جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

14 دلیل بر نامشروع بودن ورزش های حال

 

 

هیچ کس با شور و نشاط و سلامت و تکاپوی فرزندان اسلام مخالف نیست. «توانایی » و «ورزیدگی » کودک و پیر و جوان میهن اسلامی، آرزوی هر آدم عاقل و مسلمانی است که در کره خاکی زندگی می کند. اما سیاست های کنونی حاکم بر ورزش برخاسته از جهل و ناآگاهی و غفلت عناصر خودی و مسلمان و در جهت تامین اغراض سیاسی، فرهنگی، اقتصادی استکبار جهانی است. امیدواریم حوادث ورزشی اخیر در عربستان و قطر بتواند وجدان دست اندرکاران و سیاست گذاران ورزش را بیدار کند و دلایل قرآنی، عقلی و روائی، تجربی و مشهود و محسوس، ارائه شده در این مقاله در میان هیاهوی میادین ورزشی گم نشود و فریاد نهی از منکری در برابر «بت ورزش » محسوب شود و در اصلاح سیاست کنونی ورزش کشور مؤثر باشد. با دهها و شاید هم صدها دلیل، استعماری بودن و نامشروع بودن سیاست های حاکم بر ورزش کنونی کشور جمهوری اسلامی ایران را می توان اثبات کرد که ما در این مقاله به مواردی از آن اشاره می کنیم:

 

1- ورزش و بیت المال

 

 

 

ورزش کنونی بار گرانی بر دوش بودجه عمومی و بیت المال جمهوری اسلامی است و حق و حقوق محرومان و جانبازان و پیران و از کارافتادگان، صرف کسانی و کارهایی می شود که حکومت اسلامی هیچ وظیفه ای نسبت به تدارک آنان ندارد. این پرداخت ها، مشابهت زیادی به پرداخت «صله ها و جوائز» کلان به دلقک ها و خوانندگان و نوازندگان در عصر خلفای عباسی و سلاطین جور در طول تاریخ دارد و در حالی که مردم و اقشار زحمتکش جامعه در تامین نیازهای اولیه زندگی مثل غذا و لباس و مسکن و دارو و آموزش ابتدایی و متوسطه و ازدواج و غیره در تنگنای شدید اقتصادی قرار دارند، سالانه بیش از پانصد میلیارد مستقیم و غیر مستقیم از کیسه تولیدکنندگان و زحمتکشان مملکت در این «چاه ویل » ریخته می شود. سرپرست محترم تربیت بدنی چهارصد میلیارد بودجه سال جاری را اقرار کرده و خواهان هزار میلیارد شده اند!! چرا در حالی که هزاران مرکز آموزشی و مدرسه غیرانتفاعی شده است و آموزش و پرورش و آموزش عالی در فشار مالی است ورزش و تبلیغات ورزشی از کیسه محرومین اداره می شود. بودجه ورزش در برنامه توسعه اول و دوم بیش از هزار برابر شده است.

 

2- ورزش و وابستگی

 

 

 

همه می دانند ورزش کنونی در کل جهان با مدیریت، برنامه ریزی، سیاستگذاری، قوانین و تبلیغات نظام سرمایه داری جهانی اداره می شود و صهیونیسم جهانی در آن نقش فعال دارد. چرا ما واگن ورزش جمهوری اسلامی را به قطاری بسته ایم که خطوط آن از سالها قبل توسط سرمایه داران و صهیونیست ها به سوی مقاصد دلخواه آنان کشیده شده و کارگزاران اصلی آن را هم آنان تعیین می کنند و چرا هر روز هم بر آمار مربیان و سرمربیان و مستشاران خارجی ورزش افزوده می شود. در حالی که امام خمینی قدس سره در جریان جنگ تحمیلی یک مستشار و مربی خارجی به کار نگرفت.

 

3- ورزش و قمار

 

 

 

برد و باخت و شرطبندی و دستیابی به اموال دیگران بدون انجام کار تولیدی، توزیعی، خدماتی معقول، مصداق روشن «میسر و قمار» است و حرمت «میسر» و برد و باخت از محرمات مورد اتفاق قرآن و حدیث و فقه اسلامی است. «انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر».

