جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

کارگزاران در همایش اقتصاد ایران گفتند: «ما مدیر نیستیم»

سال 91 سالی پرالتهاب برای فضای سیاسی کشور بود؛ جریان کارگزاران همه هجمه‌های خود را بر دولت احمدی‌نژاد و به بهانه احمدی‌نژاد به همه اصولگرایان وارد می‌کرد و مدیریت کشور را به بن‌بست رسیده فرض می‌کرد. آنها تنها راهکار خروج از بن‌بست و بحران مدیریتی کشور را آمدن هاشمی به عرصه مدیریت اجرایی کشور می‌دانستند.  این جریان بعد از انتخابات سال 84 و روی کار آمدن گفتمان عدالت از فضای سیاسی کشور کنار رفت اما حضور جریان انحرافی در دولت دهم بویژه در مباحث فرهنگی و اقتصادی فرصتی را به این جریان به محاق رفته داد تا به بهانه احمدی‌نژاد به گفتمان عدالت و پیشرفت حمله کند و آن را فاقد کارآمدی نشان دهد. این موضوع با بحران‌سازی‌های واهی جریان سازندگی شروع شد. هاشمی که دولتش بنای انحراف در الگوهای اجتماعی را گذاشت و سیاست‌های اقتصادی‌اش فشار تورم 50 درصدی را بر گرده مردم مستضعف جامعه گذاشت با القای بحران مدیریت در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «مدیریت‌ها هم واقعاً اشکال دارد. من سال‌ها پیش تذکرات جدی دادم. این سبک مدیریت در نهایت نمی‌تواند خوب باشد. شاید بعضی‌ها به سوءنیت منتسب می‌کنند اما این‌گونه نیست. معتقدم مسؤولان، کشور و انقلابشان را دوست دارند و مسؤولیت‌شان را می‌فهمند ولی عدم کارآیی یک مساله است و باید در مسؤولیت‌ها کارآیی باشد و شرایط یک مدیر چه در مقدمه یک بحران و چه در خود بحران شرایط ویژه‌ای دارد که به اصطلاح بحران مدیریت و مدیریت بحران می‌گویند».

بعد از آن سلسله مصاحبه‌ها درباره بحران مدیریتی در کشور شروع شد. حسن روحانی در همایش «برند برتر، کیفیت برتر» در جمعی از اصلاح‌طلبان با حمله به ادبیات خدمت‌رسانی  گفت: «مردم دلار نمی‌خواهند، صداقت و برنامه می‌خواهند. ما نیاز به نوکر نداریم نیاز به مدیر داریم. ما نیاز به نوکر مدیر داریم، نه نوکر خالی، تنها نوکر بودن کافی نیست».

در شرایطی که رهبر انقلاب در خراسان شمالی از اتحاد سیاسیون و دوری از تنش‌های سیاسی صحبت کردند و فرمودند: «در مدت باقیمانده تا انتخابات و در خود انتخابات، همت همه مسؤولان بر حفظ آرامش و اجتناب از جنجالی شدن فضای سیاسی کشور متمرکز باشد و مسؤولان، سیاستمداران، تریبون‌داران و مدیران عرصه‌های گوناگون نیز کاملا مراقب باشند با یک حرف یا عمل نسنجیده و اختلافی، موجب متلاطم شدن فضای سیاسی نشوند»، سلسله مصاحبه‌ها ادامه داشت و محمدعلی نجفی که خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آماده می‌کرد در مصاحبه با آسمان بر طبل «بحران مدیریت» هاشمی کوبید و  گفت: «وضعیت فعلی یک فاجعه است و باید یک دولت ملی روی کار آید». همه اطرافیان هاشمی او را تشویق به حضور در عرصه انتخابات می‌کردند و با سیاهنمایی وضعیت کشور زمینه‌ها را آماده می‌کردند. کلیدواژه کارگزاران این بود که «80 درصد مشکلات کشور از سوءتدبیرهای مدیریتی است» و اگر آیت‌الله هاشمی روی کار‌ آید این مسائل حل خواهد شد. شاید خود هاشمی آن زمان می‌دانست به خاطر کهولت سن و خیلی مسائل دیگر تایید صلاحیت نخواهد شد و در مصاحبه‌ای که شخصا انجام داد، گفت: «بنا ندارم در انتخابات آینده نامزد شوم».

