"واژههای کوردی در شاهنامهی فردوسی"
(این مقاله به نظرم برای دوستداران زبان کهن کوردی و حتی استادان زبان پارسی بسیار جالب است و بدون تعصب میگویم نشان از غنا و اصالت زبان کوردی به عنوان یکی ازشاخههای زبانهای هند واروپایی و زبانهای کهن فلات ایران میدهد،ای کاش اکثر استادان بزرگ زبان و ادبیات پارسی بدون تعصب در مورد زبان کوردی قضاوت میکردند و اعتراف به اصالت و غنای این زبان میکردند و یک گوشهی چشمی هم به این زبان مظلوم میداشتند.
اصل این مقاله که در سایت سارال خبر وجود دارد، متاسفانه مشحون از اغلاط املایی و نگارشی بود که توسط خودم بررسی و ویرایش نگارشی و املایی شده است.(من نمیدانم این دوستی که خودشان را دکتر فرهاد عزتی زاده شناساندهاند و نشانی اینترنتی و حتی ایمیل خودشان را هم ذکر نکردهاند و این مطلب را نوشته و البته زحمت هم کشیده،و نشان از سطح بالای آگاهی و سواد و دلسوزی ایشان دارد، چرا بدون ویرایش آنرا منتشر کرده است،چون کسی که به بررسی کلمات کوردی شاهنامه میپردازد حداقل خودش هم باید کمی سواد نوشتن و خواندن کوردی را هم میداشت.)ای کاش دوستانی که مقاله و مطلبی را چه به کوردی و چه به پارسی در اینترنت میگذارند در مورد املا و نگارش و زبان آن حساسیت به خرج دهند تا این کار رسم شود و دیگران نیز به خود اجازه ندهند مطلبی را همینطور الکی و بدون بررسی اغلاط آن در وب قرار دهند.ما باید هر کداممان بسان پلیس زبان خود باشیم.همچنین کسانی نیز که مطلبی را از سایتی میگیرند و در وبسایت خود قرار میدهند ابتدا منبع آنرا ذکر کرده و سپس حتما به بررسی اغلاط املایی و نگارشی آن بپردازند و تمنا دارم فقط کپی پست نکنند).( لطیف سلطانی)
در جای جای شاهنامه این نامهی باستان به کلماتی بر می خوریم که در لهجههای گوناگون زبان کوردی به صورت هماکنون نیز روزمره از آنها استفاده می گردد.این کلمات در ادب وزبان کوردی کاربرد دارند وبه گمانم از زبان کوردی به دیگر زبانهای مهاجرپذیر راه یافته اند .برخود بایسته دانستم که این لغات را به دوستداران زبان کوردی ارائه نمایم . می نگارم و می گویم که چنین کلماتی در شاهنامه وجود دارد و وجود اسامی و پهوانان و دیوهای متعدد در شاهنامهی کوردی(الماس خان کنولهیی) و نبود آنان در شاهنامهای که به فارسی نوشته شده است ما را به تامل وا می دارد .
پهلوانانی چون رستم یک دست و یاران وفاداری چون زرعلی و گلیم گوش و نبود این نامها در شاهنامهی فردوسی عرصه ای است که نیاز به کار و پژوهش ژرف تری دارد.
ریش: در زبان کوردی، ریش به معنی زخم است و همچنین مویی که بر چهره می روید .در کوردی ریش یک معنی استعاری نیز دارد و آن (دل ریش) مجازا به معنی آزرده و ناراحت میباشد.
کسی کو خرد را ندارد به پیش// دلش گردد از کردهی خویش ریش.
گند: با ضم حرف (گ)(گوند) درزبان کوردی به معنی ده و روستا می باشد:
سپاهی دد ودام و مرغ وپری// سپه دار با کین وگندآوری.