 

4- ورزش و داوری کفار

 

 

 

پذیرش و رسمیت بخشیدن به نظام قضاوت غیر اسلامی، رجوع به طاغوت و از محرمات قطعی در فرهنگ قرآن و مبانی فقه شیعه است و در بسیاری از موارد در نظام ورزشی حاکم بر دنیای امروز و ایران اسلامی، داوران کافر حتی در مسابقات ورزشی کشورهای اسلامی داوری می کنند.

 

5- ورزش و تولی و تبری

 

 

 

دو اصل مهم تولی و تبری از مبانی عقیدتی و راهکارهای اساسی در زندگی مسلمانان و از ضروریات فقه اسلامی و محتوای دهها آیه از کلام خداست. اما سیاست ورزش کنونی با کشورهایی مثل آمریکا، مسابقات دوستانه برگزار می کند و اگر از نیروهای جبهه انقلاب اسلامی نترسد، با اسرائیل هم نرد ورزشی می بازد و در مسابقه با کشورهای مسلمان و کوچکی همچون قطر به خشونت و کینه می گراید. «نعوذبالله من سبات العقل »

 

6- ورزش و غیبت و تهمت و دروغ

 

 

 

به دنبال هر «باخت ورزشی » بازار غیبت و تهمت و دروغ داغ می شود و هر کس خود را تبرئه می کند و گناه! آن را به گردن دیگران می اندازد و همه آثار ضد اخلاقی اختلاف، بدبینی در غیبت ها و تهمت ها، دروغ ها، تقلب ها و رشوه های میادین ورزش هم وجود دارد.

 

7- ورزش و ملی گرایی

 

 

 

احیای روح ملی گرایی و عصبیت های گوناگون منطقه ای، کشوری، شهرستانی و تیمی با اهداف معنوی و فرهنگ فراملیتی اسلام، فرسنگ ها فاصله دارد و بسیاری از ورزشها، نه تنها گامی در جهت دوستی و همفکری و همکاری یست بلکه با آرمان بلند تقریب مذاهب اسلامی و مسلمین جهانی در تضاد کامل است.

 

8- ورزش و اسراف

 

 

 

اتلاف عمر و زندگی صدها هزار نفر و میلیونها ساعت در کاری که هیچ نقشی در تامین نیازهای واقعی دنیوی و اخروی آنان ندارد و آنان را از رشد علمی، اخلاقی، تلاش اقتصادی و آگاهی اجتماعی باز می دارد. از روشن ترین مصادیق اسراف و از گناهان فرعونی محسوب می شد «انه کان عالیا من المسرفین »

 

9- ورزش و «لغو» و «لهو»

 

 

 

تماشای ورزش و پخش مسابقات ورزشی از کانال های مختلف تلویزیونی و شبکه های رادیویی و حضور صدهاهزار نقر در میادین ورزشی از مصادیق «لغو» و «لهو» در «مقیاس میلیونی » است که به صریح قرآن، «والذین هم عن اللغو معرضون »، یک نظام اسلامی نمی تواند مروج و تبلیغات چی آن باشد و باز دیده ایم و می بینیم که این مسابقات از نماز و یاد خدا و عاشورا و توجه به سرنوشت مسلمین و حتی تامین نیازهای امروز و فردای خود بازیگران و تماشاگران هم بازداشته است.

 

10- ورزش و گسترش جهل و افت تحصیلی

 

 

 

کیست که نداند سیاست های حاکم بر تبلیغ و ترویج بی حد و مرز ورزش عامل عقب ماندگی، علمی، صنعتی، کاهش اطلاعات اجتماعی، خالی شدن کتابخانه ها و مانع بزرگ مطالعه و درس خواندن کودکان و جوانان و سبب افت درسی بسیاری از فرزندان جامعه اسلامی شده و می شود و این سیاست ها آینده علمی و استقلال فرهنگی، اقتصادی کشور اسلامی را تهدید می کند.

