در بیانِ احوالِ شریفِ آن حضرت است در ایّام رضاع
در حدیثِ معتبر از حضرتِ صادق علیه السّلام منقول است که چون حضرت رسول صلّی الله علیه و آله متولّد شد ، چند روز گذشت که از برای آن حضرتِ شیری به هم نرسید که تناول نماید . پس ابوطالب آن حضرت را بر پستانِ خود می انداخت و حقّ تعالی در آن شیری فرستاد و چند روز از آن تناول نمود تا آنکه ابوطالب ، حلیمۀ سعدیّه را به هم رسانید و حضرت را به او تسلیم کرد .
و در حدیثِ دیگر فرموده که حضرتِ امیرالمؤمنین علیه السّلام دخترِ حمزه را عرض کرد بر حضرتِ رسول صلّی الله علیه و آله که آن حضرت او را به عقدِ خود درآورد . حضرت فرمود : مگر نمی دانی که او دخترِ برادرِ رضاعی من است ؟ زیرا که حضرتِ رسول صلّی الله علیه و آله و عَمِّ او حمزه از یک زن شیر خورده بودند .
و ابن شهر آشوب روایت کرده است که اوّل مرتبه ثُویبه آزاد کردۀ ابولهب آن حضرت را شیر داد و بعد حلیمۀ سعدیّه آن حضرت را شیر داد .
منتهی الآمال ، شیخ عبّاس قمی ، انتشارات پارسا منش ، چاپ اوّل ، 1380 ، ص 34
تصوّر کنید بابایی را که عالی ترین اثرِ ادبی و فکری و احساسی و تاریخی ، که با آن آشنا است ، « منتهی الآمال » است و عمیق ترین مسائل تحقیق اسلامی اش روشن شدنِ این حقیقت که : « البتّه ، در صحّتِ این روایت تردیدی نیست که حضرتِ رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم را حضرتِ ابوطالب شیر می داد و آن حضرت شیرِ ابوطالب را می خورد ، حال باید معلوم کرد که کدام « قول » در این باب اصحّ است ؛
آنکه می گوید : حضرتِ ابوطالب انگشتشان را در دهانِ آن حضرت می نهاد و آن حضرت از آن شیر می مَکید .
و یا آنکه می گوید : حضرتِ رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم ، از پستانهای حضرتِ ابوطالب شیر می خورد ؟ »
حالا ، چُنین آقایی و چُنین ذوقِ لطیف و روحِ نُکته سنجی ، به عنوانِ اینکه ، وارد به مسائل دینی است ، مقالۀ « مَعبد » را در کویر می خواند و نقد می کند !
مجموعه آثار 33 ، بخش دوم ، گفتگوهای تنهایی ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات آگاه ، چاپ دوم ، زمستان 1370 ، ص 1279
به جای آنکه بگوید : آمنه آن حضرت را بر پستانِ خود می انداخت ، می گوید : ابوطالب آن حضرت را بر پستانِ خود می انداخت . یعنی ؛ حقّ تعالی در پستانِ آمنه مادرِ پیامبر شیر فراهم نکرد ، در پستانِ ابوطالب عموی پیامبر شیر فراهم کرد !!
پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله علیه و آله) بنا برمشهور و بر اساس بیشتر احادیثشیعه در روز هفده ربیع الاول «عام الفیل» یعنى سالى که قوم فیل براى تخریب خانه کعبهو اشغال مکه به حجاز آمدند، مطابق 580 میلادى در شهر مقدس مکه معظمه متولد گردید. اکثر علماى عامه ولادت پیغمبر را در را در دوازده ربیع الاول دانستهاند. از میان دانشمندان ما شیخ کلینى در گذشته سال 329 ه و جمعى دیگر نیز ولادت حضرت را روز جمعه دوازده ربیع الاول مىدانند.
پدرش عبدالله کوچکترین پسران عبدالمطلب بود، پیغمبر بنابر مشهور دو ماه بعد از رحلت پدر متولد شد، به همین جهت او تحتسرپرستى جدش عبدالمطلب قرار گرفت، و عبدالمطلب طبق رسوم بزرگان قریش او را به زنى صحرانشین به نام «حلیمه» که از نجابت و لیاقتخاصى برخوردار بود سپرد، تا به وى شیر داده و در آغوش صحرا و فضاى باز و محیط آزاد پرورش دهد، و از بیمارى و احیانا وباى شهر مکه در امان باشد.
بدین گونه محمد (صلى الله علیه و آله) در صحرا و میان قبیله «بنى اسد» که حلیمه نیز از آنها بود پرورش یافت. هر چند گاه حلیمه او را به مکه مىآورد و باز به صحرا برمىگردانید، و چون به سن پنجسالگى رسید او را به مکه برگردانید و تحویل جدش عبدالمطلب داد، و از وى پاداش نیکو یافت.
«آمنه» مادر جوانش در جد چهارم (کلاب بن مره) با عبدالله همسر خود شریک بود. برادران و کسان او در شهر مدینه مىزیستند، ولى پدر «آمنه» با خانوادهاش مدتى بود که در مکه اقامت داشتند.
در همان سال که حلیمه محمد (صلى الله علیه و آله) را به مکه باز گردانید، آمنه براى دیدار کسانش و زیارت تربتشوهر فقیدش همراه طفل پنجساله خود راهى نثرب و شهر مدینه شد. اقامت آنها درمدینه یک ماه طول کشید. هنگام بازگشت در میان راه مادر پیغمبر نیز وفات یافت و در نقطهاى به نام «ابوا» در نزدیکى مکه مدفون گشت.
پیغمبر چهار سال بعد تحت کفالت جدش عبدالمطلب بسر برد و چون درنه سالگى او عبدالمطلب نیز زندگانى را وداع گفت، طبق وصیت عبدالمطلب، به خانه عمویش ابوطالب آمد و عمو و همسر او فاطمه دختر اسد بن هاشم با آغوش باز سرپرستى محمد بن عبدالله را که برادرزاده ابوطالب و عموزاده همسرش بود و هر سه داراى یک خون بودند، به عهده گرفتند. اهمیت پرستارى صمیمانه این عمو و زن عمو از «محمد» تا آنجا بود که وقتى ابوطالب در سال دهم بعثت وفات یافت پیغمبر دنبال جنازه او مىگریست و مىگفت: عمو بعد از تو من بکجا بروم؟ و چون فاطمه دختر اسد در مدینه رحلت کرد، پیغمبر فرمود: امروز مادرم وفات کرد!
علامه مجلسى مىنویسد: شیعه امامیه اجماع و اتفاق نظر دارند که ابوطالب و آمنه دختر وهب و عبدالله بن عبدالمطلب، و نیاکان پیغمبر تا آدم (علیه السلام) همگى با ایمان و خداپرست بودند.»