گندآور به معنی پهلوان و دلیر به کار رفته و معنی آن سالارگند و سرگروه است .کلماتی همچون گندیشاپور که بعدها در اثر استیلای زبان عربی به جندیشاپور تبدیل می گردد ، بی ارتباط با این کلمه نمی باشد.همال در کوردی (هاوماڵ ) تلفظ می گردد:
کشیدش سراپای،یکسر دوال// سپهبد برید آن سر ناهمال.
همال در کوردی (هاوماڵ) تلفظ میگردد. (مردن باشتره له هاوماڵ کهمی )که معنی آن چنین است که انسان در تلاش و کوشش باشد تا بتواند پیشرفت کند و از همال خویش عقب نماند.یا(مهگهر من هاوماڵ(همسن) تۆم)
دفتر، این کلمه در آیین کهن یارسان(آیین باستانی کوردها) به کتاب مذهبی آنان اطلاق می گردد.کلمهی دفتر به کرات در شاهنامه تکرار شده است و استاد میرجلالدین کزازی نوشته اند که دفتر از کلمه دیفترا (diphtra)گرفته شده است واین کلمه در یونانی به معنی پوستی است که بر آن مینگاشتهاند.
کنون رزم کاموس پیش آوریم// زدفتر به گفتار خویش آوریم.
شارسان این کلمه به کرات در شاهنامه استفاده شده است و در کوردی نیز کاربرد دارد و به معنی شهر و شهرهای بزرگ می باشد و شارستانییهت به معنی مدنیت و تمدن می باشد.
پسوئیان نام یکی از گروهها و لایهگان اجتماعی چهارگانهی دوران جمشید است که به کشاورزان و دامپروران اطلاق می گردید. این کلمه به صورت پهز اکنون در کوردی به معنی گوسپند(گوسفند) است.
برز در پارسی با ضم حرف (ب) تلفظ می گردد و در کوردی (بهرز) خوانده می شود(با فتح ب) وبه معنی بلند ومرتفع می باشد و برای بلندی قد وارتفاع کوهها وآدمها و ... بکار می رود.
به بالا شود یکی سرو برز// به گردن برآرد زپولاد گرز.
پاره، هم اکنون نیز به معنی پول و واسطه داد وستد در کوردی(کوردستان عراق) بکار میرود .در شاهنامه مادر فریدون به صاحب گاوی که فریدو ن از شیر آن تغذیه می نماید چنین می گوید :
وگر پاره خواهی، روانم تراست// گروگان کنم جان بدان کت هواست
نوند در کردی به معنی (نوون )یعنی گوساله یکساله می باشد ودرشاهنامه چنین است :
بیاورد فرزند را چون نوند //چو خرم ژیان، سوی کوه بلند و همچنین:
بیاورد ضحاک را چون نوند// به کوه دماوند و کردش به بند
در زبان کوردی (نوون) به معنی گاونر جوان کاربرد دارد و ممکن است ضحاک از لحاظ توانمندی به آن توصیف شده باشد .اما در گذشته در ایران بزرگ گاو مورد احترام بوده و این توصیف خالی از اشکال نمی باشد.دایه، به معنی مادر در کوردی رواج دارد وبه معنی کسی بکار می رود که نوزادی را شیر داده باشد. در داستان حماسی کاوه و فریدون و ضحاک ، گاوی را که در مرغزار فریدون از شیرش تغذیه نموده و می بالد،دایهی اوست :
بیامد،بکشت آن گرانمایه را // چنان بی زبان مهربان دایه را.
اروندرود، اکنون این رود در کوردی (ئهڵوهن) تلفظ می گردد.
ناو، در کوردی به معنی داخل هرچیزی است(نێو) و (ناودهروهن ) یعنی( میان دربند)و همچنین (نا) چوبی است که از تنه تراشیدهی درختان تهیه می گردد و میان آن را عمق دار می تراشند و به جای آبخور گوسپندان از آن بهره می جویند و همچنین اگر این وسیلهی چوبی از دو طرف دسته دار باشد به عنوان وسیلهی حمل کاهگل از آن استفاده می شود و آن را (ناوه) می گویند .اکنون کلمات ناو وهمچنین ناوی و ... از این کلمهی کوردی بر گرفته شده است .