 

11- حرمت ذاتی برخی ورزشها

 

 

 

برخی از رشته های ورزشی مثل مشت زنی، شطرنج و هر ورزشی که زیان و اضرار قابل توجه به خود ورزشکار یا حریف و رقیب وارد آورد، از مصادیق روشن اضرار به خود یا دیگری و حرام است و در میان کارهایی که امروزه به نام ورزش تبلیغ و تعریف می شود، این گونه کارها فراوان به چشم می خورد.

 

12- مدح کفار و قهرمان سازی از آنان

 

 

 

بزرگداشت، ستایش و مدح و تعریف از ورزشکاران و مربیان و کارشناسان کافر و الگوسازی از آنان و دادن مدال و جایزه و . .. به شکل مستقیم و غیر مستقیم از نمونه های روشن «منکر» است که یک نظام اسلامی وظیفه دارد با آن مبارزه کند نه با آن هماهنگ شود.

 

13- ورزش و سلطه فرهنگی کفار

 

 

 

در ورزش کنونی، فرهنگ، زبان، لباس، قوانین، اصطلاحات، خط به گونه ای طراحی شده که زبان و لباس و استقلال کشورهای اسلامی باید خود را با نظام کفر هماهنگ کند و استکبار جهانی می خواهد همه اقشار مملکتی که استقلال خود را با خون میلیونها شهید و مجروح و جانباز خریده اند، همه اقشار، حتی سپاه و ارتش و بانوان آن را خلع اندیشه و استقلال و لباس و فرهنگ کند و شیطان بر «برهنگی فرهنگی » این ملت بخندد.

 

14- ورزش و نگاه حرام

 

 

 

نمایش اندام لخت ورزشکاران کافر و مسلمان از تلویزیون های رنگی عامل گسترش فساد و انحراف جنسی است و مسؤولانی که وظیفه دارند در جهت سلامت اخلاقی، روانی جامعه گام بردارند امروز از کانال ورزش و نمایش مسابقات ورزشی و بدنهای لخت ورزشکاران، خانواده ها را به ابتذال وانحراف جنسی می کشانند.

 

 

 

آویختن مدال طلا به گردن مردان ورزشکار، شرطبندی های بینندگان، گسترش جاسوسی از راه ورزش، ایجاد کینه و بدبینی نسبت به مؤمنین، قتل ها، تصادف ها، هیجان ها و مرگ و میرهایی که به خاطر سیاست های تبلیغاتی کنونی در ورزش رخ می دهد و هزاران انحراف و کمبود دیگر پیامد سیاست های ورزشی استکبار جهانی است که ما با دنباله روی و پیروی کورکوانه به سوی آن می رویم. راستی، چرا مردم کشور ما ورزشکاران را بهتر از دانشمندان، مخترعان، محققان و خدمتگذاران بشر و حتی وزراء و نمایندگان مجلس و استانداران و فرمانداران می شناسند. آیا این بی خبری نسبت به سرنوشت علمی - سیاسی خویش، ناشی از یک سیاست استعماری نیست؟ چرا در حالی که در طول هشت سال دفاع مقدس سویچ یک موتور سواری به سربازان و بسیجیان و رزمندگان ندادیم، امروز به ورزشکاران سویچ ماشین و کلید آپارتمان می بخشیم.

 

 

 

چرا مطالبات 9 میلیاردی چایکاران استان گیلان پرداخت نمی شود؟

 

 

 

چرا از رنج کشاورزان و برنج کاران و کارمندان شریف و کم درآمد هیچ نمی گوییم؟

 

 

 

چرا آنها که برای شکست ورزشی در قطر گریه کردند از ترور روزانه مسلمانان پاکستان، قتل عام در افغانستان و الجزایر و سودان ککشان نمی گزد.