جدی‌ترین اظهارنظرها درباره حضور هاشمی در انتخابات را بعد از وی فرزند کوچکش در مصاحبه با نشریه مثلث انجام داد. یاسر هاشمی که ظاهرا از پدر خود یک اسطوره شکست‌ناپذیر ساخته بود، گفت: «آقای هاشمی انقلاب را فرزند خود می‌داند و تلاش دارد کمک کند انتخابات در یک شرایط مطلوب برگزار شود». یاسر هاشمی در این گفت‌وگو حسن روحانی را گزینه مناسبی برای جانشینی پدرش در انتخابات معرفی می‌کند و می‌گوید: «حسن روحانی گزینه مورد علاقه هاشمی است که می‌تواند وحدت ملی را با هدایت هاشمی به سرانجام برساند».

کرباسچی، دبیر کارگزاران نیز حسن روحانی را بدل هاشمی دانست و معتقد بود او می‌تواند اعتدال را رعایت کند. وی تلاش کرد همفکرانش نیز در کنار روحانی قرار بگیرند. هاشمی با فشار اطرافیان در لحظات آخر به میدان انتخابات آمد و با رد صلاحیت خیلی سریع هم از این میدان خارج شد و همه پتانسیل هاشمی پشت روحانی جمع شد. این بار این روحانی بود که فرشته نجات کشور لقب می‌گرفت، فرشته نجاتی که همه هماهنگی‌ها را برای اجرای هر کاری با هاشمی انجام خواهد داد.

روحانی نیز در کوران تبلیغات انتخاباتی بر این ناکارآمدی‌ها و سوءمدیریت‌ها تکیه می‌کرد، او می‌گفت می‌تواند هم چرخ اقتصاد را بچرخاند و هم چرخ سانتریوفیوژ‌ها را! و با همین شعار‌ها هم رأی آورد.

روحانی از همان ابتدای انتخابات مدیریت صحیح را در «بستن با کدخدا» می‌دانست و تعامل با دنیا را راهکار برون‌رفت از مشکلات می‌دانست. او در اولین اظهارنظرهای انتخاباتی‌اش نیز دوباره به سراغ رابطه با آمریکا رفت و از 3 مرحله‌ای بودن رابطه با آمریکا گفت: «آمریکا یک واقعیت در دنیای امروز است که نمی‌توانیم آن را انکار کنیم، چون یک ابرقدرت است. قدرت اول اقتصادی و علمی و نظامی را در دنیا دارد و در مجامع بین‌المللی تأثیرگذار است. جمهوری اسلامی ایران هم یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در منطقه و جهان است. دلایل اینکه ما به این شرایط با آمریکا رسیده‌ایم، به خاطر اقداماتی بوده که آمریکا پس از پیروزی انقلاب آغاز کرده و اقداماتش منجر به روابطی پرتنش بین دو کشور شده است و بعد هم به روابط تخاصم‌آمیز رسیده است».

وی با بهانه قرار دادن منافع ملی درباره تایید رابطه با آمریکا گفت: «اینکه با آمریکا حرف بزنیم یا نزنیم و رابطه داشته باشیم یا نداشته باشیم، اصل نیست. اصل منافع و امنیت ملی ما است که باید ببینیم اهداف ما چگونه تأمین می‌شود».

