و جلوی خواهرام با حضرت محمد حرف زدم

یه خواهرم سرش تو گوشی بود و میگفت وای عصبیم کردی . یکیش هم میخندید و گاهی تائید میکرد

یه چیزی ازش خواستم و گفتم : ای حضرت محمد ، مگه تو پیامبر خدا نیستی ؟؟؟ مگه امشب تولدت نیست ؟؟؟ مگه نه امشب هر چی بخوای از خدا میگیری آخه تولد عزیزشه مگه میشه بهش نه بگه . خلاصه خیلی حرف زدم جوری که خالی شدم و در اخر گفتم اگر عدالت رو اجرا نکنی من شک میکنم ( غلط کردم)

خودتون میدونین هنوز یک ماه از تولدش نگذشته و اون اتفاقی که منتظرش بودم به طرز عجیبی رخ داد چند برابر اون چیزی که میخواستم . با شنیدن اون خبر و حتی تا الان تا فکرش میکنم اشک تو چشمام جمع میشه

اما دیروز و اون تصادف ، راننده از من فرار کرد خیلی دنبالش رفتم اما نشد .رفتم کلانتری گفتن نمیشه

سر پیچ به یه ماشین مشکوک شدم ، پژو 405 دلفینی زیاده اما چرا دلم گفت این همونه که زد و رفت

منتظر موندم تا ازم رد شه و شماره پلاکش بردارم . اما پیچ خورد خیلی دنبالش دویدم

چون نمیتونستم ماشین و برگردونم طرف اسکله

از هر کس کمک خواستم ، کمکم نکرد

همش میگفتم یا حضرت محمد یا حضرت محمد

دوباره رفتم کلانتری اما باز هیچ کاری نکرد

اما شماره پلاکش رو برداشته بودم . چون رسیده بود به بن بست و راه فرار نداشت

رفتم خونه وقتی داستان رو تعریف کردم . خواهرم از طریق یکی از همکاراش موضوع رو پیگیری کرد

و فردا پیداش کردیم ، صبح باهام تماس گرفتند . گفتن ماشین تازه فروخته شد و هنوز تعویض پلاک نشده

صاحب ماشین آدرس خریدار رو داد و ما رفتیم

میگفت : دیروز خانومم ماشین دستش بوده ، هر چی خواستیم مسالمت آمیز حل کنیم زیر بار نرفت

پدرش میگفت : پسرم ناشیِ ، چند بار زده و در رفته و میگفت حتما زده

خانواده آبرو داری بودن اما پسرشون ، امان امان

عجیب تر اینکه ما چند ماه پیش قالی هامون رو دادیم قالیشویی و وقتی پس گرفتیم خونمون پر از ساس شد

و این پسر راننده وانت اون قالیشویی بود و پدرش صاحب قالیشویی

ما میتونستیم اونموقع شکایت کنیم و 700 پول سم پاشی خونمون رو ازشون بگیریم اما گذشت کردیم

و این معجزه بود که باز به وسیله این اتفاق ما بتونیم مقصر رو پیدا کنیم.

کسی که راننده وانت هست معلومه چجوری رانندگی میکنه

چون زیر بار نرفتن ، میتونستم شکایت کنم و ماشین ببرن کارشناسی و دنباله دار بشه

اما باز از خیر شکایت گذشتم . هر چند پشتم پر بود و میتونستم ده برابر پولشو بگیرم

حتی ماشینشون بیمه هم نداشت .

