ایستادگی بر سر حقوق، اصول و آرمانهای یک ملت کار هرکسی نیست. تنها کسانی از عهده این کار بر می آید که ایمان و صداقت با خون و روح آنهادرآمیخته باشد. در تاریخ انقلاب ها و مقاومت های عدالت خواهانه یک ملت وقتی مینگریم بسیاری از رهبران بعد از روی کار آمدن، از آن شعارها و خطوط اصلی انقلاب و مقاومت چشم پوشی کرده و آن وعده ها و نوید های داده به مردم را به فراموشی سپرده اند.
قبل از اینکه از موضوع دور شوم، به انقلاب سنه ۱۳۵۷ افغانستان و سپس مقاومت های عدالت خواهانه غرب کابل اشاره میکنم،آنزمانی که مردم پابرهنه افغانستان با تمام وجود به ندای رهبران خود پاسخ مثبت دادند و با اشتیاق وصف ناپذیری در مصاف با اهریمنان رفتند و تمام سختی های جهاد و مقاومت را به جان خریدند تا شاید به ثواب و نوایی برسد که هم آخرت آنها را آباد کند و هم دنیای شان را بهبود بخشد، امادر هرگامی که به پایان این راه پرپیچ و خم نزدیک شدیم، از آرمان های اصلی انقلاب و مقاومت فاصله گرفتیم و رهبران، به جای اینکه به حقوق مردم و صاحبان اصلی انقلاب و مقاومت توجه کنند، به سهم رهبری خود از قدرت قانع شدند و منافع ملت و مردم را وجه المصالحه رسیدن به منافع شخصی خودقرار دادند.
مقاومت و عدالت خواهی هزاره ها در یک و نیم دهه اخیر همان طوری که جریان استبدادخواهی را در بیرون،زمینگیر کردند، در داخل نیز سره و ناسره را از هم متمایز ساختند و با توجه به موضع گیریهای متفاوت رهبران،جایگاه برخی بالا رفتند و جایگاه برخی دیگر تنزل یافتند و حتی عدهای هم مطرود شدند.
در این میان آقایان خلیلی و محقق با به دست گرفتن رهبری جریان مقاومت (بعد از شهید مزاری) روز به روز به موقعیت بالاتری دست یافتند بدون اینکه انتظارش را داشته باشند. لکن سیر افول محبوبیت آقای خلیلی از زمانی آغاز شد که در قطار ارگ نشینان کابل قرار گرفت و از آدرس حکومتی داد سخن میکرد و همین باعث گردید که آقای محقق یکه تاز میدان گردد و با گلوچاق کردن های انتقادی خود از حکومت آقای کرزی در موارد مقطعی،مورد توجه رسانه ها و اقبال مردم قرار گیرد.
در دوره انتخابات اخیر ریاست جمهوری، تکیه بیش از پیش ایشان بر شعار عدالتخواهی و محافظت از حقوق مردم، موجب حضور گسترده مردم هزاره پای صندوق های رأی شد و آرای اکثریت این مردم در حمایت از آقای محقق به صندوق داکتر عبد الله ریخته شد. اما با تغییر سرنوشت انتخابات، مردم با امید و آرزوهای زیاد نزدیک به یک سال صبر کردند تا نتایج حمایت خوداز آقای محقق را ببینند.
حال که بعد از کش و قوس های زیاد، لیست کابینه اعلام شده است، میبنیم که برخلاف انتظار، سهم ناچیز و تحقیر گونه ای برای مردم هزاره در نظر گرفته شده است و این لیست از دید مردم ما غیرواقع بینانه بوده و قابل قبول نمیباشد.
از طرف دیگرآقایان خلیلی و محقق که مدعی رهبری قوم هزاره هستند و بار چانه زنی برای این قوم را بر دوش دارند، باید پاسخگو باشند که چرا نتوانسته سهم واقعی این قوم را بگیرند و به سهم حد اقلی آنهم با وزرای ضعیف و وزارتخانه های ناکارآمد بسنده کرده اند؟ آیا این برای آنها مایه شرمساری نیست؟ آیا این چوب حراج زدن به حقوق و آرمان های یک قوم نیست؟
در حدود ده هزار سال پیش که انسانهای ساکن بین النهرین زندگی غار نشینی و دوران جمع آوری غذا را پشت سر گذارده و به دوران تولید غذا شروع نموده بودند و در پهنه دشت بصورت اجتماعات اولیه کشاورزی مستقر شده بودند، تمدنی را بوجود آوردند که از مشخصات آن ساخت سفالهای ظریف و زیبای نخودی و قرمز رنگ است. این تمدن همراه با خصوصیات دیگر آن در این منطقه شکوفا گردید و به تدریج در دنیای پیش از تاریخ در منطقه وسیعی گسترش یافت. آثار و بقایای این نوع سفال از شرق دریای مدیترانه تا دره رود سند در حفاریهای باستانشناسی در مناطق باستانی آشکار گردیدهاست.