وی در این زمینه ادامه داد:«شاید دولت آینده فرصتی بیابد که طی آن بتواند حداقل روابط ایران و آمریکا را که امروز تخاصم‌آمیز است، به یک رابطه توأم با تنش تبدیل کند. یک زمانی دولت‌ها دنبال کاهش تنش بودند، حتی در رابطه با آمریکا اما امروز سطح روابط 2 کشور از تنش بالاتر است و رابطه ما با آمریکا در حد تخاصم است. در قدم اول دولت بعد باید تخاصم در رابطه با آمریکا را به تنش تبدیل کند و در مرحله دوم بکوشد تنش را کاهش دهد و حتی اگر توانست به تنش پایان دهد. پس از طی این 3 مرحله، می‌توان به مراحل بعدی رابطه هم فکر کرد».

روحانی پیروز شد و همه منتظر بودند ببینند منتقدان مشکلات فعلی و کارگزارانی که مدعی بهبود وضعیت کشور هستند چه می‌کنند اما وی از همان ابتدا به سراغ تعامل با آمریکا رفت، اقتصاد داخلی را فراموش کرده و سیاست خارجه و تعامل با غرب را اصلی‌ترین استراتژی خود قرار داد. توافقنامه پرانتقاد هسته‌ای ژنو امضا شد که همچنان هیچ عایدی برای جمهوری اسلامی نداشته است.

در این یک‌سال و اندی بی‌تدبیری‌های بسیاری در عرصه اقتصادی کشور شاهد بودیم که نمونه آن «نحوه توزیع سبد کالا»، «متوقف شدن مسکن مهر»، «سیاست‌های ضد اقتصاد مقاومتی دولت»، «بسته شکست خورده خروج از رکود غیر تورمی» و... بوده است که به همه آنها باید عدم چرخیدن سانتریفیوژها و چرخ‌های اقتصاد و صنعت و تولید ملی را نیز اضافه کنیم.

روحانی در آخرین پرده از حُسن مدیریت‌هایش، همایش اقتصاد ایران را برگزار کرد؛ همایشی که همگان تصور می‌کردند در آن چند راهکار مدیریتی جهت بهبود وضعیت اقتصادی از سوی دولت بیان شود حال آنکه روحانی در نهایت تعجب همگان در این سخنرانی اعلام کرد: «در کشور ما سال‌ها و دهه‌هاست که اقتصاد به سیاست خارجی و داخلی یارانه می‌دهد، اقتصاد ما تا کی باید به سیاست یارانه بدهد؟ باید یک دهه امتحان کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی، معیشت و اشتغال جوانان مردم چگونه خواهد شد. من به عنوان مسؤول اجرای قانون اساسی دلم می‌خواهد شرایطی فراهم شود تا به این اصل قانون عمل کنیم و یک بار هم که شده آن چیزی را که برای همه مهم است و اهمیت دارد را از مردم بپرسیم».

 

روحانی در این همایش گفت ما در مذاکرات بر سر آرمان‌ها مذاکره نمی‌کنیم: «تجربه سیاسی ما می‌گوید کشور با انزوا نمی‌تواند رشد مستمر داشته باشد این بدین معنی نیست که ما دست از اصول و آرمان‌ها برداریم مگر کسی در میز مذاکره درباره اصول و آرمان‌ها صحبت می‌کند، یک عده در توهمات زندگی می‌کنند، دنیای امروز بحث منافع است. تهدیدها، فرصت‌ها و منافع مشترک اساس بحث سیاست خارجی است و اصول و آرمان در سیاست خارجی بحث نمی‌شود، مگر ما در مرحله اول در توافق ژنو آرمان و اصول را معامله کردیم. ما با هم حرف زدیم و توافق کردیم، مگر اصول بردیم تا معامله کنیم؟‌ تمام مذاکرات اینگونه است که می‌خواهد پلی بین خواست طرف و خواست ما وصل شود، آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست. اگر از آن طرف ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و فلان غنی‌سازی که به آن نیاز نداریم متوقف کنیم یعنی آرمان ما رفت؟»

 