تا امروز عصر پسر عمه پسره زنگ زد و بعد از کلی عذرخواهی

گفت : هر چی ماشین خسارت دیده پرداخت میکنم . چون به گوشی همکار خواهرم زنگ زده ، گوشی داده خواهرم و خواهرم گفته خسارت نمیخوایم

اما من گفتم : چرا نخوام ، چراغ ماشینم خورد شده ، گلگیرش ساییده شده ، کاپوت جلوییش خراش برداشته

باید برم باهاش تعمیرگاه هر چی خسارت زده پولش رو میگیرم نصفش میدم قدمگاه حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

پسره گفته اگه خسارت خواستین این شمارمه زنگ بزنین من در خدمتم

حالا نمیدونم زنگ بزنم یا نه ؟؟؟؟ خانوادم هم گفتن با خودته

اما بابام که میگفت هیچ کاری نمیکنی

وقتی بهش گفتم حالا شیر دخترت رو شناختی . از صد تا مرد مرد ترم ، چون خدا رو دارم ، چون حضرت محمد رو دارم . من به کسی نیاز ندارم وقتی فقط خدا شریک زندگیمه و پشتوانه هام هم معصومین و حضرت محمده

اللهم صل علی محمد و آل محمد


دوستان عزیزم امشب هر کس این پست رو خوند ، صد تا صلوات تقدیم حضرت محمد کنه

 

 

هر کس پست پایین رو مشاهده نکرده . باید بگم که جدید می باشد

تحلیل بازی های کوپا دل ری :)

چند روز نیومدم !!! از وبلاگ قطعه امید کرده بودم بعد کامنت ها رو دیدم انرژی گرفتم برگشتم الان 3 و 20 دقیقه من دارم پست میذارم توپ طلا و پوشکاش همه میدونن که با بی عدالتی انجام شد حالا این هیچی خواهشا این کریس رو ببرین باغ وحش وسط سالن این جلف بازیا چیه !!!! این چه دادی بود خداااایی !!!! برد ایران رو تبریک میگم ولی جای جهانبخش خالی یه چیز دیگه امروز 15 ژانویه تولد مارک بارترا ( البته الان 16 ژانویه شده خخخ ) مبارکش باشه ما که بخیل نیستیم ( چه ربطی داشت ؟! ) حالا بگذریم میریم سر اصل مطلب : تازه داشتم گرم بازی میشدم دیدم گریزمن پاس داد تورس و گلللل !!! اول یه سکته قلبی زدم بعد یه جیغی کشیدم دیدم دختر داییم 60 متر پرید تو هوا شروع کرد به جیغ و داد کردن بعد دید رئاله ضایع شد !!! شانس اوردم بابام جفتم نبود وگرنه الان از بیمارستان براتون پست میذاشتم !!!! خیلی جالب بود چون گل دوم هم مثل گل اول بود آنچلوتی درحال انفجار بود ولی خوشم اومد با اون ژست های خوشگلی که اول بازی میگرفتن آخرش با بدترین شکل ممکن رفتن بیرون در حال خیلی خوشحالم حذف شدین من روانیه مدل موی گریزمن شدم تاریخ تولدش هم خیلی باحاله 70/1/1 الان 4 صبح دیگه هیچی یادم نمیاد والا حالا بازی بارسا !!! احساس میکردم دارم فوتبال محلات نگاه میکنم اگه سن همشونو به جز پدرو و متیو جمع میکردی 50 سال هم نمیشد کوچولو بودن خیلی  منکه وقتی روبرتو و بارترا نشون میداد غش و ضعف میرفتم گل روبرتو خیلی حال داد

در کل خیلی چسبید فک کنم من بهتره بازیکنای الچه بازی میکنم

یکم برمیگردیم عقب تر بازی آرسنال و استوک سیتی !!! دلم میخواد فک بازیکنای استوک رو بیارم پایین !!! آرون رمزی رو زدن نابود کردن اینم از این که دبوشی رو خرد کردن اه اه !!! سانچز هم که گل کاشت !!! داوید ( دیوید ) اوسپینا رو میدیدم ناخودآگاه دنیلا و جیمز و سالومه میومدن جلوم خخخ عزیزم پای نیمار رو دیدین من اولش گفتم نیمار داره فیلم بازی میکنه بعد پاشو دیدم خودمو کشتم مخصوصا اون جوراب خونیه

دیگه بسه خسته شدم برم عکس پیدا کنم بذارم روحتون شاد شه بای