یکی از سنتهای مشخص سفالگری فلات ایران سفال قرمز رنگ منقوش است که در طول هزارههای ششم و پنجم ق. م. در حاشیه کویر در فلات مرکزی ایران شکل گرفت و متداول شد. این سفالها دست ساز و برنگ قرمز و دارای خمیری مخوط با پودر شن یا گیاهان خرد شده است. این نوع سفال طی حفریات باستانشناسی از محوطههای باستانی چشمه علی، قره تپه شهریار، اسماعیل آباد، تپه زاغه، سیلک و حصار شناسایی شدهاند.
«در این محل (سیلک کاشان) ظروف سفالین قرمز رنگی نیز پیدا کردهاند که از لحاظ صنعت نسبت به ظروف پیش تا حدی کاملتر به نظر میآید و معلوم میشود که آنها را در کورههای ابتدایی میساختند. در هزاره چهارم پیش از میلاد مردم دشتنشین فلات ایران در کار زندگی پیشرفت بیشتری کردند. در قریه سیلک نموداری از آن وجود دارد، ساکنین این محل ظروف سفالین ظریف میساختند و تصویر پرندگان و حیوانات وحشی را بر روی آنها با رنگ سیاه منقوش میکردند و به تدریج این ظروف شفافتر و شکل آنها منظمتر شد،از اینجا میتوان حدس زد که مردم آن ناحیه جهت انجام این عمل به اختراع چرخ نائل شده بودن، چرخ آنها تخته باریکی بوده است که بر زمین میگذاشتهاند و آنرا با دست میچرخاندند و به این ترتیب به ظروف خود شکل زیباتری میدادند. تاکنون شبیه اینگونه ظروف در هیچیک از کشورهای آن دوران به دست نیامده است. چنین میتوان نتیجه گرفت که ایرانیان در این صنعت سرآمد اقوام دیگر بودند و شاید اختراع مزبور ویژه آنها باشد. از ظروف سفالینی که در سیلک به دست آمده است تصاویر بز کوهی و اسب و خورشید و همچنین اشکال هندسی فراوان دیده میشود و از این اکتشافات نتیجه میگیریم که با وجود آنکه آهن ومفرغ در تهیه آلات و ادوات گوناگون به کار میرفته است صنایع کوزهگری و سفالسازی رونق خود را حفظ کرده است.»[۱]
مهمترین تحمل در صنعت سفالگری که این صنعت را به کلی دگرگون ساخت اختراع چرخ سفالگری است که در هزاره چهارم ق. م. اتفاق افتاده سفالگران ابتدا از چرخهای کند گردش یا بطئی استفاده کرده و سپس به چرخهای پرسرعت و تند گردش که امروز نیز مورد استفاده کارگاههای سفالگری سنتی است دست یافتند.
از اوائل هزاره سوم ق. م. نوع دیگری سفال از مناطق شمال فلات ایران به سمت داخل فلات نفوذ میکند که به سفال خاکستری معروف است. این نوع سفال چرخساز میباشد و از نظر سبک ساخت و تزیینات تحت تأثیر ظروف فلزی هم عصر خود قرار گرفتهاست. سفال خاکستری با تکنولوژی بالا و در کورهای مخصوصی که سفالگر بخوبی در آن کنترل حرارت و میزان اکسیداسیون فعال را اعمال میکردهاست پخته شدهاند. فرهنگ سفال خاکستری از اوائل هزاره سوم ق. م. در مناطق باستانی یانیک تپه اردبیل، تورنگ تپه گرگان، تپه حصار دامغان شناسایی شدهاست. سفال خاکستری براق در طول عصر آهن یعنی از اواسط هزاره دوم ق. م. به بعد در اکثر نقاط فلات ایران گسترش یافت و در همین دوره به اوج زیبائی، ظرافت و پیشرفت تکنیکی در ساخت و پخت و و تزیین رسید. از نیمههای هزاره اول ق. م. با رونق فلزکاری صنعت سفالگری رو به افول میرود به طوری که در دوران تاریخی سفالهای ساخته شده، عمدتاً بسیار خشن و بدون نقش هستند و از ظرافت سفالهای پیش از تاریخی خبری نیست.