روحانی تمام سرمایه خود را روی همین مذاکرات با غرب گذاشته بود؛ مذاکراتی که همه ملت بدان بدبین هستند. شاید نتیجه‌ای که روحانی تا اینجا به‌دست آورده همانی باشد که رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان مرحله‌ای برای «بلوغ فکری جامعه» نام بردند. بلوغ فکری که 2 ثمره اصلی دارد؛ ثمره اول آنکه تنها راه برون‌رفت از مشکلات تکیه بر توان داخلی، منابع غنی و نیروهای متخصص و جوانی است که در کشور وجود دارند و می‌توانند چرخ اقتصادی کشور را بچرخانند و دوم «اثبات ناکارآمدی رویکرد جریانی که سال‌ها همگان را به سوءتدبیر مدیریتی متهم می‌کرد و خود را نماد کارآمدی و «کارگزاری» معرفی می‌کرد»، رویکردی که تنها راهکارش توسعه برون‌زا و «بستن با کدخدا» بود.

زندگی: روش‌هایی سالم برای گذر از یک شکست عاطفی

 

روش‌هایی سالم برای گذر از یک شکست عاطفی

اگه تازگی ها توی رابطه عاطفی تون شکست خوردین و افسرده و ناراحت شدین بهتره بدونین که تنها نیستین؛ مطالعه ای که اخیرا در انگلستان انجام شده نشون میده که ۷۶ درصد مردم باور دارن که شکست عاطفی میتونه به مشکلات عمده جسمی و روحی منجر بشه. قبل از اینکه توی عادات بد (مثل خوردن غذای بد و مضر) غرق بشین، این مطلب رو تا آخر بخونین تا با بعضی روش های سالم گذر از شکست عاطفی آشنا بشین.

مجله آنلاین ایران‌سان | www.IranSun.net


ارتباط رو قطع کنین: مطالعات زیادی نشون دادن که وقتی با کسی که دوسش داشتین صحبت میکنین یا اون رو میبینین، بدن بهش واکنش نشون میده و در نتیجه شما باز هم دوست دارین باهاش رابطه برقرار کنین. پس بعد از یه شکست عاطفی، بهترین روش برای عبور ازش اینه که از هرگونه تماس برای چند ماه دوری کنین.

نذارین ناراحتی و اضطراب شما رو از پا دربیاره: بعد از یه شکست عاطفی، ممکنه مجبور شین با حقایق خاصی درباره رابطه تون، برنامه ریزی دوباره برای آینده و اینکه قدم بعدیتون چیه، روبرو بشین. این مسائل میتونن شما رو از پا دربیارن و به استرس و ناراحتی (که هر دوی اینها مضر هستن) منجر بشن. در این مورد روی حمایت دوستان و خانواده تون تکیه کنین.

عادات زمان مجردی رو دوباره احیا کنین: حالا که مجرد هستین، زمان اینه که برخی فعالیت هایی که در زمان رابطه ازشون چشم پوشی کردین رو دوباره انجام بدین (عادات خوب رو در ذهن داشته باشین نه بد). مثلا اگه صبح ها میدویدید اما در طول رابطه رهاش کرده بودین، دوباره شروع کنین.

مجله آنلاین ایران‌سان | www.IranSun.net


از احساسات منفی به عنوان سوخت ورزش استفاده کنین! : یه شکست عاطفی میتونه شما رو پر از احساسات منفی مثل خشم، آزردگی، سردرگمی و ناامیدی کنه. به جای اینکه در این احساسات غرق بشین، ازشون استفاده کنین تا سوخت مورد نیاز ورزشتون فراهم بشه، ورزش اندورفین آزاد میکنه و باعث میشه احساس شادی کنین. مطمئن باشین از اینکه خشم چقدر میتونه بهتون انرژی بده غافلگیر میشین.

