یکی از گیاهانی که در مزارع شنگل آباد کشت می شود گلرنگ است. من یادمه بچه که بودیم این گیاه بیشتر کشت می شد، و معمولا ما کوچکترا مسئول جمع کردن گل های این گیاه بودیم. خیلی مزرعه خوش رنگ و زیبایی داشت و البته داره... به مزرعه اش که می رسیدیم تو هوای پاک و دل انگیز صبح روستا حس خوبی به آدم می داد.
کمی راجع به این گیاه: این گیاه یکی از گیاهان بسیار خوشرنگ و پرخاصیت از خانواده کاسنی است. گلرنگ ضمن اینکه چاشنی ارزان تری نسبت به زعفران است و تقریبا همان رنگ را ایجاد می کند، به دلیل وجود خواص شگفت انگیز می تواند جایگزین فوق العاده ای برای بسیاری از رنگ های پرضرر مصنوعی نیز باشد. رنگ استخراج شده از گلرنگ نه تنها برای بدن انسان تقریبا بی ضرر است، بلکه می تواند بسیار سودمند و گاهی حتی بسیار کاربردی تر از زعفران باشد.
عکس ها از مزارع روستای خودمون گرفته شده.
سلام دوستان. از وقتی که 6 ماهم بود و رفتیم قشم تا الان که تقریبا" 3.5 سالمه دریا نرفته بودم و حتی توی اکوادور هم که کلی استخر و آب گرم رفتم، قسمت نشد که برم دریا. اما بالاخره برنامه بابایی خلوت شد و خدا هم پول رسوند و رفتیم کیش. البته چون بابایی اعتقاد داره تور گرون تر از حد معمول در میاد تقریبا" با کمک مامانی و البته یه آژانس، خودشون برنامه پرواز و هتل و ... رو هماهنگ کردن و انصافا" 20، 30 درصدی ارزون تر هم شد. بابایی و مامانی مهربون، از قبل با هم هماهنگ کرده بودن که توی این سفر، همه برنامه ها جوری چیده بشه که من در اولویت اول باشم و اول از همه به من خوش بگذره و خداییش هم خیلی خوش گذشت.
کلی خاک بازی کردم، صدف و مرجان جمع کردم، بازار گردی کردم، خوراکی خوردم، از کنار اسکله و از توی قایق به ماهی ها غذا دادم، تاب و سرسره بازی کردم، قلعه بازی کردم و هر جور که فکر کنید بهم خوش گذشت. البته آب کمی سرد بود و نتونستم شنا کنم اما بابایی بهم قول داد که زود منو و مامانی رو می فرسته موجهای آبی.
تقریبا" هر روز کارمون این بود که صبح تا ظهر کنه کوچولو خرید کردیمار آب بودیم و خاک بازی می کردیم و البته قایق هم دوبار سوار شدیم و شب ها هم می رفتیم توی بازار و ما هم که قصد خرید نداشتیم یه کوچولو خرید کردیم. راستی مامانی من، چتر پاراسل سوار شد و بابایی بهم قول داد که منم وقتی بزرگ شدم سوارم کنه.
این سفر خاطرات جالبی داشت و یکیش این بود که ما شب آخر فهمیدیم فاصله سوییت ما - در شهرک صدف- چقدر از اسکله و بازار پردیس و ... کمه و با کالسکه همه این جاها رو بدون ماشین رفتیم و البته چون کالسکه من دیگه داغون شد مجبور شدیم تفلکی رو همون جا کنار اسکله ول کنیم
حالا بیایید عکسهاس سفر رو با هم ببینیم
اول از سوییت شروع می کنیم. سوییت ما در فاز 5 شهرک صدف بود و حسنش این بود که وسایل پخت و پز داشت و واسه همینم به لطف مامانی، بهزینه غذا خیلی کم شد. منظره اطرف سوییت واقعا" زیبا بود.
