وجه تسمیه ی اردبیل: این نام در مآخذ گوناگون به صورتهای اَردویل، اَردُبیل، اَردُئیل و بیشتر اَردَبیل آمده است،اردبیل در منابع ارمنی به صورت آرتاوت و سپس آرتاول آمده است. مینورسکی معتقد است اَرته ویت به مرور به اردبیل تغییر شکلی یافته است.
اگرچه «دائره المعارف اسلام» می نویسد: اشتفاق و معنای اردبیل به درستی معلوم نیست اما مینورسکی معتقد است این نام ترکیبی است از اَرِته یا اَرته به معنای مقدس و قانون مقدس و ویت (پارسی میانه) که صورت اوستایی آن وئتی است و به معنای بید یا بید قانون مقدس دانسته است. همو درجای دیگر بِل یا بیل (یا ویل) را پسوند بسیاری از مکانها از جمله انزبیل و خرزویل دانسته است.
لاکهارت،در مورد بنای شهر و علت نام گذاری آن ازقول مردمان محلی، افسانه ای را نقل می کند که بنابر آن در محل کنونی شهر در گذشته دریاچه ای وجود داشته است : به فرمان سلیمان نبی دو دیو به نامهای اَرد وبیل آبهای این دریاچه را با حفر دو معبر در شمال شرقی شهر کنونی خارج ساختند و شهر را در محل دریاچه خشک شده برپا داشتند و به همین سبب نیز نام این شهر به نام این دو دیو اَردُبیل خوانده شد. حمیری نام اردبیل را مآخوذ از اردبیل بن ارمین می داند که یاقوت آن را از قول سمعانی به صورت اردبیل بن ارمینی ابن لنطی بن یونان ذکر کرده است.
به نظرکسروی،ظاهرا نام اردبیل ترکیبی است ازدو جزء اَرد به معنای درستی، راستی و پاکی و بیل یا ویل (پسوند مکان) به معنای جایگاه. این ترکیب را به صورتهای آرتاویل و آرتاویلا به معنای شهر مقدس نیز نوشته اند. یاقوت نام قدیم اردبیل را باذان فیروز، فردوسی بادان پیروز، آباذان فیروز، باد فیروز، فیروزگرد و اعتمادالسطنه آذر بهمن نوشته اند. اولئاریوس ظاهرا به خطا نام قدیم اردبیل را ساتراپنه می داند.[1]
[1] - دایره المعارف بزرگ اسلامی ، زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی ، تهران، انتشارات دایره المعارف بزرگ اسلامی ، جلد هفتم ، 1377 ، صص 2- 471 ، بیات ، عزیزاله ، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران ، امیرکبیر ، 1367 ، چاپ اول ، ص 236 ، لغت نامه دهخدا ذیل کلمه اردبیل.
کاتب شاهنامه در این شعر نتوانسته بفهمد که معنای «به هر کار، بستوه کانا بود» چیست و به جای آن نوشته است: «ز دانش دل پیر برنا بود» که از نظر معنا ارتباط مستقیم با مصراع نخست ندارد. معنای مصراع دوم و اصلی شعر فردوسی چنین است: «نادان در هر کار، ناتوان و درمانده است» که معنای مصراع نخست را نیز تکمیل میکند.
فردوسی در شاهنامه واژههای ثقیل و نامانوس به کار نمیبرده است و واژههای «بستوه» (ناتوان و درمانده) و «کانا» (نادان) در دورهی او جزو واژههای رایج و متداول بوده است. پس از آن که پارسی پهلوی بهکلی متروک شد، کاتبان این واژهها و برخی دیگر از واژههایی را که در شاهنامه بود، تغییر دادند که نتیجهی آن فراموششدن آن واژهها بود.