 

 

 

چرا جوانان کشور ما در جریان ریز و درشت بازی های آسیایی و آفریقایی و کذایی و کجایی قرار می گیرند ولی از سرنوشت جوانان غیور فلسطینی، مصری، کشمیری، پاکستانی، و لبنانی بی خبرند، چرا ورزش بانوان کشور ما مشوق آوردن بانوان کشورهای اسلامی به این میدان فضاحت بار شده است؟! چرا دست اندرکاران صدا و سیمای ما به جای پخش چهار کانال «ورزش » و «ورزش » و «ورزش » از «حماس » و حزب الله و جنبش جهاد اسلامی فلسطین و آل انصار کشمیر و ظلومیت بی مرز افغانستان نمی گویند؟ چرا جوانان پاک و باصفای ایران اسلامی از فعالیت صهیونیسم جهانی در مرزهای آذربایجان، ترکیه، قرقیزستان، چچن بی خبر می مانند.

 

 

 

چرا از خالد مشعل، سیدعبدالله نوری و فضل الرحمن که بازی راستین سرنوشت را در فلسطین و تاجیکستان و کشمیر رقم می زنند، سیمای جمهوری اسلامی هیچ نمی گوید. سلام بر هر کس به چشم عقل و وحی به آفاق زندگی بنگرد و در راه ابلاغ و تبلیغ مکتب از غیر خدا نهراسد.

 

 

 

والسلام علی من اتبع الهدی

 

 

 

سردبیر : محمود مهدی پور

 

al-adl.ir

 

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

حقوق یک فوتبالیست؟ حقوق دهقان فداکار

 

 

حقوق ماهیانه "دهقان فداکار" چقدر است؟
رقم قرارداد فوتبالیست ها چند تا صفر داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سوال دوم و تو قسمتهای قبلی توضیح داده بودم و بعضی از دوستان لطف کردند و نظر دادند
ولی جواب سوال اولی رو در زیر مطالعه کنید و حتما نظر بدهید
یا علیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، پیرمرد فارسی نمی‌داند. یکی از معلمان آذری زبان کنارش می‌نشیند و از او می‌خواهد داستانش را تعریف کند. داستانی که سال‌های سال در کتاب فارسی سوم دبستان جا خوش کرده بود و برای بسیاری از کودکانی امروز خودشان پدرو مادر شده‌اند، فداکاری را معنا می‌کرد. بله! جوانی که 54 سال پیش با از خودگذشتگی جان صدها نفر را از مرگ حتمی نجات داد، امروز در هشتاد و چهارمین پاییز زندگی‌اش کنار دانش‌آموزان دبستان قرآنی امام حسن مجتبی(ع) کرج نشسته تا یک بار دیگر داستانش را تعریف کند. داستان شبی که در آن با آتش‌زدن کت خود مانع از برخورد قطار با توده سنگی که از کوه فروریخته بود، شد و فرصت زندگی دوباره را به صدها نفر هدیه کرد.
 
به گزارش ایسنا، «ریزعلی خاجوی» نام‌آشنای همه ایرانیان است. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و برغم کتک خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد می‌کند.
 
ریزعلی در توضیح داستان آن شب می‌گوید: این قصه به حدود 50 سال پیش و زمانی که حدود 31 ساله بودم بازمی‌گردد؛ یادم می آید اواخر پاییز بود که یک شب باجناغم میهمان من شده بود؛ ساعت هشت شب یکباره از زیر کرسی بلند شد و گفت که «الان یادم افتاد که فردا دوستانم برای فروش گوسفندانشان به تهران می‌روند و من هم باید بروم» و از من خواست که او را به ایستگاه قطار در حدود هفت کیلومتری منزلمان برسانم.
 
وی ادامه می‌دهد: هرچه به او اصرار کردم که «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نکرد که در نهایت با یک فانوس و تفنگ شکاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم. در راه برگشت به خانه دیدم که فاصله میان دوتونل به خاطر ریزش کوه مسدود شده است. با دیدن این صحنه ابتدا به این فکر کردم که اگر بخواهم کاری انجام دهم بدون شک برایم دردسرساز می‌شود و با تصور سئوال پیچ شدن توسط ماموران قطار به سمت منزل قدم برداشتم. هنوز چند قدمی از ایستگاه دور نشده بودم که یادم آمد قطاری که به سمت توده سنگ پیش می‌آید پر از مسافر است!
 
