لطفا نظرات خود را در مورد چنین مواردی برای ما ارسال نمائید.
7 اصل موفقیت بیل گیتس (Bill Gates) مدیرعامل شرکت مایکروسافت
اصل اول:
در زندگی همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.
اصل دوم:
دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قائل نیست. دراین دنیا از شما انتظار میرود که قبل از آنکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید کار مثبتی انجام دهید.
اصل سوم:
پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام شدن، کسی به شما رقم فوق العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد به همین ترتیب
قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید باید برای این مقام و مزایایش زحمت بکشید.
اصل چهارم:
اگر فکر میکنید آموزگارتان سخت گیر است در اشتباه هستید پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رییس شما خیلی
سخت گیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگاران را ندارد.
اصل پنجم:
آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند. از نظر آنها این کار "یک فرصت بود".
اصل ششم:
اگر در کارتان موفق نیستید والدین خود را ملامت نکنید. از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
اصل هفتم:
قبل از آنکه شما متولد بشوید والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما میرسد، ملال آور نبودند.
تصنیف
بوی جوی مولیان آید همی ------ یاد یار مهربان آید همی
این شعر منسوب به رودکی را که همراه با چنگ خوانده میشده شاید بتوان تصنیف دانست و از آن به بعد نیز عده ای از شاعران اشعار خویش را همراه با عود و چنگ می خوانده اند.
در قرن ششم و هفتم تصنیف سرائی معمول بوده چنانکه دولتشاه سمرقندی نوشته است عبدالقادر عودی برای ابن حسام هروی (متوفی به سال 737- ه � ق) تصنیفی سرود.
در روزگار صفویه نیز سرودن تصنیف معمول و متداول بوده است از جمله تصنیف سازان می توان به شاهمراد خوانساری اشاره کرد که تصنیف های متعددی را سرود.
در عهد زندیه تصنیف های زیادی درباره رشادت لطفعلی خان زند سروده شد.
در زمان ناصرالدین شاه قاجار نیز ترانه های زیادی دهان به دهان برگشت که می توان به تصنیف هائی که درباره ظل السلطان در دوران حکومتش در اصفهان و یا تصنیف درباره ی ماشین دودی شهر ری اشاره شد اما مشهورترین تصنیف ساز دوره قاجاریه میرزا علی اکبر خان شیدا بود که همراه با تصنیف، سه تار می زد.
عارف قزوینی تصنیف ساز و شاعر معروف اولین کسی بود که تصنیف را برای مقاصد سیاسی و میهنی سرود
ملک الشعرای بهار و رهی معیری نیز از تصنیف سازان معروف بودند.
نمونه ای از تصنیف های ملک الشعرای بهار که در دستگاه ماهور خوانده می شود:
زمن نگارم / خبر ندارد/ بحال زارم/ نظر ندارد
خبر ندارم / من از دل خود / دل من از من / خبر ندارد
کجا رود دل که دلبرش نیست/ کجا پرد مرغ / که پر ندارد
امان ازین عشق / فغان ازین عشق / که غیر خون / جگر ندارد
همه سیاهی/ همه تباهی / مگر شب ما / سحر ندارد
بهار مضطر مثال دیگر / که آه و زاری / اثر ندارد
تعاون روستایی که در سه راهی بیله سوار واقع شده است، متعلق به مردم روستاهای قره قاسملو، زرگر،گوگ تپه ،گون پاپاق و اودولو می باشد که در این تعاون عضو شده اند و انتخابات هیات مدیره تعاون که با رای اعضای تعاون، ازبین کاندیداها 5 نفر انتخاب می شوند در حالی که انتخابات در 10 دی امسال برگزار می شود اصلن هیچگونه اطلاع رسانی در خصوص برگزاری رای گیری و زمان ثبت نام کاندیداها در بین روستاهای مذکور انجام نشده است و فقط دربین عده معدودی که در یک گروه قرار دارند اطلاع رسانی شده است.و اکثر اعضای تعاون از زمان ثبت نام بی اطلاع مانده اند و چند روز پیش اطلاع داده اند که در 10 دی در رای گیری شرکت کنید.و اما چند سوال از مسوولان برگزاری رای گیری و مسوولان تعاون روستایی:
