عباس ماکنالی در سال 1344در روستای کهناب از توابع شهرستان اندیمشک در خانواده ای متوسط و مذهبی به دنیا آمد.همزمان با تحصیلات متوسطه و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل شتافت و به فیض بزرگ جانبازی ناءل آمد.پس از اتمام جنگ تحمیلی به اقتضای شعل در دانشگاه به تحصیل در رشته مهندسی معدن مشغول و با مدرک کارشناسی مهندسی معدن در جبهه توسعه و خودکفایی به خدمت مشغول گردید.
پس از سالها خدمت در عرصه معدن و کار در صنایع معدن چناره بازنشسته گردید پس از بازنشستگی با ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی مدرک کارشناسی ارشد خود را در این رشته کسب کرده و فعالیتهای سیاسی خود را که سالها به علت مشغله شغلی با شدت کمتری دنبال میکرد از سر گرفت.
مهندس عباس ماکنالی از سیاسیون شهرستان است که در تمامی انتخابات مسءولیت داشته و از نیروهای موثر در هر چه باشکوه تر برگزار شدن انتخابات بوده است.
آخرین مسءولیت ایشان در انتخابات مدیر ستاد اتخاباتی آقای روحانی در اندیمشک است.آقای ماکنالی برخلاف منش سیاسی اصلاح طلبانه خود هیچ گاه در دام نیروهای تندرو این جناح گرفتار نشده و همواره التزام عملی خود را به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه در گفتار و کردار به اثبات رسانیده است.شرکت در همایشهای انتخاباتی مختلف اصلاح طلبان و مدیریت ستاد دولت تدبیر و امید در شهرستان اندیمشک این احتمال را بیش از پیش کرده که مهندس ماکنالی به عنوان نامزد انتخاباتی دولت در اندیمشک معرفی شود.
در هر صورت شرکت آقای مهندس عباس ماکنالی در انتخابات این دوره مجلس شورای اسلامی قطعی به نظر میرسد.
پیاده روی وزیر امور خارجه کشورمان با جان کری وزیر خارجه آمریکا، در خلال مذاکرات هسته ای بازتاب های متفاوتی در کشور داشت. طیف وسیعی از جریانات انقلابی کشور به این اقدام وزیر امور خارجه ،واکنش منفی نشان داده و آن را در راستای منافع و عزت ملی کشور ندانسته اند. اما عده ای نیز همچون نماینده همیشه در صحنه شهرستان لاهیجان! از سر سطحی نگری میگویند: ظریف و کری در مذاکرات راه بروند یا بنشینند چه فرقی می کند؟
در عرف دیپلماتیک حتی چگونه نشستن یک مقام سیاسی در مقابل همتای خود حساب شده و حاوی نکات ظریف و حرف های ناگفته است، چه برسد به پیاده روی و قدم زدن با دشمنی که سالها آرزوی یک کلمه سخن گفتن با دیپلمات های کشورمان را داشت! البته اگر روابط سیاسی دو کشور دوستانه باشد،شاید بتوانند دو وزیر امور خارجه به اتفاق هم به استخر هم بروند! چنانکه بوش پسر در سفر خود به عربستان درجشن شمشیر اعراب شرکت کرد و با همتای سیاسی خود رقصید! اما وقتی هزاران مسئله لاینحل و مشکل ناتمام در مقابل دوکشور وجود دارد و درست یک روز قبل از پیاده روی ظریف، اوباما برای چندمین بار ایران را تهدید به حمله نظامی می کند،خروج از دیپلماسی معمول و قدم زدن با وزیرامورخارجه کشور دشمن، کاریست اشتباه و نتیجه ای جز زیر پا گذاشتن عزت ملی کشور ندارد.
هر چند مسئله فقط راه رفتن با وزیر امور خارجه آمریکا نیست، موضوع راه آمدن با دشمن است، که این راه آمدن با دشمن، حتی از پیاده روی هم بدتر است! دشمنی که به پنجاه سال دشمنی خود با مردم ایران اعتراف می کند و گستاخانه این دشمنی را ادامه می دهد.