پیرمرد اضافه می‌کند: با تصور چهره برخی از مسافرانی که در قطار مرگ آرام و بی‌خبر نشسته بودند، راه خود را به سمت ایستگاه تغییر دادم و با خودم گفتم «هر چه بادا باد».
 
قهرمان کتاب فارسی سوم دبستان ما می‌گوید: با توجه به این که قطار چند دقیقه‌ای می‌شد که از ایستگاه حرکت کرده بود، برای این که بتوانم جلوی حرکت آن را بگیرم، چاره‌ای جز آتش‌ زدن کتم پیدا نکردم. بنابراین کتم را بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار حرکت می‌کردم و به راننده علامت می‌دادم.
 
خواجوی گفت: وقتی دیدم که راننده متوجه نمی‌شود، با تفنگ شکاری که همراهم بود یکی دو گلوله شلیک کردم که با صدای شلیک گلوله راننده متوجه شد و قطار را کم‌ کم متوقف کرد.
 
قهرمان فداکار داستان درحالی‌که چشم‌های خیسش را با دستمال پاک می‌کند می‌گوید: با توقف قطار همه مأموران و مسافران با تصور این که من دزد هستم و یا قصد مردم آزاری دارم از قطار بیرون ریختند مرا تا جایی که می توانستند کتک زدند ولی بعد از آن‌که جریان را برایشان توضیح دادم به شدت به شعف آمده بودند و به هر شکلی که می توانستند از من تشکر کردند.
 
وی ادامه داد: حالا بیش از نیم قرن از آن اتفاق می‌گذرد و من هر روز با خودم فکر می‌کنم که اگر آن شب باجناقم قصد سفر به تهران را نمی‌کرد و من توده‌های سنگ ریخته شده بر روی ریل قطار را نمی‌دیدم چند خانواده داغدار می‌شدند؟؟
 
خواجوی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با گلایه از دو اشتباهی که در انتشار داستان وی در کتاب فارسی سوم دبستان رخ داده بود می‌گوید: در آن داستان اسم من «ریزعلی خواجوی» قید شده بود در حالی که اسم واقعی من « ازبرعلی حاجوی» است، دوم این‌که در آن کتاب نوشته شده بود که من پیراهنم را برای نجات جان مسافران در آورده و به آتش می‌کشم، این درحالی است که آن شب من پیراهن به تن داشتم و با بستن کتم بر روی چوب مشعل ساختم و جلوی حرکت قطار را گرفتم.
 
حذف کامل داستان دهقان فداکار از کتاب‌های درسی یکی دیگر از گلایه‌ها خواجوی است و با ناراحتی درباره‌اش توضیح می‌دهد: من نمی‌دانم چرا درس دهقان فداکار از کتاب‌های درسی حذف شده است؛ مسوولان به جای آنکه حمایت کنند بخش‌های زیادی از آن ماجرا را از کتب درسی برداشته‌اند و تنها به بخش کوچکی از آن در داستان فداکاران اشاره کرده‌اند.
 
وی در پاسخ به این سئوال که اکنون کجا زندگی می‌کند و منبع درآمدش از کجاست می‌گوید: من و خانواده‌ام چندین سال پیش از روستای «قالاچق» که از توابع شهرستان میانه است به کرج نقل مکان کردیم و از آن زمان تاکنون در منطقه حصارک کرج زندگی می‌کنیم و در خصوص منبع درآمدم نیز باید بگویم من 15 سال پیش به استخدام راه آهن درآمدم و درحال حاضر حقوق بگیر دولتم!
 
وی ادامه داد: هرچند زندگی برای من و همسرم در فضای یک زیرزمین بسیار دشوار است ولی چون خدا این را برایمان مقدرکرده شاکریم و گلایه‌ای نداریم.
 
قهرمان دیروز اضافه می‌کند: خدا به من 43 نوه و 32 نتیجه داده که هرکدام اگر ماهی یک بار هم به منزلم بیایند مسلماً حقوق 600 هزار تومانی راه آهن حتی جوابگوی میوه و چای آنها هم نمی‌شود.
 