سرسرکشان اندر آمد به خواب// ز ناویدن بادپایان در آب
یا: زبالا چو پی بر زمین بر نهاد// بیامد فریدون به کردار باد در زبان کوردی (پا و پێڵه)به معنی پا و پای افزار است و در محاوره و نوشتار کاربرد دارد.ویر در کوردی ههورامی به معنی فهم و دانش و حافظه است:
گزیدند پس موبدی تیز ویر //سخنگوی و بینادل و یادگیر
و یا: نه گهواره دیدم،نه پستان،نه شیر// نه از هیچ خوشی مرا بود ویر.
تم (با فتح ت)به معنی (مه) و این کلمه در شاهنامه در کلمه (تمیشه) و احتمالا به معنی بیشهی تاریک و مهآلود می باشد .
سلم و تور هر دو از فرزندان فریدون هستند و از لحاظ معنی و مفهوم در کوردی آنان را مورد بررسی قرار می دهیم :سلَم با کسر حرف س به معنی پیش نرفتن اسب در مکان ناشناخته است و اسب از ورود به آن مکان هراس دارد .این خصلت تا حدودی با ویژگیهای سلم همخوان است .تور نیز از فرزندان فریدون است و هردو در قتل ایرج سهیم می باشند و در کوردی به اسب یا استر رام ناشده، تۆر می گویند . به گمانم کلماتی چون تۆریان و تارانن از این کلمه بر گرفته شده اند.
فریدون در تقسیم بندی و بخش جهان بین پسرانش ، سرزمین توران را به تور می دهد . یعنی این نام بر گرفته از نام تور فرزند فریدون نمی باشد . در جغرافیای کنونی توران زمین فرارود است و با چین هم مرز می باشد .علاوه بر توران زمین فریدون چین را هم به او می دهد . در زبان کوردی ، پسرانی که نام تورج دارند و همچنین دخترانی که نام توران دارند ، در حالت تغییر اسم ، چه از باب نکوداشت و چه از باب خوارداشت ، توورگ نامیده می شوند و شاید پنداشت که کلمهی تورک تغییر یافته (توورگ) باشد .
کۆز جایگاهی است دایره مانند و گرد که با شاخه های درختان محصور می گردد و بره ها و بزغاله ها را در آن نگه می دارند . این جایگاه در داخل و یا در خارج سیاه چادر است . این کلمه در کوزه نیز وجود دارد و همچنین کوردان جنوب علف چشمه را کوَز می نامند .
سپهری که پشت مرا کرد کوز// نشد پست،گردان بجای است نوز.
بر (بهر) در کوردی به معنی دانه و تخم و ثمره، همچنین کره ای است که بعد از مشک زنی فراهم می گردد(بهرمهشکه) .
یکی داستان گویم،ار بشنوید// همان بر که کارید خود بدروید
چاشت در کوردی هرگونه وعده ی غذایی غیر از شام و نهار و صبحانه ، چاشت می باشد . (چێشت) همان چیز است و کلماتی چون ( چێشت) و ( چهشتن) از یک خانواده هستند.تو گر چاشت را دست یازی به جام// وگرنه خورند،ای پسر! بر تو شام.
شعر بالا گفتاری است از فریدون که به ایرج می گوید و برادرانش را به او از نظر ناراستی و کژ رفتاری معرفی می نماید.
سوور، سوور در کردی (سوور ) تلفظ می گردد و به معنی شادی و پایکوبی و عروسی(سوورانه) می باشد.
بدو گفت شاه ای خردمند پور!// برادر همه رزم جوید ، تو سور
به داغی جگرشان کنی آژده //که بخشایش آرد بر ایشان دده
آژ در کوردی کلهری به معنی دوختن است . اما دوخت درشت و با فاصله ، مثلا دوختی که به وسیلهی جوالدوز صورت بگیرد .به همین مناسبت می توان معادل خیاط را ( آژدهر ) گذاشت .
