نمایی از قله مزگه وت میرزا بر فراز قله
بر فراز قله
نمایی از کوههای منطقه مریوان
او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند.
در حین صحبتهاشان گفتند: چرا ما همیشه با فقرا و آدمهایى معمولى سر و کار داریم و قوت لایموت آنها را از چنگشان بیرون مى آوریم؟! بیائید این بار خود را به خزانه سلطان بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد. البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود.
آنها تمامى راهها و احتمالات ممکن را بررسى کردند، این کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود، تا سرانجام بهترین راه ممکن را پیدا کردند و خود را به خزانه رسانیدند .
خزانه مملو از پول و جواهرات قیمتى و ... بود. آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتیقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در این هنگام چشم سر کرده باند به شى ء درخشنده و سفیدى افتاد، گمان کرد گوهر شب چراغ است، نزدیکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمک است !
بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد بطورى که رفقایش متوجه او شدند و خیال کردند اتفاقى پیش آمد یا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خیلى زود خودشان را به او رسانیدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ او که آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پیدا بود گفت : افسوس که تمام زحمتهاى چندین روزه ما به هدر رفت و ما نمک گیر سلطان شدیم، من ندانسته نمکش را چشیدم، دیگر نمى شود مال و دارایى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم و...
جنایتکار بر علیه تمام تاریخ بشریت...در تاریخ جهان ....شاه عثمانی که روی مغولها را در جهان رو سفید کرد..
سلیمان عثمانی جنایت کار علیه بشریت که میلیونها شیعه و مسیحی و یهودی توسط این جلاد کشته شدند ..در ۶ نوامبر ۱۴۹۴ در شهر ترابوزان واقع در سواحل دریای سیاه ترکیه زاده شد. مادر او، والده سلطان عایشه یا حفصه خاتون سلطان نام داشت. در سن هفت سالگی برای تحصیل علوم، تاریخ، ادبیات، الهیات، و فنون جنگی در مدارس... رفت. در آنجا با بردهای به نام ابراهیم آشنا شد و رفتار دوستانهای را با او پیش گرفت. ابراهیم بعداً به یکی از معتمدترین مشاوران سلطان سلیمان تبدیل شد. سلیمان جوان در سن هفده سالگی به سمت فرماندار کفّه و سپس ساروخان برگماشته شد. با درگذشت پدر جنایتکارش در سال ۱۵۲۰ به قسطنطیه آمد و بر تخت سلطنت امپراتوری عثمانی نشست. ، سفیر ونیز تنها چند هفته پس از جلوس سلیمان بر تخت سلطنت، او را چنین توصیف کردهاست: «۲۶ سال سن دارد. قدبلند و لاغر اما عضلانی است و پوست صورت حساسی دارد. گردنش اندکی بیش از حد دراز است. صورتش لاغر و دماغش عقابی است. ریش و سبیلهای کمپشت و کوتاهی دارد. در مجموع ظاهر خوبی دارد اگرچه رنگش پریده است. گفته میشود که اربابی خردمند و علاقهمند به دانش است و همگان به سلطنت او امید بستهاند.» برخی از مورخان ادعا میکنند که سلیمان در جوانی علاقهٔ وافری به اسکندر داشتهاست و از پدرش نفرت داشته ... او تحت تأثیر رؤیای اسکندر مبنی بر تشکیل حکومتی جهانی از شرق گرفته تا غرب، قرار داشت و این رؤیا در لشکرکشیهای او به آسیا، آفریقا، و اروپا بیتأثیر نبود.
سطان سیلمان عثمانی -قاتلی سنگدل که آرزو به دل از دنیا رفت.. تاریخ گواهی می دهد .. زمانیکه سیلمان شاه عثمانی در حال مرگ بود آنقدر بدنش پوسیده بود بخداست الهی و ظلم ستم و آه مظلومان جهان ..
بو بد زخم های پوست و بدن وی در 500 متری چادر جنگش در مجارستان احساس می شد.. با اینکه در دور بر چادر جنگ این شاه عثمانی عطر و گلاب پخش می شد باز بوی تدفن این آدم کش احساس می شد..
