٭ استفاده از اینترنت ممنوع است مگر اینکه از تمام وزارت های کشور مجوز بگیری.
کره شمالی
٭ اگر تا 27سالگی جایی استخدام نشدی، مستقیم به ارتش ملحق میشوی.
کره شمالی
٭ اگر کلمه ی اسلام را سر زبان بیاوری اعدام میشوی.
بورما
٭ اگر روز یکشنبه کار کنی مورد بازجویی قرار میگیری، مگر اینکه پلیس باشی.
ایتالیا
٭ اگه آلمانی باشید و ماشین ساخت آلمان بخرید، فقط نصف قیمت ماشین را پرداخت می کنید، نصف دیگر آن را دولت پرداخت میکند.
آلمان
٭ غیر از روز جمعه دو روز دیگر هم بدون عذر موجه می توانی سر کلاس حضور پیدا نکنی.
نیجریه
٭ ممنوع است کسی را از خواب بیدار کنی، چون خواب مقدس است.
کره جنوبی
- آخرین نفری که بلند میشه سفره رو جمع میکنه.
ایران
خب این اخریه خیلی عادی هست
بیرون شدن از دام رقبا ممنوع
دنیای بدی شده نفس کشیدن ممنوع!
خندیدن و از قفس پریدن ممنوع!
در تنهایی خویش حتی رویا
یک ذره هم از عشق چشیدن ممنوع!
ما را پی وصل کردن آوردند اما
بخدا به هم رسیدن ممنوع!
اینجا همه دام وسوسه گستردند
بیرون شدن از دام و جهیدن ممنوع!
تبلیغات «تبرک» در صداوسیما همچنان ادامه دارد
پخش تبلیغات شرکت "تبرک" از رسانه ملی ادامه دارد. دادستانی اعلام کرده است که پخش تبلیغات این شرکت ممنوع است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدمرتضی بختیاری معاون امنیتی، سیاسی دادستان کل کشور، دو روز پیش اعلام کرد که با توجه به درخواست دادستان عمومی و انقلاب مشهد مقدس از دادستان کل کشور در رابطه با تخلفات مالی صورت گرفته در شرکتهای «پدیده شاندیز»، «تبرک» و «پردیسبان»، که پرونده قضایی آنان در شعبه 904 بازپرسی دادسرای انقلاب اسلامی مشهد در حال بررسی است، طبق دستور دادستان کل کشور، صدا و سیما، رسانههای نوشتاری، دیداری و گفتاری، شهرداریها، فرودگاهها، راه آهن و تمام معابر از درج و انتشار هر گونه آگهی تبلیغاتی و تجاری در مورد این شرکتها منع شدند و این دستورالعمل طی نامه کتبی به ریاست سازمان صدا وسیما، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر مسکن، راه و شهرسازی اعلام شده است.
معاون امنیتی سیاسی دادستان کل کشور ادامه داد: تا اطلاع ثانوی و تعیین تکلیف پرونده قضایی هر گونه تبلیغات و انتشار آگهی تجاری در مورد شرکت های مذکور ممنوع است. این ممنوعیت شامل رسانه های حوزه فضای مجازی، روزنامه ها، صدا و سیما و غیره می شود بنابراین فعالیت وبسایت این شرکت ها نظیر «پدیده شاندیز» ممنوع است.
اما پخش تبلیغات بازرگانی «تبرک» از صداوسیما همچنان ادامه دارد.
اما چند روز که گذشت، صبحها به طرز عجیبی هیچ علاقه ای به رفتن نداشت. بغض می کرد و گریه می کرد و مقاومت. دلیلش هم نه خواب آلودگی بود، نه رفتار بد مربی و نه دلتنگی. یک چیز عجیب بود:« امیر علی زینبی پور منو می زنه.»
فردای همان روز مادر، رفته بود مدرسه تا ببیند قضیه از چه قرار است. ماجرا اما با توضیح مربی برایمان کامل روشن شد:« اتفاقا طاها بیشتر از همه بچه ها با امیر علی دوسته و بازی می کنه. این قدر که آخرش هم با هم کشتی می گیرند و می خندند.»
آن روز، آن جلسه دو تا نتیجه با مزه داشت:
1- فامیلی امیرعلی، «زینلی پور» است که طاها اصرار دارد که:«نه! زینبی پوره!»
2- کشتی ممنوع!
حالا هرروز صبح، طاها موقع رفتن می گوید:«من خیلی خوشحالم. چون می رم پیش امیرعلی زینبی پور. دلم براش خیییییلی تنگ شده.»
روابط ما بزرگترها هم همین طور است. گاهی وقتها لازم است که فقط کشتی گرفتن هایمان (حتی با خنده و شوخی) با هم را ممنوع کنیم. آن وقت هرروز صبح دلمان برای هم تنگ می شود. حتی اگر اسم درست همدیگر را هم بلد نباشیم.