موضوع، تنها پیاده روی نیست، بلکه عزت و حیثیت کشور است که بدون گرفتن هیچ امتیازی زیر پا گذاشته می شود.مسئله، پیاده روی نیست، بلکه زیاده روی در دیپلماسی خنده است.
راه آمدن با دشمن قرار بود لرزه بر ساختار تحریم ها بیاندازد، اما به شاکله، استقلال، عزت و غیرت ملی کشور لرزه انداخت! و 100 تحریم دیگر را برای کشور رقم زد! راه آمدن با دشمن قرار بود برای پاسپرت ایرانی احترام بیاورد،اما بی احترامی را برای پاسپرت نماینده دائم ایران در سازمان ملل به ارمغان آورد! چنانکه وزارت امورخارجه نتوانست بعد از 300 روز ویزای نماینده خود در سازمان ملل را از آمریکا بگیرد و به ناچار شخص دیگری را معرفی کرد! راه آمدن با دشمن قرار بود چرخه سانتریفیوژ ها را با چرخه زندگی مردم با هم بچرخاند، حال آنکه چرخ سانتریفیوژ ها از چرخش ایستاد و چرخه زندگی مردم نیز سخت تر از گذشته می چرخد!
اکنون سوالی که برای مردم مطرح است این است که براستی حاصل دیپلماسی خنده و پیاده روی، و راه آمدن با دشمن، طی یکسال و نیم گذشته برای کشور چه بوده است؟
ملت از دستگاه قضا قاطعیت و سرعت عمل توام با اجرای عدالت علوی را در برخورد با آقازاده معروف مطالبه می کنند. آقازاده ای که علاوه بر اتهامات گسترده اقتصادی، موارد اتهامی سیاسی و امنیتی، حتی ارتباط با سرویس های جاسوسی بیگانه و ضدانقلاب خارج نشین نیز درباره او شایعه شده است. برخی شنیده ها از او به عنوان یکی از بانیان و مشاوران اصلی تحریم ملت ایران یاد می کنند و..ظاهرا، روند دادگاه "م.ه" به پایان رسیده است و افکار عمومی ملت ایران در انتظار اعلام رای قاضی محترم هستند تا بنگرند که عدالت برای یکی از بزرگترین و سنگین ترین پرونده های تاریخ انقلاب اسلامی چگونه اجرا خواهد شد.هرچند وکلای متهم دانه درشت، در مصاحبه های مختلف با رسانه ها تلاش کرده اند تا با ادبیاتی عجیب، از احتمال برائت وی سخن بگویند اما موارد اتهامی او آنقدر سنگین است که عده ای دیگر، صدور حکمی کم سابقه برای وی را محتمل بدانند.با این همه، تنها یک نفر و یک مجموعه می تواند در این پرونده اعلام رای کند: قاضی مقیسه و دستگاه عدلیه جمهوری اسلامی؛ و الباقی تنها ظن و گمان است.اگرچه معاون اول قوه قضاییه بارها نسبت به اعمال فشار سیاسی از سوی بعضی ها(!) در این رابطه خبر داده است اما مردم همچنان به اجرای عدالت دل خوش کرده اند. روزهای آتی، اجرای عدالت از سوی قوه قضاییه محک جدی خواهد خورد؛ امید که امانتداران عدالت علوی از این پرونده مهم نیز سربلند خارج شوند.
|
واژه ی لمپن ، واژه ای وارداتیست که نیروهای چپ آنرا وارد ادبیات سیاسی کردند . این واژه از مارکسیسم گرفته شده است و مارکس آنرا درباره ی کارگرانی به کار برده که در جوامع صنعتی ، با قرار دادن نیروی کار خود در اختیار صاحبان سرمایه ، مانع قدرت یابی طبقه کارگر میشوند. به بیانی دیگر در فرهنگ مارکسیستی لمپن به افرادی گفته می شود که ظاهر پرولتاریایی دارند ولی فاقد فهم و شعور طبقاتی هستند.
لمپن های ایرانی بیشتر برآیند توده ای بودن جامعه ایران هستند و تا زمانیکه جامعه ما رفتارهای توده ای داشته باشد ؛ لمپن ها بهترین افرادی هستند که می توانند در فعالیت ها و کنش های سیاسی اجتماعی ایران نقش آفرینی نمایند .