مجله آنلاین ایران‌سان | www.IranSun.net


از خودتون مراقبت کنین: به جای اینکه خودتون رو با خوردن غذاهای بد مثل بستنی و چیبس و … عذاب بدین، مراقبت از خودتون رو شروع کنین. بالا رفتن وزن بدنتون فقط باعث میشه احساستون بدتر بشه، پس غذاهای سالم بخورین و عادات سالم دیگه ای پیدا کنین. با مراقبت از خودتون جدای از اینکه احساس بهتری پیدا میکنین، وقتی ظاهر خوبی داشته باشین و خوب به نظر بیاین، اعتماد به نفس (که خیلی بهش نیاز دارین) پیدا میکنین.

بیرون برین: شاید ترجیح بدین درون یه اتاق تاریک بشینین و برنامه های تلویزیونی نگاه کنین، اما باید حداقل یکبار در طول روز بیرون برین تا هوای تازه و نور خورشید بهتون بخوره. تحقیقات نشون میدن بیرون رفتن میتونه احساستون رو بهتر کنه و شما رو توی حال و هوای مثبتی قرار بده.

مجله آنلاین ایران‌سان | www.IranSun.net

از گریه کردن نترسین: اگه ناراحتین و دلتون میخواد گریه کنین، پس نترسین و خودتون رو نگه ندارین. گریه کردن احساسات رو آزاد کرده و باعث میشه بهتر بشین. در حالی که احساسات منفی رو از مغزتون بیرون میریزین، توانایی های شناختی تون هم بهبود پیدا میکنه.
بودن با دوستانتون رو جایگزین فیس بوک کنین: شاید دوست داشته باشین که صفحه شخصی شبکه های اجتماعی نامزد یا همسر سابقتون رو چک کنین، اما اینکار باعث میشه تا بیشتر بهش فکر کنین و دلتون بخواد بازم پیشش برگردین، و در نهایت احساستون بدتر بشه. به جای اینکار از شبکه های اجتماعی دوری کنین و وقت بیشتری رو با دوستانتون بگذرونین. ممکنه اول دلتون نخواد و ترجیح بدین تنها باشین، اما به تلاشتون ادامه بدین و ببینین که چطوری بالاخره احساس بهتری پیدا میکنین.

دوستان

به خودتون برسین: به جای اینکه فکر کنین چطور اون شخص رو برگردونین، شروع کنین به فکر کردن درباره اینکه چطوری میتونین بهتر بشین. کارهایی انجام بدین که خوشحالتون میکنه، مثل خوابیدن توی وان، گوش دادن به موزیک، خرید کردن و …

دخانیات رو فراموش کنین: سیگار یا قلیان شاید بهترین روش برای فراموش کردن نگرانی ها برای یه مدت کوتاه به نظر بیان، اما در واقع شما رو بیشتر افسرده میکنن. علاوه بر اون از نظر جسمی هم براتون مضر هستن که مطمئنا ازشون اطلاع دارین.

مراقب باشین دوباره به جای اول برنگردین: بیشتر افراد امید دارن بعد از یه شکست عاطفی، حتی وقتی که یه رابطه جدید رو شروع کردن باز هم پیش نامزد سابقشون برگردن. در حالی که بازگشت دوباره ممکنه در کوتاه مدت احساستون رو بهتر کنه، اما زیاد دوام نمیاره، چون شما هنوز در مرحله ترمیم احساساتتون هستین، ضمن اینکه نامزد سابقتون شاید از آخرین باری که دیدین خیلی فرق کرده باشه و کاملا با اون شخصی که میشناختین مطابقت نداشته باشه.

مجله آنلاین ایران‌سان | www.IranSun.net

 

برگرفته از: ایران سان

رابطه بین شیوه های تامین مالی و درصد تغییرات و فرایند سرمایه

رابطه بین شیوه های تامین مالی و درصد تغییرات و فرایند سرمایه



قیمت:30000ریال

 

 

موضوع :

رابطه بین شیوه های تامین مالی و درصد تغییرات و فرایند سرمایه

فرمت فایل: PPT (قابل ویرایش)

رابطه بین شیوه های تامین مالی و درصد تغییرات و فرایند سرمایه

مقدمه

•یکی از مباحث مهم در مدیریت مالی اندازه گیری و کاربرد هزینه سرمایه شرکت می باشد که معمولاً در اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری و هم چنین راههای مختلف تامین مالی به عنوان اصل مهم تلقی می شود.
•برای محاسبه سرمایه شرکت ابتدا بایستی راههای مختلف کسب مانع مالی را بشناسیم .