لطفا" بقیه عکسها رو در ادامه مطلب ببینید. چون خیلی زیادن.
تقسیم بَنی زمسون از نگاه قدیمیا
___________________
دیشو خونه آقام اینا صحبت معنی چله بزرگ و چله کوچیک و چارچار و ننه سرما و اهمن و بهمن شد که ورم جالب بید.ای شد که امرو یه سرچی کردم و دیدم که ای تقسیم بندی و داستاناش چقد جالب بیده و بیشتر بچا امروزی کمترین اطلاعات از ای رسومات قدیمی دارند. به طور خلاصه معانی ای روزا منویسم بلکم چراغی باشد روشنی بخش کوردلان:
"چله بزرگه" که همه شنیدیم چهل روز از اول زمستان تا تقریبا 10 بهمن ماه رو میگن
"چله کوچیکه" به بیست روز بعد از چله بزرگه ...که تقریبا از 10 بهمن تا اول اسفند باشه گفته میشه
"چار چار" چهار روز از آخر چله بزرگه بعلاوه چهار روز از اول چله کوچیکه روی هم رفته هشت روز که به قول آقام سردترین روزهای سال هسن.
بعد از چله کوچیکه یه "ششله" هست که شش روز بعد از پایان چله کوچیکه است و خیلی سرده و طبق داستانی که آقام گفت و تاییدش رو در اینترنت پیدا کردم ظاهرا ننه سرما دو پسر به اسمهای "اهمن"(همی) و "بهمن"(ممی) داشته که در این شش روز ایقد هوا سرد بیده که اینا به ننشون میگن مخا بریم صحرا هیزم بیاریم که ظاهرا میرن و گرفتار برف میشن و خشک میشن و ممیرن و ننه سرما که خیلی ناراحت بیده میره مگرده دنبالشون و پیداشون نمکنه که در ای جست جو گردنبند مرواریدشم پاره میشه که میگن تگرگهای این زمان همون دونه های مروارید گردنبند ننه سرما هسا و ننه سرما ا لجش یه چوب نیمسوزی از اجاق ورمره و به سمت برفا پرت مکنه که طبق روایات اگه چوب نیم سوز بفته منطقه خشک او سال سال خشکسالیه و hگه بفته دریا او سال، سال خنک و پربارانی خواهد بود.
شدت سرما در ای روزا اینقد زیاده که میگن : "آرد بکن صد مَن ,هیزم بشکن خرمن, عهد همه بر من"
خلاصه ایکه بعد از ششله یه پنج روزی داریم که یواش یواش درختا و زمین بصورت دزدکی نفس مکشن که بش میگن "نفس دوزنه" ینی نفس کشیدن دزدکی. بعد از نفس دوزنه نوبت "بادبیار" مرسه که از دهم اسفند شروع میشه و بادهای بیدار کننده طبیعت شروع به وزش مکنن و تا آخرین روز اسفند ادامه داره.
بعدش نوبت بابا نوروز مرسه و فصل بوهار .
