حضرت علی و منجم
سعید بن جبیر [1] که از یاران با وفای امام سجاد علیهالسلام میباشد نقل میکند: یکی از دهقانهای ایرانی که ستارهشناس بود، هنگامی که حضرت برای جنگ (با خوارج نهروان) خارج میشد به نزد حضرت آمد و بعد از تحیت گفت: ای امیرالمؤمنین ستارههای نحس و شومی طلوع کرده است، و در مثل این روز، شخص حکیم باید خود را پنهان کند، و امروز برای شما، روز سختی است، دو ستاره به هم رسیدهاند و از برج شما آتش شعلهور است، و جنگ برای شما موقعیت ندارد! حضرت امیر علیهالسلام فرمود: وای بر تو ای دهقانی که از علائم خبر میدهی و ما را از سرانجام کار میترسانی، آیا میدانی جریان صاحب میزان و صاحب سرطان است؟ آیا میدانی اسد چند مطلع دارد؟
مرد منجم گفت: بگذار نگاه کنم و سپس اصطرلابی را که در آستین داشت درآورد و شروع کرد به بررسی و محاسبه.
حضرت علی علیهالسلام لبخندی زد و فرمود: آیا میدانی شب گذشته چه حوادثی رخ داد؟ در چین خانهای فرو ریخت، برج ماجین شکاف برداشت، حصار سرندیب سقوط کرد، فرمانده ارتش روم از ارمنیه شکست خورد (یا او را شکست داد) بزرگ یهود ناپدید شد، مورچهگان در سرزمین مورچهها به هیجان آمدند، پادشاه افریقا نابود شد، آیا تو این حوادث را میدانی؟
مرد منجم گفت: نه یا امیرالمؤمنین.
حضرت فرمود:... در هر عالمی هفتاد هزار نفر دیشب به دنیا آمد و امشب همین تعداد خواهند مرد، و این مرد - با دست خود به مردی بنام سعد بن مسعده حارثی لعنه الله که جاسوس خوارج در لشکر حضرت امیر علیهالسلام بود اشاره نمود- جزء همین اموات خواهد بود. آن مرد جاسوس وقتی حضرت به او اشاره کرد، گمان کرد حضرت دستور دستگیری او را داده است در همان حال در جا از ترس جان داد!
مرد منجم با دیدن این صحنه به سجده افتاد سپس حضرت در ادامه سخن فرمود: من و اصحابم نه شرقی هستیم و نه غربی، مائیم برپادارنده محور (دین و هستی) و نشانههای فلک.
و اینکه گفتی از برج من آتش شعله میکشد بر تو لازم بود که به نفع من حکم کنی نه بر ضرر من، چرا که نور آن (آتش) پیش من است و سوزاندن و شعلهاش به دور از من، و این مسالهای پیچیده است، اگر حسابگر هستی آنرا محاسبه کن. [2] .
پی نوشت ها:
[1] سعید بن جبیر را از اصحاب امام سجاد علیهالسلام شمردهاند، او بدست حجاج به خاطر پیروی از اهل بیت علیهماالسلام به شهادت رسید.
به فقه و زهد و عبادت و تفسیر شهرت داشت، او را ژرف اندیش آگاه میگفتند، گویند در دو رکعت نماز یک ختم قرآن میکرد، زمانی که او را نزد حجاج بردند، به او گفت: تو شقی بن کسیر هستی؟ سعید گفت: مادرم بهتر میدانست که مرا سعید بن جبیر نام گذاشت! حجاج گفت: راجع به عمر و ابوبکر چه میگویی؟! آنها در بهشتند یا جهنم؟ سعید گفت: اگر وارد بهشت شده بودم و ساکنین آنرا دیده بودم، میدانستم چه کسی آنجاست و اگر وارد جهنم شده بودم و اهل آنرا میدیدم، ساکنین آنرا میشناختم، حجاج گفت: نظر تو راجع به خلفا چیست؟ سعید گفت: من وکیل آنها نیستم. حجاج گفت: کدامیک از آنها نزد تو پسندیدهترند؟ سعید گفت: هر کدام که خداوند بپسندد. حجاج گفت: کدامیک نزد خداوند پسندیدهتر است؟ سعید گفت: این را کسی میداند که اسرار و نجوای آنها را میداند. حجاج گفت: نمیخواهی مرا تصدیق کنی؟ سعید گفت: نمیخواهم ترا تکذیب کنم (معجم رجال الحدیث، ج 8 ص 113) و سر انجام در سال95 هجری در سن49 سالگی به دست حجاج کشته شد.
[2] الاحتجاج، ج 1، ص 355، مدینه المعاجز، ص 118 از مناقب الفاخرة.
به گزارش زیتون خبر، غلامرضا دولتی از کارشناسان و تحلیل گران مسائل سیاسی در یادداشتی به مناسبت حماسه ۸ و ۹ دی می نویسد:
۱-آنچه درنهم دی اتفاق افتاد دفاع اسلامیت نظام (که با وجود و حضور ولایت فقیه معنا می یابد) و همینطور جمهور مردم بود از:
الف- جمهوریت نظام ( که معمولا در آرای انتخاباتی و تظاهرات مردمی شکل می گیرد)
ب- شعارها و آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و ریشه های آن.