از او می‌پرسم اگر دوباره چنین اتقاقی بیفتد حاضر هستی برای نجات جان دیگران زندگی خودت را به خطر بیاندازی؟ ریزعلی قاطع جواب می‌دهد اتفاق آن شب خداوند به من نظر داشت؛ چراکه منی که اصلاً اهل سیگار نبودم شب آن حادثه به طور اتفاقی کبریت در جیب داشتم تا وسیله‌ای شود برای نجات جان مسافران قطار. تمام زندگی امتحان الهی است و من تلاش می‌کنم از این امتحانات سربلند بیرون بیایم.
 
ریزعلی درجواب این سوال که آن شب که می‌خواستی جان مسافران را نجات دهی آیا به شهرت و محبوبیت بعد از اتفاق فکر کردی جواب می‌دهد: به هیچ وجه، اتفاقاً از این می‌ترسیدم که کارکنان راه آهن واکنش بدی نشان دهند و فکر این که ممکن است روزی اسمم در کتاب‌های درسی جای بگیرد و همه مرا بشناسند حتی به ذهنم هم خطور نکرد.
 
دهقان فداکار در پاسخ به این سوال که فداکارترین فردی که در زندگیت می‌شناسی چه کسی است نیز می‌گوید: حسین فهمیده فداکارترین فردی است که می‌شناسم چون علی‌رغم سن کم‌اش آگاهانه و از روی انتخاب از جان خود گذشت و با رفتن به زیر تانک دشمن جان همرزمان خود را نجات داد.
 
وی در پایان به معلمان و کسانی که وظیفه پرورش دانش‌ آموزان را به عهده دارند نیز توصیه کرد: با تمام توان برای تربیت مناسب دانش‌ آموزان تلاش کنند؛ چراکه آینده مملکت اسلامی به دست آنها است.
 
داستان‌های زیادی در کتاب‌های فارسی بود که شاید تا سال‌ها از ذهن کسانی که با آنها سر و کار داشتند بیرون نرود؛ داستان‌هایی که نمی‌توان آنها را فراموش کرد و به راحتی پذیرفت که دیگر بنا نیست بچه‌ها آنها را بخوانند و یک سال تمام با هر کلمه‌شان زندگی کنند.
 
انگار قرار است خاطرات و نوستالژی‌های مشترک نسل‌ها از بین برود و آنها که «دهقان فداکار» می‌خواندند، همچون خود «ازبرعلی » کم‌کم نسلشان منقرض و داستان‌های نوستالژیک دوران تحصیلشان به اعماق تاریخ سپرده شود.
 
با تمام این نامهربانی‌ها باید خوشحال باشیم که هرچند که داستان کامل دهقان فداکار ایرانی دیگر از کتاب فارسی حذف شده، اما ریزعلی خواجوی همچنان زنده است و هر چند وقت یک‌بار داستان آن شب فراموش نشدنی را برای رسانه‌ها تعریف می‌کند.

http://www.qomefarda.ir/news/118505

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

زندگی

زندگی را ورق بزن


هر فصلش را خوب بخوان


در فصل کاشت با بهار برقص


در فصل داشت با تابستان بچرخ


پس از برداشت


در پاییز کنار دیوار بنشین


با زمستان کنار کرسی بنشین ...


شاهنامه بخوان واستکان استکان چای


به سلامتی نفس کشیدنت بنوش


مبادا ...


مبادا زندگی را


دست نخورده برای مرگ بگذاری
!

 

زندگی را باید زندگی کرد

 

حتی اگر خسته از دنیا و آدم هایش باشی

 

اس ام اس های فلسفی جدید آذر93

اس ام اس های فلسفی جدید آذر93

مجموعه : اس ام اس جدید

اس ام اس های فلسفی جدید آذر93

اس ام اس های فلسفی جدید آذر93

 

جایى که بودن و نبودنت هیچ فرقى ندارد

نبودنت را انتخاب کن

اینگونه، به بودنت احترام گذاشته اى . . .

(هاروکى موراکامى)

.

.

.

تمام حقایق سه مرحله را پشت سرگذاشته‌اند :

اول ، مورد تمسخر واقع شده‌اند .

دوم ، به شدت با آنها مخالفت شده است .