بروی در کوردی (برۆ) به معنی ابرو است و در شعر فردوسی نیز چنین است :
همه دل پراز کین و پرچین بروی// بجز جنگشان نیست چیز آرزوی
میان بسته دارید و بیدار بید// همه در پناه جهاندار بید
(بوید) در زبان کوردی جنوب به معنی بودن است و در کردی لکی ولری همان( بید) تلفظ می گردد.
کاکوی در کوردی ( کاکه)و (کاکا) به معنی پدر یا برادر بزرگ یا آقا است.در شاهنامه نام پهلوانی دیو مانند است که از ( گنگ دژهوخت به کمک سلم آمده و به دست منوچهر شاه کشته می شود. در شاهنامه کاکوی نبیرهی ضحاک می باشد .
چرمه یا(چهرموو ) در کوردی به معنی سپید است ..مثلا خر چرموو یا اسب چرموو !
پر از خشم و پر کینه ، سالار نو// نشست از بر چرمهی تیزرو
کنام در کردی(کونا) به معنی سوراخ و همچنین جا و مکان جانوران وحشی در شکاف سنگها و در تنهی درختان است :
ببردش دمان تا به البرز کوه// که بودش بر آنجا کنام و گروه
یا:دریغ است ایران که ویران شود// کنام پلنگان و شیران شود.
دیزه
چمانندهی دیزه هنگام گرد// چرانندهی کرکس،اندر نبرد.
در کوردی (چهمانن) به معنی خم کردن است چهمیان یعنی خم کردن مثل اینکه .در شعر فردوسین به معنی به حرکت در آمدن است.
در کوردی دێزوو اسب یا الاغ به رنگ خاکستری و تیره می باشد .در ادبیات کوردی به افراد شوم و نامیمون گویند.
کهفتن در کوردی به معنی افتادن است و در شاهنامه نیز به همین معنی می باشد .
بیامد به تیمار گریان بخفت// همی پوست بر تنش گفتی بکفت.
خهفت در کوردی نیز به معنی خوابیدن است .
لچ در کوردی به معنی لب است .
خروشان ز کابل همی رفت زال //فروهشته لفچ و برآورده یال.
لفچ همان لچ یا لب در کوردی می باشد .
روارو در کردی (رهو) به معنی فرار کردن است و از جایی گریختن به صورت دسته جمعی.البته رمه اسبان را نیز (رهو) می گویند .
روارو برآمد ز در گاه سام// مه بانوان خواندنش به نام.
در اینجا لازم می دانم به موضوعی اشاره نمایم : داستان تنبور نوازی رستم در خوان چهارم و اینکه تنبور ساز کوردان و ساز پیروان آیین کهن یارسان است .
دهشتهوان به معنی دشتبان و نگهبان می باشد .
چودرسبزه دید اسب را دشتوان// گشاده زبان شد سوی وی دوان
تاو
ترا با چنین پهلوان تاو نیست// اگر رام گردد ، به از ساو نیست.
تاو به معنی مقاومت و ایستادگی است و هم اکنون در کوردی کاربرد دارد و همچنین به معنی دما وحرارت نیز بکار میرود(تاوسان- پڕتاو- خوهرهکه تاوی نییه) .
نخچیر
به نخچیر شد شهریار جوان// ابا نامور رستم داستان
که ( نهچیر ) در کوردی به معنی شکار و شکار کردن است.
کوس
دریده درفش و نگون کرده کوس// رخ زندگان تیره چون آبنوس
نه کوس و نه لشکر،نه بار و بنه// همه میسره خسته و میمنه
اکنون کلمهی ( کۆس- کۆست) در کوردی کاربرد دارد : کۆسم کهفتن، در مراسم ها و عزاداری توسط زنان و مویه خوانان این کلمه فراوان تکرار میگردد . این وسیله که نقارهی بزرگی است و جنگاوران را به نبرد فرا می خواند و افتادن آن از دست فرماندهان جنگ به معنی شکست و عقب نشینی بوده است.