جمهوری اسلامی ایران نظامی منحصر به فرد است که توانسته ضمن پیوند صحیح دین و سیاست و یکی دانستن آن الگوی جمهوری اسلامی را به دنیا ارائه دهد.
مدلی که به نام مردمسالاری دینی نیز خوانده می شود. در نسبت میان این دو مفهوم(جمهوریت-اسلامیت) سخنان بسیاری گفته شده برخی از اندیشمندان جمهوریت را ظرف واسلامیت را مظروف تلقی کرده اند وبرخی دیگر این ترکیب راغیر ممکن دانسته اند.
واکاوی درنظریات رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی حکایت از آن دارد که این ترکیب بیانگر یک مفهوم رسا است که می توان از آن با عنوان”مردمسالاری دینی” نیز یاد کرد.
بگونه ای جمهوریت واسلامیت نظام درهم تنیده است که با عدم حضور جمهور نظامی شکل نمی گیرد که اسلامی باشد یا نباشد وچنانچه نظام را بدون ولی فقیه تصور کنیم قطعا نظامی غیر از جمهوری اسلامی را به تصویر کشیده ایم. این همپوشانی ذاتیِ نهفته ی در جمهوری اسلامی از چنان اهمیتی برخوردار است که تضعیف وجه مردمی نظام در حقیقت تضعیف اسلامیت نظام است وبالعکس وآنچه درفتنه سال۸۸ رقم خورد هرچند با نادیده گرفتن جمهوریت نظام آغازشد اما آنچنان بی پروا تاخت که سودای ازبین بردن وجه اسلامیت نظام را درسر می پروراند واین بخوبی درشعار جمهوری ایرانیِ فتنه گران نمایان شد.
فتنه از آن روز به تضعیف شد و به کندی وزوال گرایید که پیوند جمهوریت واسلامیت نظام- که درباور برخی از فتنه زدگان دچار تردید شده بود- تقویت شد. روز نهم دی روز بیش از هرچیز پیوند مجدد جمهور مردم با اسلامیت نظام(ولایت فقیه) و آرمانها وشعارهای اسلامی بود.
۲-حضرت علی(ع) بعد از جنگ نهروان و شکست دادن خوارج فرمود” چشم فتنه را درآوردم”.خوارج جمعی از کج فهمان مقدس نمای دارای سابقه انقلابی وجهاد ومبارزه وسبقت دراسلام بودند که بر امیرشان شوریدند. حضرت علی(ع) شکست دادنشان را همانند درآوردن چشمان فتنه تصویر میکند وحق هم همین است. میتوان فتنه گران سال۸۸ را خوارج بر نظام والبته خروج کنندگان ازنظام دانست که برای نیل به مطامع پست خویش حاضر شدند به هر عملی دست زنند. واین صبر وبصیرت امام جامعه وبه تبعیت از او امت مسلمان وانقلابی بود که آنان را رسوا کرد.
می توان در تشبیه فتنه گران و خوارج نهروان به نوع رفتار، کج فهمی وسایر نمادهای بکارگرفته اشاره نمود. اما نکته آنجاست که هرچند حضرت امیر ازدرآوردن چشم فتنه سخن میگوید اما حتی پس از نهروان آنان را مرده نمی داند به گونه ای که بعد از شکست خوارج در نهروان وقتی به حضرت خبر دادند که تمامی آنها کشته شده اند فرمود: “به خدا قسم که چنین نیست، ایشان نطفه هائی هستند در پشت مردها و زنها، هر زمان از آنها شاخی پدید آید شکسته شود تا اینکه در آخر به دزدها و راهزنان تبدیل شوند.” بعد از نهم دی و کور شدن چشم فتنه، فتنه گران ازبین نرفته اند و ازبین نخواهند رفت چون شیطان و شیطان صفتی، پلیدی وزشتی ازبین نخواهد رفت. سخنانی که هرازگاه شنیده می شودمبنی براینکه برگذشته ها صلوات بفرستید واختلاف نظر! وسیاهی!! را نبینید. حکایت از آن است که اهمیت درس گرفتن از تاریخ وپرداختن به فتنه چنان که باید دربرخی وبه ویژه برخی دولتمردان نهادینه نشده است.
نمیتوان از مرگ فتنه سخن گفت چه آنکه فتنه دارای سطوحی است: عقبه تئوریک، عوامل میدانی، سیاسی، تبلیغی وفتنه زدگان. وآنچه به فتنه عمق میداد تئوری ای بود که فتنه بر آن شکل گرفته بود. این تئوری در مبانی انسان شناختی، توحید،حق و وظیفه انسان و… با تئوری انقلاب اسلامی اختلاف نظر مبنائی دارد و متاسفانه هنوز در برخی جریانات علاقه مندانی دارد.
ساده انگاری است اگر فرض کنیم با نهم دی ماه ۸۸ برای همیشه از شرّ فتنه وفتنه گران رهایی یافته ایم واین سخن به هیچ وجه نمیتواند ونمیخواهد موجب تقلیل اهمیت نه دی گردد.
۹دی آنچنان بلند واستوار است که می تواند با روزهای بزرگ و برافراشته تاریخ مان برابری کند روزهایی چون۱۵خرداد،۱۳آبان وحتی ۲۲ بهمن. چه آنکه ۲۲بهمن تداوم خویش را مدیون ۹دی است اما نمیتوان ونشاید ازتداوم فتنه غفلت نمود.