سلیمان قانونی در سن ۷۲ سالگی با صد هزار نفر نیروی نظامی جنایتکار عثمانی در اوت ۱۵۶۶ در مسیر وین داشت. سلیمان در چادر خود جان سپرد؛ بعضی از منابع تاریخی معتقدند که وی از شدت ناراحتی از عدم تصرف زودهنگام قصر در گذشت. پیکر وی را به قسطنیه انتقال دادند داخل مقبرهای دفن کردند و آنقدر جنازه این معلون بو می داد که درروز دفن اش در سطح سطح و مقبره گلاب پخش می کردند.. بله این جنایتکار علیه بشریت که قاتل شیعیان و مسیحان و یهودیان جهان بود ..و خود اهل نماز و روز و واجبات نبود و خود از فاسدین جهان بود ...همه را بجرم مسلمان نبودن کشتار می کرد ....در صورتیکه خودش مسلمان نبود یعنی فقط اسم مسلمانی داشت....داعش و القاعده و النصره و وهابی ها زاییده تفکر این فاسدان هستند..
عثمانی ها عاشق قتل و غارت و خون ریزی بودند که حتی فرزندان کوچک انها اگریک رزو نزد هم می ایستادند همدیگر را با قمه و ساطور می کشتند و بوی از انسانیت نبرده بود.. بله تاریخ عثمانی یعنی استبداد مطلق و فساد و شهوترانی ...بخصوس در زمان سطان سلیمان قانونی و فرزندش سلیم و پدران این جنایتکار علیه بشریت از اینها خون ریز تر بودند طوری که مثل حیوانات از کشتن فرزندان و خاندان خود لذت می بردنند...
خرم سطان....همسر شاه سلیمان عثمانی و مادر شاه سلیم ( این دو جنایتکارعلیه بشریت )
کنیزی که به روایتی از اوکراین آمده بود و به روایتی از رومانی اسم اولیهاش روکسولانا بوده (و به روایتی آناستازیا) توسط تاتارها اسیر میشود و مرگ پدرش که یک کشیش ارتودوکس بود را به چشم میبیند و همان موقع تصمیم میگیرد از مسببان این اتفاق انتقام بگیرد. اما در تاریخ ترکیه آمده است که تمام کینهتوزیها و دشمنیهای خرمسلطان و توطئههای او ناشی از حرص به قدرت و ترسش از رقبا بوده است. به هر حال خرم سلطان طی سالهای حضورش در حرم سلطان سلیمان از یک کنیز به زنی آزاد که به همسری پادشاه عثمانی درآمد (این اتفاق تنها یک بار افتاده است) ارتقا یافت. او طی 30 سال حضورش در دربار، 4 پسر و یک دختر برای سلیمان به دنیا آورد اما معروف است و تاریخ آمده این زن سفاک عثمانی باعث 10 هزار نفر افراد بی گناه فقط در عثمانی با مرگ های مشکوک شده است ..
در واقع ردپای او در قتل ابراهیمپاشا، شاهزاده مصطفی و بسیاری از زنان دربار و بزرگان سپاهی و حکومتی دولت عثمانی دیده میشود. در نهایت خرم پس از آنکه به آرزوی خود یعنی مطمئن شدن از جانشینی سلیمان با یکی از فرزندان خود رسید و به نفر اول حرم سلطان بدل شد، در 52 سالگی به علت ابتلا به عفونت ریه درگذشت. اما او به بزرگترین آرزوی زندگیاش یعنی بدل شدن به والده سلطان نرسید، زیرا همسرش پس از او از دنیا رفت. در تاریخ ترکیه آمده است که خرم سلطان به رغم کینهتوزیهایش قلبی مهربان داشته است و ساختن بیمارستانی مخصوص زنان، چند مکتبخانه و یک حمام بهداشتی توسط او را نشانههایی از نوعدوستی و مهربانی او میدانند. در تاریخ ردپایی از پشیمانی خرم سلطان از اقداماتی که انجام داده ثبت نشده است، اما در داستانهای نوشته شده شاید از لحاظ دراماتیک کردن داستان آمده که خرم در انتهای عمر خود از اقدامات مرگبارش پشیمان شده است و خود اعتراف کرده باعث مرگ فرزندانم کار و اعمال من است ....این زن خون ریز ترین زنان عثمانی در تاریخ بود ...
