• ترکیبی است از مواد شیمیایی، پرلیت، میک، پنبه نسوز، مواد رنگی با ثبات با رزینهای سنتیک که اجزاء متشکله آن در ماده معجزه گر ( کن پلاز پنترول ) کاملا عجین می شود.
• جلوی تنفس دیوار زیر کار نمای ساختمان را نمی گیرد.از هر متر مربع کنیتکس روزانه 9/4 گرم بخار آب می تواند عبور کند و این مقدار جهت تنفس دیوار کاملا کافی است.
آکوستیک و انعطاف پذیر می باشد. این ویژگی از بارزترین ویژگی های کنیتکس می باشد و آن را به ماده رنگی تبدیل کرده که حداکثر مقاومت را در برابر تکانه های سازه ها از جمله سازه های بتنی از خود نشان میدهد و تا جای ممکن از ایجاد ترک و شکاف در سطح تحت پوشش خود جلوگیری میکند.ویژگی که در رنگ های صنعتی به مراتب ضعیف تر از کنیتکس عمل میکند.
• چسبندگی، ثبات رنگ و مقاومت کنیتکس در مقابل اسیدها و بازها و رطوبت بسیار عالی است.
• بر روی بتن، نمای سیمانبری، آرداواز، سیمان تخته ماله، آجر بندکشی شده، گچ، چوب، ایرانیت، نئوپان، سیمان تگرگی، فلزات، پلاستیک، سیمان شسته، رنگهای صنعتی، شیشه و سایر اجسام قابل اجراست.
کاربرد کنیتکس
یکی از جالب ترین نکات این رنگ درباره محل کاربرد آن می باشد. کاربرد کنیتکس در همه جاست. از سازه های خشن و دارای شرایط خاص همچون تونل ها و سازه های بتنی گرفته تا محیط داخل و خارج منازل، رستوران ها و فروشگاه های مختلف. آری کنیتکس هم بهترین گزینه برای سخت ترین شرایط سازه هاست و هم جزء رنگهای فانتزی، تزئینی و شیک. جدای از مقاوت و سایر ویژگی های یاد شده این رنگ، ویژگی زیبایی و جلوه بی نظیر آن خصوصیت دیگری است که آن را از سایر رنگ ها ممتاز می سازد.
وجود میلیونها دانه رنگی که تشکیل دهنده این رنگ می باشند، ظاهری بی همتا برای آن ایجاد می کند. همچنین استفاده از کریستال در اجرای این رنگ (توسط پمپ های هوا و پیستوله های ویژه)، نوع تزئینی آن را ایجاد می کند که آن نیز در زیبایی این رنگ نقش مهمی ایفا می نماید. نحوی اجرای کنیتکس با کمک پمپ های هوا دستگاه های میکس و جای دهنده رنگ و پیستوله های ویژه و البته استاد کاران و پرسنل مجرب برای پاشش رنگ انجام می گیرد.
نکات مهم:
ترکیب مواد این محصول وهمچنین درجه غلظت آن نکته بسیار مهمی است زیرا تغییرات غیر مجاز در غلظت و ترکیبات سازنده این محصول می توانند نقش مستقیم در تضعیف دوام و کیفیت این رنگ داشته باشد و حال آنکه متاسفانه ظاهر رنگ غیر استاندارد با رنگ دارای فرمول و غلظت صحیح تقریبا یکسان می باشد و تفاوت این دو پس از اجرای کار و گذشت زمان (عموما در کوتاه مدت) مشخص می شود و آن موقعی است که صاحب کار علاوه بر ضرر مادی دچار مشکل برای بر طرف سازی عیب های کارش خواهد شد. این عیوب می تواند شامل تغییر رنگ بعضی قسمتهای کار یا پوسته شدن کار و ی... شود.
اصولا این گونه کارها توسط افرادی که مکان مشخصی برای ارائه خدمات خود ندارند اجرا می شود و پیگیری امر برای دریافت خسارت کار بی ثمری است. بنابراین به تمامی صاحب کاران گرامی توصیه می شود که با تحقیقات و اطمینان نسبت به مجری کار دست به انجام رنگ آمیزی ساختمان و بنای خود با رنگهایی همچون کنیتکس، رولکس و رنگ های پاششی غیر صنعتی دیگر بزنند. هر چند که این نکته برای رنگهای صنعتی نیز برقرار میباشد ولی سو استفاده در غلظت و مواد ترکیبی کنیتکس، رولکس و سایر رنگ های پاششی غیر صنعتی بیشتر دیده می شود.