تامین مالی به اشکال مختلف صورت می پذیرد :

. استقراض

. صدور سهام

. انباشت کردن سود شرکت


جهت دانلود محصول اینجا کلیک نمایید

 

موفقیت: خلاصه کتاب دوازده ستون موفقیت نوشته جیم ران و کریس وایدنر

 

دوازده ستون موفقیت

 

کتاب دوازده ستون موفقیت

 

 

 

 

 

 

 

 ستون اول: آدم بیشتر باید روی خودش کار کند (خودشناسی و خودسازی) تا بر روی کارش.

همه ی موجودات محدوده ی مشخصی برای رشد دارند جز انسان. انسان تنها موجودیست که به واسطه ی قدرت اختیار می تواند هم به کمال برسد و هم به پستی.

اوضاع وقتی عوض میشه که خودت عوض بشی.

ستون دوم: سلامتی کامل

دیدن کارهایی که دیگران انجام دادن، انگیزه جاه طلبی مثبتی رو در ما ایجاد می کند.

به کار گرفتن آموزه های قبلی مهمتر از آموختن آموزه هایی جدید است.

سلامتی کامل از سه بعد ساخته شده:

جسم،روان (عقل،ا حساس و اراده) و روح (توانایی سفر به ماورای جهان دارد) که اولویت آنها عبارت است از روح و روان و جسم.

مهمترین اصل موفقیت تعادل است.

ستون سوم: موهبت روابط

باید از موهبت روابط حداکثر استفاده را ببریم. بزرگترین موهبت، موهبت روابط با مردمه. برای شکوفایی یک رابطه باید پیوسته وقت، تلاش و تصور خودمون را صرف آن کنیم. (پیگری اشخاص معرفی شده به سیستم(.

همانگونه که در تبلیغات شهری دیده می شود، شهر خوب شهری ساختنی است نه یافتنی و این قاعده دقیقاً در رابطه با روابط صدق میکند، روابط برای شکل گیری و تداوم نیازمند صرف زمان و هزینه و انرژی هستند.

نکته مهم، وجود سختی های موجود در راه رسیدن به اهداف است، که باید به آن ها توجه داشت. همیشه رسیدن به بهترین ها سخت است. خلق بهترین روابط، خلق بهترین درآمد، خلق زندگی شاد و خلق همه ی چیزهای خوب نیازمند طی کردن سختی ها و فراز و نشیب های بسیاریست. هر چیز ارزشمندی سخت بدست میاد به همین دلیل همه نمی توانند چیزهای ارزشمند بدست آورند.

در رابطه با رابطه ها، هم کیفیت رابطه و هم کمیت آن حائز اهمیت است. و برای رسیدن به رابطه ای با کیفیت و کمیت مناسب سه اصل مهم وجود دارد. توجه به وقت و تلاش و تصور.

ستون چهارم: تحقق اهداف

نوشتن اهداف به دو دلیل حائز اهمیت است:

1 - ورود اهداف و خواسته ها به ذهن، که مقدمه ایست برای نوشتن آنها و تعیین آنها

2 - نیرویی در نوشتن هدف وجود داره که باعث تحقق آن می شود.

دلیل اهمیت نوشتن اهداف:

ذهن شناخت آگاهانه ای از آن ها بدست می آورد و این شناخت می تواند آغازی باشد برای خلق باورهایی سازنده برای تغییر در خود و مسیر آینده. به عبارتی نوشتن اهداف همچون دانستن این نکته است که می خواهیم به کجا سفر کنیم. همان گونه که اولین گام در انجام یک سفر تعیین مقصد است، اولین گام برای رسیدن به اهداف تعیین کردن (نوشتن) آنهاست.

