جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

حجاب53

نها چفیه داشتند...... من چادر دارم

آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند...

من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم...

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...

من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم...

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...

من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم...

آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...

من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند ...

من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...

من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم

دلیل شهادت...

دلیل شهادت…

خونریزی شدیدی داشت…

داخل اتاق عمل ، دکتر اشاره کرد که چادرم رو دربیارم تا تا راحتتر مجروح رو جابه جا کنم

گوشه ی چادرم رو گرفت و بریده بریده گفت : “من دارم میرم تا تو چادرت رو درنیاری”.

چادر من در مشت اش بود که شهیـــــــــــــــــــــــــد شد…

 

آنان چفیه داشتند من چادر...

 

 

شهدا چفیه داشتند... من چادر دارم...

من چادر می پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است...اما چادر از چفیه بهتر است...

شهدا چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند... من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم...

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود... من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم...

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند... من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم...

آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند... من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند... من وقتی چادری می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...

آنان با چفیه گریه های خود را می پوشاندند... من در مجلس روضه با چادر صورتم را می پوشانم و اشک هایم را به چادرم هدیه می دهم...

آنان با چفیه زندگی می کردند... من بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم...

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند... من چادر سیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...