لاو
به لاوان مرا دیدهای روز جنگ// به آورد، با تیغ هندی به چنگ
لاو در کردی کلهری به معنی سیل است . به پیروی از این کلمه ، کلماتی مثل( لاو کهن ) یعنی جایی که لاو آنرا کنده است و (لاو مالک) یعنی چیزی که لاو آنرا با خود آوردهاست ، کاربرد دارد.
دیده در کوردی به معنی چشم است. دیدهکهم
بدین مژده گر دیده خواهی، تراست// که این مژده آرایش جان ماست
آغال
تو لشکر برآغال بر لشکرش// از انبوه ما خیره گردد سرش
در کوردی کلهری ( ئاخڵ ) به معنی آغل است و کلماتی چون ( ئاخڵه ) به معنی حلقهی سیاه زیر چشم ویا حلقهی دور ماه کاربرد دارد .
تژاو پهلوانی تورانی و داماد افراسیاب است . افراسیاب تاج خودرا به هدیه به او داده است و به معنی ( تێژاو )آبی که باقدرت سرازیراست(تاڤگه) در زبان کوردی است .
نویسنده: دکتر فرهاد عزتی زاده
منبع: سایت سارل خبر
در مرکز داده هایی که سیستم سرمایشی آن از نوع تراکمی و پایانه حرارتی آن دمنده دار است، این تجهیزات سهم عمده ای از مصرف انرژی الکتریکی را به خود اختصاص می دهند که بخش قابل توجهی از آن به صورت تلفات انرژی هدر می رود. مهمترین ضعف تاسیسات سرمایش تراکمی نوع سیستم کنترل ترموستاتیکی حاکم بر این تجهیزات است به نحوی که تغییرات دمای هوای بیرون به عنوان بار غالب روی سایت در تغییر ظرفیت چیلر نقش مستقیمی ندارد، همچنین این سیستم ها برنامه پذیر نیستند و در اتاق های سرور با کاربری منقطع نمی توان برای تاسیسات برنامه زمانی تعریف کرد. همچنین ضعف های کنترلی موجود در پایانه های حرارتی دمنده دار از قبیل اسپلیت ها، کولرهای گازی، فن کویلها سبب شده علاوه بر اینکه کنترل دمای اتاق کاملاً در دست بهره بردار و سلیقه ای باشد از سوی دیگر باعث شده که این تجهیزات انرژی بر پس از اتمام کار اتاق سرور به علت عدم توجه بهره بردار و یا مشترک بودن برق آنها با روشنایی و یا سایر ادوات در فضاهای دیگر سایت، روشن مانده و عملاً باعث مصرف بیهوده انرژی الکتریکی در ساختمان شود. شرکت فنی مهندسی مجدی توان کوشا موفق به ارائه راه کاری جهت بهسازی عملکرد کنترلی سیستم های خنک کننده شده است. استفاده از این سامانه ها به عنوان یکی از راهکارهای موثر در حوزه بهینه سازی می تواند باعث کاهش مصرف انرژی در اتاق ها با کاربری دائم روشن گردد.
آزمایشات علمی نشان میدهد که سیب به علت داشتن ماده ای به نام پکتین باعث کاهش کلسترول مضر خون میشود ، البته این خاصیت سیب تنها به سبب پکتین نیست و در واقع پکتین همراه با سایر مواد موثر در آن باعث کاهش کلسترول میشود.
