جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

ادامه دانشجویی...

هر شغلی از جهتی برای شاغل آن دوست داشتنی است ؛ من وظیفه ام را از آن جهت دوست دارم که ادامه دوران طلبگی و داشجویی است؛ داشجو که بودیم بالاجبار مراوده و رفت و امد با قوم خویش و غیره خیلی کم بود؛ ما بودیم با اتاقی سه در چهار خوابگاه با خورجینی کتاب و مشتی قند و چایی ؛ در کوچه و برزن تفرجی نبود مگر از پنجره اتوبوس خوابگاه تا دانشگاه؛ حالا هم همش همین است یعنی باید این باشد ولی با این تفاوت که اینبار تمام اینها اختیارا هست ؛ و با یک مشکل که درک این برای همه خیلی سخت و پیچیده شده.

 

جلسه هم اندیشی

یه روز قرار شد شورای فرهنگی دانشگاه با اساتید روحانی دانشگاه یه جلسه هم اندیشی بزاره. منم از طرف بسیج  رفتم. جلسه به ابتکار دکتر اکرمی (رئیس) بود. خلاصه شروع شد و بعد از طرح بحث توسط رئیس، یکی یکی صحبتهاشون رو گفتند. در کل نظرات جالبی دادن اما جلسه مون یه پدیده داشت. پدیده ی جلسه یه حاج آقایی بود که چند سال پیش یعنی مثلا 10 سال پیش علاوه بر تدریس مدیر فرهنگی دانشگاه هم بود همین دانشگاه خودمون. ایشون در بحث اوقات فراغت بچه ها تو خوابگاه گفت: آقای رییس! اون موقع که ما بودیم. تو اوقات فراغت بچه ها کاست علی رضا افتخارری رو تو خوابگاه پخش می کردیم! شما هم می تونید از این جور طرح ها استفاده کنید.

نمی دونم این حرفو از کجاش درآورد. من که داشتم منفجر مییشدم. دو سه نفر از روحانیون حاضر هم همینطور اما خب چه میشد کرد؟ نظر ایشون این بود دیگه...!