اقتصاد سیاسی نظامی گری آمریکا: داستان زوال یک امپراطوری*
I. عبور از رودخانه روبیکان
وقتی «سزار» در حرکت از رم به سوی «گال» به رودخانه روبیکان رسید، نظریات کلاسیک امپریالیستی را همراه خود داشت. استفاده از قدرت نظامی برای دستیابی به منافع اقتصادی و ژئوپلتیکی، همواره اصل اولیه در برتری یک قدرت بزرگ نسبت به رقیبان خود بوده است...ولی برخلاف فتوحات قبلی اینبار هدف کسب منافع و در نتیجه خشنودی سنا نشین ها نبود؛ ساز و برگ عظیم و پرهیبت سپاه سزار میبایست جایگاه بالاتری از آنچه هست، داشته باشد. او از رودخانه گذشت وحمله به شورشی های دوردست را شروع کرد؛ چیزی که نه توجیه اقتصادی داشت و نه ژئوپلتیکی.
گرچه سزار با پیروزی و اقتدار دوچندان وارد رم شد، ولی همزمان سنگ بنای انحطاط امپراطوری را نیز گذاشته بود. از این تاریخ ارتش باشکوه رم-آنچنان که باعث بوجود آمدن هر ارتشی میشود- نه در خدمت سنا و عظمت رم، بلکه برای حفظ جایگاه سپه سالاران و نظامیان حرکت میکرد. امپریالیسم کلاسیک رم به یک امپریالیسم جنگ سالار پرهزینه یا «انگلی» تبدیل شده بود. افزایش هزینه های نظامی از جیب خراج دهندگان، کاهش هزینه های عمومی و نهایتا ضعف اقتصادی باعث فروپاشی امپراطوری رم شد.
II. آمریکا و مجتمع های نظامی و صنعتی: تفنگ یا نان و پنیر
آنهایی که در آمریکا پایان چنگ چهانی اول را بیاد داشتند، با پایان جنگ جهانی دوم منتظر کاهش سربازان و بازگشت کارخانه های غیرنظامی به تولیدات قبلی خود-در ازای ساخت جنگ افزار- بودند. چنانکه در تاریخ آمریکا و پس از پایان هر جنگی ارتش دوباره کوچک میشد و هزینه های نظامی کاهش پیدا میکرد. ولی اینبار وضع فرق میکرد:
هیئت حاکمه وقت آمریکا شامل دو دسته کلی بود؛ لیبرالهای تاجر و غیرنظامی که خواهان بازگشت دست نامرئی آدام اسمیت (در ازای سیاست های مرکانتیلیستی دوران جنگ) و براه افتادن بازار آزاد و رقابتی بودند و دسته دیگرملی گرایانی که خواستار ادامه حالت آمادگی برای مقابله با خطر پیش رو یعنی شوروی بودند.
دسته دوم شامل بنگاههای اقتصادی با نفوذی بودند که سابقه آنها به مجالسی برمیگشت که اوایل قرن 20 توسط سرمایه داران بزرگ برای هم اندیشی و تاثیر گذاری بر تصمیمات سیاست گذاران برگزار میشد. این تشکل ها اکنون به مجتمع های نظامی-صنعتی مهم و با نفوذ تبدیل شده بودند. هرمی که سه ضلع آن را سیاست مداران بلند مرتبه از یک سو، ژنرال ها و نظامیان سابق از طرفی و ضلع دیگر را حدود 85000 شرکت خصوصی تشکیل میداد که سودشان از طریق قراردادهای دوطرفه با وزارت دفاع آمریکا تأمین میشد.
بدین ترتیب در طول جنگ سرد بودجه فراوانی برای مبارزه با خطر شوروی اختصاص پیدا میکرد، پروژه ای که دو بازیگر اصلی داشت: مالیات دهندگان به عنوان تأمین گننده منابع و مجتمع های نظامی-صنعتی به عنوان دریافت کننده و مجری آن.