لمپن ها در یک پیوند ذاتی با فرصت طلبان و منفعت جویان ؛ در مسائل سیاسی و اجتماعی در نوسان بوده و گاه در جبهه موافق و گاه در جبهه مخالف قرار می گیرند و این نه بر اثر شناخت و معرفت بلکه بدلیل منافع کوتاه مدت و ویژگیهای روانی و فرهنگی حاکم بر آنها صورت می گیرد . لمپن ها همواره بنده و برده ی زور و قدرتند و نسبت به هر فرد قدرتمند تری احساس بندگی بیشتری دارند و در واقع خودفروشانی هستند که همواره مورد سوء استفاده ی قدرتمندان قرار می گیرند ولی هر گاه احساس کنند فرادستانشان در آستانه ی شکست قرار گرفته اند بلافاصله جایشان را عوض میکنند و به صف ضعفا می پیوندند.
نمونه های زیادی از آثار ویرانگر لمپنیسم و ابزار شدگی آنان در تاریخ ایران موجود است . مثلا : محمدعلیشاه بدلیل امضای قانون اساسی ، شرایط مخالفت علنی با مشروطه را نداشت ازین رو به فکر استفاده از نیروهای غیر رسمی افتاد و در مناطق عشایری و روستایی از روسای ایلات و عشایر سود جست و در مناطق شهری نیز لمپن ها را وارد نبرد علیه مشروطه خواهان نمود . نمونه دیگر ؛ استفاده ی استبداد داخلی و استعمار خارجی از نیروی لمپن ها علیه دولت دکتر مصدق است .
اپورتونیستها یا فرصت طلبان و منفعت جویان نیز به سرعت و بر حسب تغییر اوضاع سیاسی ، تغییر عقیده می دهند و به هیچ عقیده و خط مشی سیاسی اجتماعی پایبند نیستند و اصطلاحا از هر طرف که باد بوزد گندم خود را باد می دهند . اینان که برای حفظ منافع خود نان را به نرخ روز می خورند به هیچ یک از موازین اخلاقی و اجتماعی متعهد نیستند .
درین برهه زمانی نیز همچون گذشته دروغ، تهمت ، افترا و ناپاکی نقطه پیوند و سلاح مشترک لمپن ها و فرصت طلبان علیه خادمان و دلسوزان مردم ، دولت و نظام است و سوگمندانه باید گفت که رذایل اخلاقی یاد شده تبدیل به مکانیسمی زیستی برای عاملین پلیدش گشته است .اگرچه باید امیدوار بود که روزی ماسک لمپن ها و فرصت طلبان امروز نیز مانند اسلافشان ، برداشته می شود و چهره اصلی آنان نمایان می گردد اما ؛ " اجازه تکرار به رفتارهای ناشایست ، آنها را رفته رفته به سنتهایی تبدیل می کند که از فرط تکرار به شیوه ی خود انگیخته ای از عمل تبدیل می شود " و به علت کارکرد زیستی اش دائما بازتولید خواهد شد و خطر سرایت آن به نسل های آینده فاجعه ای جبران ناشدنی را رقم خواهد زد .
باید بزرگان جریانات اصلاح طلب و اعتدال گرا با توجه به اثرگذاری بیشترشان در دولت ؛ آنچه را که رصد می کنند نه اشخاص ؛ بلکه نوع نگرش و بینش افراد به اعتلا و توسعه استان و استفاده ی حداکثری از نیروهای خلاق ، پاکدست ، مردمی ، توانمند و شایسته در سطوح مدیریتی و وفاداری به آرمانها ، اندیشه ها و شعارهای دولت تدبیر و امید با توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی باشد .
ضمن تاکید بر این نکته که در آینده موضوع مصداقی تر بحث خواهد شد ، این نوشتار را با سخنانی از امام راحل (ره) به پایان می برم .
" فرصت طلبی یکی از آفات بزرگ انقلاب است و تحرک فرصت طلبان از خطراتیست که به شدت نهضت اسلامی را تهدید می کند . "