سوم ، به عنوان یک چیز بدیهی پذیرفته شده‌اند .

(آرتور شوپنهاور)

.

.

.

برای شاد بودن ، به بدنی سالم و حافظه ای ضعیف نیاز داریم . . .

.

.

.

توی زندگی به هیچ چیز زیاد اعتماد نکن

حتی سایه ات

که جاهای تاریک تنهات میذاره . . .

.

.

.

“آنکس که در مدرسه ای را باز می کند، درِ زندانی را می بندد.”

(ویکتور هوگو)

.

.

.

از زحمت کشان ، خارپشتان را دوست دارم

از پستانداران ، خفاشان را

از خزندگان ، ماران را دوست دارم

از گزندگان ، آدمیان را . . .

.

.

.

اگر رویاهات رو نسازی ، یه نفر استخدامت می‌کنه

تا رویاهای اونو بسازی . . .

.

.

.

کودکی که از تاریکی می‌ترسد را می‌توان بخشید .

تراژدی زندگی زمانیست که مردی از روشنایی بترسد . . .

.

.

.

هر لحظه را چنان با شکوه زندگی کن که گویی

واپسین لحظه زندگیت است

و کسی چه میداند؟! شاید که واپسین لحظه باشد….!

(اوشو)

.

.

.

وقت سحر است خیز ای مایۀ ناز

نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز

کانها که بجایند نپایند بسی

وآنها که شدند کس نمی آید باز

(خیام)

.

.

.

اگر در دل کسى جایى ندارى ، فرش زیر پایش هم نباش . . .

.

.

.

اغلب مردم به قصد فهمیدن گوش نمی دهند

آنها به قصد پاسخ دادن گوش می دهند . . .

(استفان کوی)

.

.

.

بی صبری ، شخص را از هیچ رنجی نمی رهاند

بلکه درد جدیدی را برای از پا در آوردن او به وجود می آورد . . .

(افلاطون)

.

.

.

به ندرت اشخاصی را پیدا می کنید که در سال،

بیش از دو یا سه بار فکر کنند.

من خودم با هفته ای یکبار یا دو بار فکر کردن

به شهرت جهانی رسیده ام . . .

(جرج برنارد شاو)

.

.

.

اشخاصی که هرگز وقت ندارند آنهایی هستند که کمتر کار می کنند . . .

.

.

.

بچه های فقیر فقط در زنگ انشا ، تعطیلات را به کنار دریا می روند . . .

.

.

.

انسان ها

به نسـبت هر ظرفیتی که برای کسب تجربه دارند عاقلند

نه به نسبت تجاربی که اندوخته اند . . .

.

.

.

بزرگان، تنها از آنرو بزرگ جلوه می کنند

که ما زانو زده ایم

پس بگذارید برخیزیم

(کارل مارکس)

.

.

.

و کدامین ثروت است که نگاه دارید تا ابد ؟

آنچه امروز از آنِ شما است، یک روز به دیگری سپرده میشود .

پس امروز به دست خویش بخشش کنید

باشد که شهد گوارای سخاوت نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان . . .

(جبران خلیل جبران)

 

 

 

منبع:راد اس ام اس

 

 

جوان و تکنولوژی

با سلام.امروز که در سومین برنامه افتخار همکاری با رادیو خوزستان را بصورت تلفنی داشتم، عنوان برنامه جوان و تکنولوژی بود.با توجه به نفوذ تکنولوژی در اعماق زندگی ما و تاثیرات بیشمار مثبت و منفی آن در زندگی جوانان ما این برنامه بسیار بجا و ستودنی بود.جا دارد از متولیان رادیو خوزستان و دست اندرکاران برنامه جوان خوزستان بخصوص سرکار خانم سکزی، سرکار خانم پرورش و مجری توانمند جناب عطارزاده عزیز تشکر کنم.به امید آنکه بیشتر به مقوله جوانان پرداخته شود.با توجه به اینکه جوانان امروز پدران فردا هستند و البته نباید فراموش کنیم که شیب جمعیتی ما به سمت پیری است و وجود این جوانان غنیمت است.