نوشته ی ولیجان غیاثوند
ضمن تشکر از امیر حسین متن ایمیل :
سلام امیرحسینم از شیراز
بنده هم از اول خرداد تا چند هفته پیش تو این شرکت بودم.نصیحت میکنم به کسایی پیشنهاد شده ک وارد نشن!چیزی جز ضرر کردن نیست!اولش به ما تو مشاوره(که جدیدا برای ارزش گذاری میگن مصاحبه)گفتن که هیچ ریسکی تو این کار نیست و حداکثر زمان برای این کار 2الی3ساعته،اما بعد دیدم که حداقل روزی 6تا 8 ساعت باید زمان بذاری برای جلسه رفتن و جزوه حفظ کردنو کتاب خوندن و فیلم نگا کردنو نکته برداری {بهغیر از اون فشار فکری و روحی}.محصولات هم دیدم خودم خیلی قبول داشتم؛گفتن 800 فروش بزن 300 زدم محصولات خوبی نبودن از نظر کیفیت و از نظر قیمت هم فوق العاده گرون.مثلا الان قیمت یک کیلو فلفل 16.000 تومن هست اما این شرکت داره بسته های 6 تایی فلفلشو که تفریبا میشه 500 گرم > داره میده 17.000 تومن روشم قیمت زده 2950 تومن..از نظر کیفیت افتضاح :) میتونید بگیرید خوتون ببینید..ولی برخلاف این،لیدر ها که چپو راست تو کیفو جیبشون محصولات بود و فوق العاده ادیفی میذاشتن رو محصول که مثلا ادیپرفیومی که شرکت داره میده 74.000تومن الان تو مرکز شهر دارن میدن 300.000تومن و ازین حرفا..قبل از خرید زدن اکثر افراد به این راحتیا نمیان 800 تومن خرید بزنن یا 400 یا هرچی...چون توی خودشون اون قدرت فروش رو نمیبینن!!همش میگن به کی بفروشم؟از کجا مشتری پیدا کنم؟که از اونور بالاسری ها منتظر پرسیدن همین سوالا هستن تا جوابایی ک از قبل بهشون گفته شده و حفظ کردن رو بهشون بدن..خودم به بالا سریم گفتم من به کی بفروشم؟همش میگفت که امیر تو دغدغه فروش نداشته باش ،محصول میره،به هر کی بخای میتونی بفروشی و دروغی میگفت که من همه محصولاتمو فروختم (ایشون الان 80درصد از محصولات خودش تو خونشه)..به همه هم میگن که اگه مثلا 400 تومن خرید بزنی 20درصدش به حسابت برمیگرده که خیلی دروغ زشتیه درصورتی که از این 20 درصد ،ده درصدش مالیات کسر میشه و نزدیک 9/5 درصد به حساب شما برمیگرده...در کل اگه کار قانونی و درست باشه فرقی نداره کسی بشنوه یا نه؛؛درصورتی ک بالاسریا چپو راست درگوشی باهم حرف میزنن که مآ نفهمیم!!یا اینکه میگفتن یواش در مورد کار حرف بزنید کسی نفهمه!!چرا واقعا؟مگه کار قانونی نیس؟مگه وعده صد میلیونی نمیدید؟چرا باید یواشکی باشه؟درصورتیکه باید همه بدونن وبیان طرف این کار!!یه چیز خیلی بد این کار اینه که اگه بخای محصولی رو پس بفرسی 10 درصد ازش کسر میشه و برای پس فرستادن باید خودتون به شرکت پست کنید!!مثلا اگه بخاید 500 تومن محصول رو بفرستید تقریبا میشه 15 کیلو [خیلی کم گفتم البته] با پست ساده تقریبا یه صد هزارتومنی باید بشه(بدون بیمه) یعنی صدو پنجا تومن از 500 تومن خرید شما کم میکنن برای پس فرستادن!و البته اینم بگم که به این سادگیا پس نمیگیرن!در اولین فرست فاکتور رو ارسال میکنن ک اگر پیام بفرستید که میخاید محصول رو پس بفرستید جواب میدن که امکان این کار وجود نداره!خودم با همین پاسخ مواجه شدم..یعنی کلا از پس فرستادن هم پشیمون میشید و باید محصولاتو ببرید خونه و سر یه بنده خدا شیره بمالید که بخره یا بشینید تو خونه نگاش کنید و در اخرم خودمون باید مصرف کنیم!!!
خلاصه بهتون پیشنهاد میکنم وارد نشید!یا اگرم وارد شدید سریعتر ترک کنید!خودم چهارتا ادمهامو اوردم اما وقتی درست کارو دیدم ولشون کردم..دلم سوخت نخاستم ضرر کنن.این حرفا منفی زدن نیس که بخاید ازش پله بسازید!حقیقته که باید قبولش کنید.ممنون