1- کار و وظیفه تعاون روستایی چیست؟
2- مردم روستا در تعاون عضو شده اند تا صرفه و سود اقتصادی داشته باشد در حالی که تعاون روستایی مذکور با وجود ده هکتار اراضی زراعی و انبار سیلو،باسکول، فروشگاه و خرید گندم در فصل برداشت، از سال 86 به بعد حتی یک ریال هم به اعضای تعاون به عنوان افزایش سود نداده است .حال سوال اینجاست که درآمد حاصل از تعاون به جیب چه کسی میرود و یا در کجای روستاها خرج شده است؟ویا اگر هزینه های تعاون بیشتر از درآمد آن باشد و در نقطه سر به سر قرار گرفته باشد چرا این تعاون منحل نمی شود و با فروش املاک، پول مجمع عادی را نمی دهند؟؟؟
3- اگر صرفه و سود اقتصادی ندارد چرا در انتخاب هیات مدیره , عده ای در تکاپو و تلاشند؟
4- چرا مسوولان شهرستان نظارتی بر این تعاونی ها ندارند؟
5- چرا هر کسی مسوول تعاون می شود جیبش را از پول عضوهای ساده و بی ریای این روستاها پر می کند و در موقع بازخواست هم مردم را بدهکار می کند؟
و صد چراهای دیگر که جوابی برای آنها نیست. مطالب بالا را نوشتم که اعضای مجمع عادی بدانند که حقشان از روز تاسیس تعاون پایمال می شود.
و شاید به این دلیل می باشد که تعاون در ایران معنی ندارد.وهمه تعاونی ها محکوم به شکست می باشند.
عشق یعنی احضار موهبتهای جاودان زندگی.
اگر عشق ارزشمند بیابدت، هدایتت می کند.
کاترین پاندر
***************
تنها یک پرسش وجود دارد و آن این است: “چگونه کاری کنیم که عشق پابر جا بماند؟”
قانون احتمالات یادت نره ، بلاخره یک نفر خواهد گفت بله.
انتونی رابینز
***************
شخصی به همسرش میگوید:
.”من عاشق تو هستم و بدون تو نمی توانم زندگی کنم “
اما این عشق نیست، گرسنگی است.
شما نمی توانید در آن واحد هم کسی را دوست داشته باشید و هم بی تابانه نیازمندش باشید.
عاشق واقعی کسی است که معشوق خود را آزاد می گذارد تا خودش باشد.
در عشق اجباری نیست..
عشق یعنی امکان انتخاب به معشوق دادن.
برای آنکه کسی یا چیزی را بدست آوری، رهایش کن!
اندرو متیوس
***************
آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی خود ماه است که او را پایبند می کند.
تاگور
***************
عشق و سختی بهترین وسیله آزمایش زندگی زناشویی است.
ساموئل امایلز
***************
در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.
آلبرت انیشتین
***************
اگر کسی ترا آنطور که میخواهی دوست ندارد ، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد!!!!!!!
دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند.
مارکز
***************
شما بدون تسلط بر خود نمی توانید فاتح دیگران باشید.
کیم وو چونگ
***************
کسیکه به هر چیزی چنگ میاندازد، هیچ چیز را نمیتواند محکم بگیرد.
اسلواکیایی
***************
وظیفه باعث میشود تا کارها را بهخوبی انجام دهی، اما عشق کمک میکند تا آنها را زیبا انجام دهی.
کوبایی
***************
عشقی که با اشک چشم شست و شو شود همیشه پاک و تمیز خواهد بود.
شکسپیر
***************
اگر در مورد مردم قضاوت کنید دیگر وقتی برای دوستی باقی نمی ماند.
مادر ترزا
***************
احساس وظیفه در کار، نیکو و در روابط ، آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت!!
برتراند راسل
***************
عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است.
برنارد شاو
***************
دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا سطح بلندترین قله عشقهای بلند پایین نخواهم آورد.
یافتن آب به عشق است نه به سعی، اما پس از سعی ؟!
دکتر شریعتی