پایان جنگ سرد برای این بنگاهها تکرار تارخ بود. درست با همان شرایط و زیرکی که بودجه های سرشار پنتاگون تأمین و مشروعیت میافت، خطر کمونسیم با خطر تروریسم معاوضه شد.
جنگ تمدن ها، محور شرارت، کشورهای خودسر، نیروهای دشمن آزادی و مهم تر از همه مائده ای آسمانی (برای عده ای سودجو) به نام 11 سپتامبر، باعث لشکرکشی های بزرگ و کوچک زیادی در راستای استراتژی های خطر کم شدت و پرشدت در چهارگوشه دنیا شد.
بنیادگرائی اسلامی که نتیجه تحولات در روندهای اجمتاعی سیاسی روز مناطق مسلمان نشین بود، به عنوان نشانه و ماهیت مسلمانان شناخته و مقابله نظامی با آن در دستور کار قرار گرفت. بودجه اختصاص یافته نه تنها تغییری نکرد بلکه به بهانه های مختلف در حال رشد بود.
به عنوان نمونه در سال 2005 بودجه نظامی پنتاگون نزدیک به 400 میلیارد دلار و هزینه های اضافی (ضروری) برای جنگ های عراق و افغانستان نیز نزدیک به 300 میلیارد دلار بوده است.
III. آینده آمریکا: سقوط رم یا غروب امپراطوری بریتانیا؟
کارل مارکس در تفسیر مراحل تاریخی خود معتقد است مرحله یرمایه داری ویژگی های تاریخی مختص به خود را دارد و لزوما از قوانین ماقبل سرمایه داری پیروی نمیکند. در مورد آمریکا براستی همین طور است. اگر در رم باستان با شروع مرحله کمبود منابع در داخل امپراطوری که شامل زمین و مستغلات بود، اشراف زاده ها کلید حل اختلافات خود را در حذف و غلبه بر رقبا میدانستند، سرمایه داران امروز آمریکا در هر حرکت انتقادی، هرچند نتیجه انتخابات ریاست جمهوری باشد نیم نگاهی هم به شاخص های بورس دارند و به محض تغییر ناگهانی یا بی ثباتی جدی به آرامی عقب نشینی میکنند.
منافع بشدت بهم پیوسته و حساس طبقه حاکم، اجازه بینظمی گسترده را نمیدهد. با این حساب احتمالا زوال آمریکا به غروب امپراطوری استعماری انگلیس بیشتر شبیه خواهد بود.
سوالی که اینجا مطرح است اینست که سوداگری این مجتمع های نظامی و صنعتی تا کجا از دید افکار عمومی و نیروهای اجتماعی در امان خواهد ماند؟ همچنین دلار تا چه زمانی در برابر امپریالسیم انگلی دوام خواهد آورد؟
اینها سوا لاتی است که بهزعم نویسنده پاسخ آن را باید در رفتار نیروهای اجتماعی درون آمریکا جستوجو کرد. اینکه آیا این نیروها توان شانه خالی کردن از نقش تأمینکننده بلندپروازیهای طبقه توانگر رادارند یا خیر و اینکه آیا میتوانند همین طبقه توانگر را به پرداخت مالیات «عادلانه» ترغیب کنند؟
* این مطلب برداشت آزادی است از کتاب:
حسن زاده، اسماعیل، اقتصاد سیاسی نظامی گری آمریکا، پرویز امیدوار،تهران: نشر نی1389
شاخص کل تولید کارگاه های بزرگ صنعتی کشور در شش ماهه اول سال ١٣٩٣
مدیرعامل منطقه آزاد ماکو در گفتوگو با تسنیم:
حسین فروزان در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در ارومیه، به آخرین وضعیت تردد در مرز ایران و ترکیه اشاره و اظهار داشت: هم اکنون مشکلی در تردد بین ایران و ترکیه وجود ندارد.
وی گفت: مشکل پیش آمده در این مرز که منجر به مسدود شدن مرز به مدت 18 روز شد هنوز به طور اساسی حل نشده است بلکه با موافقتنامهای به حالت اولیه بازگشته است.
مدیرعامل منطقه آزاد تجاری صنعتی ماکو تصریح کرد: از آنجایی که تصمیات حوزه گمرک از مرکز اتخاذ میشود و مسئولان استانی و منطقهای در این تصمیمات دخل و تصرفی ندارند سبب بروز مشکلاتی در مناطق مرزی میشود.
