جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

S: دعا‌های بر گزیده از قرآن - قسمت 5

الها من و ذریه‌ مرا نمازگزار گردان. بارالها! دعای ما را اجابت فرما. [إبراهیم: 40].

پروردگارا! سینه ام را وسعت ده - که از جفا و آزار مردم، تنگدل نشوم- و کار مرا آسان گردان و عقده‌ی زبانم را بگشا تا مردم سخنم را بفهمند- و بدانند چه مىگویم.  [طه: 25-28].

الها! مرا تک و تنها وامگذار که تو بهترین وارث عالمیان هستی.  [الأنبیاء: 89].

الها! تو میان ما به حق حکم کن. و پروردگار ما همان الهی مهربانست -که برای باطل کردنِ آن چه شما برخلاف حق می‌گویید- از او یاری می‌طلبم که در هر کاری تنها از او یاری باید خواست.  [الأنبیاء:112].

پروردگارا! مرا به منزل مبارک فرود آور که تو بهترین کسی هستی که بارها به منزل خیر و سعادت توانی فرود آورد. [المؤمنون: 29].  

ادامه موضوع S: دعا و اذکار شبانه روزی در پست آینده

خواب کربلا

امشب دوباره کربلا را خواب دیدم

 

لب تشنه آل الله را در آب دیدم

 

دیدم مهی را درکنار آب تشنه

 

اندر کمینش روبهان با تیغ و دشنه

 

دیدم که زینب با برادر راز می گفت

 

ناگفته های کوچه بهرش باز می گفت

 

دیدم که طفلی میخورد پستان بی شیر

 

آماده می شد از برای جنگ با تیر

 

دیدم که اکبر در کنار خیمه تنهاست

 

دشمن گمان می کرد پیغمبر به صحراست

 

دیدم رقیه گیسویش را شانه می کرد

 

کم کم درون سینه اش غم خانه می کرد

 

دیدم که زینب در دلش دلواپسی بود

 

ترسش جدایی از حسین و بی کسی بود

 

دیدم که زهرا از حسینش یاد می کرد

 

فریاد و از بی رحمی صیاد می کرد

 

دیدم زمین و آسمان با هم یکی بود

 

فرزند زهرا در غریبی دل غمین بود

 

دیدم که زینب سینه بوده پر شراره

 

در خاطرش بگذشت گوش و گوشواره

 

دیدم که دشمن مشک را کرده نشانه

 

تا گیرد از عباس آبی بی کرانه

 

دیدم که اصغر آب را کرده بهانه

 

تا جان دهد در راه آقای زمانه

 

دیدم که لبها از عطش بی تاب گشته

 

عباس آب آور ز خجلت آب گشته

 

دیدم زمین و نه فلک دریای خون بود

 

زینب ز حجر لیلیش اندر جنون بود

 

دیدم که آتش درمیان خیمه ها بود

 

دیدم که سرها هم چو گل بر نیزه ها بود

 

دیدم زمین و آسمان گشته است نیلی

 

دیدم سه ساله دختری خورده است سیلی

 

دیدم که دامان یتیمی شعله ور بود

 

چشمان ناز کودکی از گریه تر بود

 

دیدم مسیحا چهره ای بر روی نی بود

 

زینب دو چشمش خیره بر بالای نی بود

 

دیگر ز خجلت روز هم تاریک میشد

 

کم کم غروب بی کسی نزدیک میشد

 

دیدم که زینب حامل زنجیر گشته

 

بهر یتیمان با عدو در گیر گشته

 

شب شد زمانه غربت و تاریکی وغم

 

پشت سه ساله از غم بابا شده خم

 

زینب سفر را بی حسین آغاز می کرد

 

بادست خود باب ولا را باز می کرد

 

اینان که خواندم گوشه ای از کربلا بود

 

تنها خدا داند چه در دشت بلا بود

 

شرح غم وحجران زینب با حسین است

 

دلهای شیعه مست از جام حسین است

 

یارب دلم را پر ز عطر یاس گردان

 

من را گدای حضرت عباس گردان

 

محمد یزدانجو