محتاج دیدنت نیستم...
اگر چه نگاهت آرامم می کند
محتاج سخن گفتن با تو نیستم...
اگر چه صدایت دلم را می لرزاند
محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...
اگر چه برای تکیه کردن ،
شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!
دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم
دوست دارم بدانی ،
حتی اگر کنارم نباشی ...
باز هم ،
نگاهت می کنم ...
صدایت را می شنوم ...
به تو تکیه می کنم
همیشه با منی ،
و همیشه با تو هستم،
هر جا که باشی!......
بوسیدن این دست لعین فکر محال است.
گر ظاهرا این فعل بدی نیست، حلال است.
.
لکن نتوان بهر پشیزی دل و دین داد.
محتاج کسی بودن از احوال ملال است.
.
گویند بود مرحمتی دست اجانب.
الطاف ز دشمن، همه از وهم و خیال است.
.
کو مرد که بی چشم طمع خادم دنیاست.؟
لعنت به مقامی که گرفتار مدال است.
.
شخصیت یک قوم به میزان غنا نیست.
اسلام خودش مرکز اکرام و جلال است.
.
قومی که شود ظلم در آن ریشه کن از بیخ.
محتاج کسی نیست، پر از فهم و کمال است.
.
یاران چه شد اینجا که جداییم ز یاران؟
فرق از من و یک دوست، مگر چند ریال است؟
.
از چشمه ایمان همه نوشیده و مستیم.
تصویر همه نقش بر این آب زلال است.
.
آیینه بیارید و ببینید جهان را.
آیینه نمایانگر زشتی و جمال است.
.
هر روز گنه کردم و دنبال جرائم.
بهر عمل خیر مگر چند مجال است.؟
.
تنگ است زمان، توبه نمایید رفیقتان.
افسوس به شخصی که پی مال و منال است.
.
این جامعه صد رنگ و شده باب دورنگی.
چون معرفت و عشق بشر رو به زوال است.
.
گو کیست حبیب از که هراسی و که باشد؟
ابلیس،که بر گردن ما نیز وبال است.
...............