فروزان بیان کرد: چنانچه استاندار آذربایجانغربی در این مورد ورود نمیکردند مشکل حل شده کنونی نیز همچنان پا بر جا بود، ما انتظار داریم مسائلی که به سرنوشت استانها ارتباط دارد با مسئولان استانی هماهنگیهای لازم صورت گیرد.
وی اظهار داشت: مسدود شدن مرز ایران و ترکیه سبب بروز مشکلاتی از قبیل متضرر شدن در صادرات دو کشور و به خصوص ایران شد و نیاز است نگاه منطقهای در این موارد تقویت شود و اکنون عوارض چنین تصمیمات ناهماهنگ مردم استان و منطقه را با مشکل مواجه کرده است.
مدیرعامل منطقه آزاد تجاری صنعتی ماکو به آخرین وضعیت فرودگاه ماکو به عنوان بزرگترین پروژه عمرانی منطقه آزاد تجاری صنعتی ماکو اشاره کرد و گفت: پیشبینی میشود پروازهای آزمایشی در باند این فرودگاه در اوایل تیر ماه سال 94 اتفاق افتد.
در آن صبح پاییزی سال 1990 وقتی داشتم جوراب هایم را میپوشیدم، هیچ فکر نمیکردم یک جفت جوراب کتان ناقابل بتواند زندگی مرا تغییر دهد.
آن روز قرار بود دوستانم به خارج شهر بروند و من قول داده بودم از حیوانات آنها مراقبت کنم ولی این حیوانات نه سگ بودند که قرار باشد با آنها بیرون بروم و نه گربه که قرار باشد خاکشان را عوض کنم.
آنها تعدادی مرغ بودند که دوستانم از دامداری صنعتی نجات داده بودند. با این حال، با خودم فکر کردم آیا نگهداری از چند تا مرغ میتواند کار سختی باشد؟
هنوز چند دقیقه از رسیدنم به خانه دوستانم نگذشته بود که متوجه شدم این جامعه مرغی چقدر پیچیده و جالب است. بعضی از مرغها گستاخ بودند، بعضی خجالتی، بعضی سمج و بعضی خیلی شاد.
یکی از مرغ ها مرتب به جوراب های من که خال های نارنجی داشتند علاقه نشان میداد. این مرغ، که اسمش هیلی بود، بد جوری عاشق جوراب های من شده بود! او مرتب نوکش را به جوراب های من می مالید و همه جا دنبال من می آمد.
من تمام روز مرغها را در حال قدقد کردن، شکار غذا در علفها، مشاجره و آرایش کردن تماشا کردم. این مرغها دنیای فعالی داشتند که من هرگز تصورش را هم نمیکردم.
عصر آن روز پس از آنکه مرغ ها را به طویله ای که مخصوص خوابشان بود بردم، لباسهایم را شستم و روی طناب آویزان کردم.
صبح روز بعد، هر دو جوراب من ناپدید شده بودند و فقط دو گیره لباس به عنوان مدرک جرم باقی مانده بودند.
خیلی طول کشید تا آنها را پیدا کردم. هیلی نه تنها جوراب ها را دزدیده بود، بلکه یک تخم هم گذاشته بود و با دقت دو جوراب را دور آن بسته بود.
من آنجا با دهان باز ایستاده بودم که او سرش را بالا آورد و با نگاهی التماس آمیز به من نگاه کرد. او آن جوراب ها را میخواست و از من می خواست که آنها را به او ببخشم. من هم همین کار را کردم.
از آن روز من دیگر گوشت مرغ و تخم مرغ نخوردم. دیگر نمیتوانستم رابطه بال ها و پاها و سینه ها در بشقابم را با هیلی و دخترهای دیگر از یاد ببرم. خیلی طول نکشید که وگن شدم.
پایان غم انگیز داستان این است که هیلی خیلی زنده نماند. او که در نتیجه زندگی قبلی خود در دامداری صنعتی رنجور و ناتوان شده بود، چند روز پس از این ماجرا در خواب مرد.
ولی من هرگز او و شوخ طبعیش را فراموش نمیکنم و این سوال را با خود به گور خواهم برد که او آن جوراب ها را چطور از طناب رخت ها پایین کشیده بود.
منبع: جام نیوز