اما فلسفه ی اصلی تعیین اهداف چیست؟ فلسفه اصلی آن ساخت شخصیت فرد در طول مسیریست که برای رسیدن به اهدافش تلاش میکند. جمله معروفیست که می گوید: یک میلیارد تومان درآمد داشته باش، اما نه تنها برای اینکه یک میلیارد تومان پول داشته باشی بلکه برای اینکه شخصیتت در این راه ساخته شود

»یک شبه نمیتونی مقصدت رو تغییر بدی اما مسیرت را چرا، تغییر مسیری که مدتی بعد خود به خود موجب تغییر مقصدت می شود. پس همه چیز از تغیر شروع می شود«

تعیین اهداف در سه بازه زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت صورت می گیرد.

برنامه ریزی کن و دنبالش کن. فقط تصمیم بگیر که چه کار می خواهی بکنی و بعدش دست به کار شو.

ستون پنجم: استفاده درست از زمان

خیلی از افراد به دلیل وجود حاشیه های امن فراوانی در زندگیشان، از تغییر کردن می ترسند. زن، بچه، یک شغل بخورونمیر، یک ماشین و خیلی از حاشیه های امن دیگر. اما نکته ای که مهم است این است که کسب موفقیت های بزرگ جز با تغییر امکان پذیر نیست، به همین دلیل باید پیه یکی از دو درد را به تنمان بمالیم، درد انضباط یا درد پشیمانی. فقط فرقش اینه که سنگینی بار انضباط به اندازه ی مثقال و سنگینی بار پشیمانی به اندازه خروار است. روزها خیلی مهم هستند، هر روز که میگذرد از وزن کاسه ی زندگی کاسته و به وزن کاسه ی مرگ افزوده می شود.

در هر روز فرصت های فراوانی وجود دارد اما ما باید از آن فرصتی بهره ببریم که در راستای اهداف کلی ما باشد. اگه ما واسه زندگیمون برنامه ای نداشته باشیم، دیگران واسه زندگیمون برنامه مشخص می کنند. همیشه یکی ارباب میشه یکی نوکر. اگر تو زمان رو هدایت نکنی و ارباب آن نباشی این زمان است که تو رو نوکر خودش می کند.

ستون ششم: هم نشینی با بهترین ها

ما همواره باید سعی کنیم کارهایمان را به بهترین نحو انجام دهیم. همیشه به یاد داشته باش که انجام یک کار، با به نحو احسنت انجام دادن آن کاملاً متفاوته، توجه داشته باش به جمله ی مارتین لوترکینگ.

برای تحقق اهدافت همیشه با بهترین ها نشست و برخواست داشته باش و به این امر توجه داشته باش که شفافیت تصویرسازی ذهنی، رازی اساسی در تحقق اهداف به شمار می رود.

همیشه برای خلق بهترین ها دو راه وجود دارد: یا خود بهترین باشی و یا با بهترین ها نشست و برخواست کنی، چرا که کمال همنشین تأثیری شگرف در نتایج فعالیت های ما دارند.

ما باید انسان های اطرافمان را به سه دسته تقسیم بندی کنیم:

آن های که باید روابطمان را با آنها قطع کنیم؛ آن هایی که باید محدود باشند و آن هایی که باید روابطمان را با آنها افزایش دهیم. در مورد برقراری رابطه های جدید باید به این امر توجه داشته باشیم که زندگی آن قدرها هم که فکرشو میکنی ساده نیست و باید در زمان هایی تصمیم های سخت بگیریم.

سوال مهم: حالا ما چه جوری میتونیم انسان های موفق رو جذب کنیم؟

تنها یک راهکار وجود دارد. برای جذب انسان های جذاب باید جذاب بود. برای جذب انسان های موفق باید موفق بود. پس توجه داشته باش که تنها راه موجود آن است که بر روی خودمان کار کنیم. به جای آنکه وقتمان را بروی دیگران بگذاریم باید آن وقت را به خودمان اختصاص دهیم.