همچنین پکتین موجود در سیب برای کنترل اسهال و یا رفع یبوست مفید می باشد.پکتین مقدار زیادی آب از معده و روده جذب کرده و مدفوع را به حالت نیمه سفت تبدیل می کند. در عین حال پکتین می تواند ازسفت و سخت شدن مدفوع جلوگیری کرده و باعث رفع یبوست گردد. برای بدست آوردن خاصیت ضد اسهالی سیب باید آن را بدون پوست مصرف نمود تا فقط پکتین آن موثر باشد و در مورد اثر یبوست باید سیب را با پوست مصرف نمود تا گذشته از پکتین مقداری فیبر توسط پوست آن به بدن برسد و بتواند به عنوان ضد یبوست عمل کند.
سیب در تنظیم قند خون نیز موثر است، به رغم وجود قند طبیعی در سیب خوردن این میوه باعث افزایش سریع قند خون نمی شود. بنابراین، سیب برای افراد مبتلا به دیابت و یا سایر اشخاصی که باید از سرعت افزایش قند خون خود بکاهند، بسیار مفید و موثر است.
سیب برای کاهش فشار خون نیز مفید است. برخی از تحقیقات علمی نشان می دهد حتی بوییدن این میوه نیز کاهش دهنده فشار خون بوده و ایجاد آرامش می کند.
ماده ضد میکروبی فلورتین موجود درسیب بر انواع میکروارگانیسم های گرم مثبت و منفی موثر است و از این نظر عصاره سیب دارای خاصیت ضد میکروبی است، همچنین برخی از مطالعات علمی نشان داده عصاره سیب، عصاره انگور و چای، دارای قویترین امکان برای نابودی ویروس هستند به طوریکه تقریبا صد در صد ویروس ها را از بین می برد. پژوهشگران در یافته اند افرادی که نسبت به سایرین مقدار بیشتری سیب مصرف می کنند کمتر مبتلا به سرماخوردگی و ناراحتی های مربوط به قسمت فوقانی دستگاه تنفسی می شوند.
سیب همچنین دارای خاصیت ضد سرطانی ، کاهش دهنده اسید اوریک، رفع کننده ی گرفتگی صدا، جلو گیری کننده از تصلب شرایین و ... می باشد.
نکته: دانه های سیب دارای سیانید بوده و مصرف زیاد آن ایجاد مسمومیت می کند.
مقدار انرژی و ترکیبات سیب:
7/58 کیلو کالری انرژی ،1960گرم پروتئین،355گرم چربی ،29/15 گرم کربوهیدرات ، 246/7میلی گرم کلسیم ، 246/7 میلی گرم فسفر ، 181 میلی گرم آهن.
او از روش های اساتیدی چون ابوالحسن صبا، ارسلان درگاهی و همچنین راهنمایی های احمد عبادی بهره یافت. پس از پایان دانشکده در همان جا و در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی به تدریس سه تار پرداخت. در این سال ها از راهنمایی یوسف فروتن و سعید هرمزی که از نوازندگان قدیمی سه تار بودند برخوردار گردید.
جلال ذوالفنون آثار نوشتاری و صوتی فراوانی در زمینهٔ موسیقی ایرانی از خود به جای گذاشته که از بین آنها می توان آلبوم های گل صدبرگ و آتش در نیستان با صدای شهرام ناظری را نام برد. همچنین از دیگر آثار او می توان به مستانه، سرمستان و شب عاشقان با صدای علیرضا افتخاری اشاره کرد.
ذوالفنون سالیان متمادی در زمینه تحقیق و تتبع گام برداشت و کوشید جوانان را با این قلمرو آشنا کند. مهم ترین کار وی پس از تحقیق، تدریس بود. کتابی با عنوان گل صدبرگ که مجموعه ای از نوشته ها و خاطراتش درباره موسیقی است، از او منتشر شده است.
جلال ذوالفنون در 28 اسفند ماه سال 1390 در اثر خونریزی داخلی پس از جراحی قلب باز، در بیمارستان البرز کرج درگذشت. استاد ذوالفنون؛ به وصیت خودش و با حضور دوستاران و خویشانش در قبرستان امامزاده طاهر کرج دفن شد.