بنابر گواه تاریخ :.شاه دهم عثمانی که میلیونها شیعه و مسیحی و حتی اهل تسنن خاور میانه را بخاطر قدرت و جاه طلبی قتل عام کرد..
این جاه طلب که ادعایی خلیفه مسلمانان می کرد بدون عقد نکاح با هزاران زن غیر مسلمان و ایرانی که به اسارت می رفتند رابطه نامشروع داشت چون اینها را انسان نمی دانست.بنابر عرف عثمانی هر زنی با شاه عثمانی همبستر شود بر دیگر مردمان حرام بود( همانند همسر پیامبر )..اگر زنی مریض یا پیر می شد .. خواجگان لال سطان سلیمان آنها را خفه و در دریا می انداختند..تا دست کسی به انها نخورد و در طول دیکتاتوری دهها سالی این جنایتکار عثمانی هزاران دختر غیر غثمانی و حتی عثمانی اینطور قتل عام شدند..مشروب در عثمانی ممنوع بود..اما شاه و شاهزاده عثمانی مجاز به شرب خمر و زنا بودند و خود را فراتر از مردم می دانستند ..
بنابر گواه تاریخ این سطان و شاهزادهایش و همسرانش اهل نماز و روزه نبودند و همیشه مست بودند و آب تریاک پنچ شنبه ها استفاده می کردندو فقط در نماز عید یا جماعت پیش نماز شاه عثمانی و شاهزاده می ایستادند ...
یکی از جنایت سلیمانی قانون و فرزرندانش ..شیعیان را زنده زنده می سوزانند تا سنی شوند..و دختران و زنان شیعیان را به بردگی می فروختند یا به حرم سراهای خود می بردنند.. و بالای 9 میلیون ایرانی را در جنگ های ایران و عثمانی این جنایتکاران قتل عام کردند .. میلیونها ایرانی را به بردگی به اروپاییان و دگر ملل فروختند..
ای کاش دولت مردان ایرانی رسما از وارث دولت عثمانی عربستان و حاشیه خلیج فارس بخصوص ترکیه در دادگاهای بین اللملی شکایت و درخواست عذر خواهی این دولت خون ریز و غرامت شود...و اگر نبود دسیسه های عثمانی شاید امروز مرز ایران تا غرب اروپا بود و روسیه هم جزو یکی از استانهای ایران بود....
dardnews.ir
مرغ و خروس نژاد سلطان
sultan FOWI
موطن اصلی نژاد مرغ و خروس سلطان، کشور ترکیه می باشد و تاریخ و فرهنگ کشور ترکیه قدمت زیادی دارد به طوری که در زمان امپراطوری عثمانی مرغ و خروس سلطان بین سلاطین و پادشاهان عثمانی بسیار محبوب بوده و از آنها در کاخها و باغهای سلطنتی خود به عنوان پرنده اشرافی و زینتی نگهداری می کردند از اینرو مرغ و خروس سلطان با نام (مرغ وخروس عثمانی) نیز در گذشته شهرت داشته است.
مرغ و خروس نژاد سلطان از گران بها ترین، با ارزش ترین و نادر ترین نژاد های مرغ و خروس زینتی در دنیا به شمار می رود مرغ و خروس سلطان در سال 1854 برای اولین بار به کشور انگلستان راه یافت و رنگ اصلی آن سفید یکدست بوده و می باشد.
هر که می آید در اینجا غرق احسان میشود
هم چو آهویی گریزان در بیابان میشود
زشت و زیبا خوب و بد هرکس که می آید حرم
بر سر این سفره جزو ریزه خواران میشود
جذبه برق نگاهش بسکه ناز و دلرباست
نا مسلمان هم از این جذبه مسلمان میشود
سینه زوار قبرش در کنار حوض ها
همچو این دیوار و در آیینه بندان میشود
بسکه این صحن و سرا بوی غریبی میدهد
صاحب این خانه یار ما غریبان میشود
آب سقاخانه اش مانند آب کوثر است
هر مریضی با دو قطره آب درمان میشود
پرچم سبز رضا خط امانش میدهد
هر که در این قبه ریزه خوار سلطان میشود
عاقبت سلطان ارض طوس روزی میرسد
هم نشین محفل ما مستمندان میشود
پنجره فولاد این میخانه حاجت میدهد
زایر او زایر شهر حسین جان میشود
رضاباقریان