آدم های ناموفقی که دوست دارند موفق شوند نیازمند توجه ویژه ای هستند.

مزایای معاشرت با انسان های موفق:

1 - یادگیری تجارب بسیار با ارزش؛

2 - وصل شدن به شبکه گسترده ای از روابط. دوستان و همکاران آن فرد که به یقین تبدیل می شوند به دوستان و همکاران تو؛

3 - تغیر و شکل دهی نگرش. ما باید بدانیم که دوستان ما نگرش ما را نمی سازند اما در شکل دهی و استحکام آن نقش بسیار ویژه ای دارند.

پس در طول سفر، برای رسیدن به اهدافتان از همسفرانی استفاده کنید که می تواند به شما در تحقق اهدافتان کمک کنند.

سرو کله ی استاد زمانی پیدا می شود که شاگرد آماده باشه.

قوانین مربوط به موفقیت همیشه بوده اند اما عدم آگاهی ما از آنها فرصت ها را از دست ما می گیرند.

مثل بودن قانون جاذبه قبل از نیوتون.

ستون هفتم: یادگیری همیشگی

تحصیلات آکادمیک در یافتن روزی به تو کمک می کند و تحصیلات شخصی در یافتن خوشبختی.

تورو: توده ی مردم همه ی عمر در سکوتی خفقان آور زندگی میکنند و آوازی را که در سینه دارند به گور می برند (بسیاری آرزوهای خود را به خاک می برند).

تحصیلات شخصی مساویست با یادگیری های گوناگون از افراد و اشخاص و اتفاقات گوناگون.

اگر کسی در مسیر اشتباهی حرکت می کند، به انگیزه ای برای تندتر رفتن احتیاج ندارد بلکه به آموزش احتیاج داره تا به مسیر درست برگرده.

یادگیری مقدمه ی ثروته. تمام تغییرات بزرگ با یادگیری آغاز می شود.

یادگیری یعنی ایجاد تغییر نسبتا پایدار در توان رفتاری فرد.

بخش اعظم زندگی پس از تحصیلات رسمی جریان دارد.

راز اصلی موفقیت همان یادگیری دائمی است. چگونه؟ کتاب خواندن، سرمشق و الگو گرفتن از آدم های موفق و سرانجام درس گیری از شکست ها و استفاده از تجربیات خود و دیگران.

مسئله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم میشه، مساله این است که اگه کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه.

اگر دوست دارید به سطح دانش و مهارت یک استاد برسید به سراغ کتاب هایش بروید.

بدون مطالعه هیچ پیشرفتی ممکن نیست

ستون هشتم: همه ی زندگی فروش است

واژه فروش وابسته است به مفهومی به نام تأثیر گذاری. هر کس که بخواهد موفق باشد باید بتواند هنر تأثیر گذاری بر دیگران را بیاموزد. بشر موجودیست اجتماعی و میزان موفقیت او وابسته است به میزان تعامل و همکاری او با دیگران، به همین خاطر باید تأثیرگذار بود.

موفقیت در دستیابی به خواسته ها بستگی دارد به تأثیرگذاری بر دیگران. یک نوزاد زمانی که احساس گرسنگی می کند گریه می کند و با این کارش تأثیر می گذارد تا بتواند به خواسته و نیازش دست یابد. و ما باید برای انجام تک تک امور مربوط به زندگیمان این توانایی را داشته باشیم که بر دیگران تأثیر بگذاریم، به همین خاطر عنوان می شود که همه ی زندگی فروش است و کسی در انجام کارش موفق تر است که از قدرت تأثیرگذاری بیشتری بهره مند باشد.

توماس جفرسون: اشراف سالاری به طور فطری در میان همه ی مردم وجود دارد و اساس دستیابی به آن شرافت و استعداد (و شاید تلاش) است.

به چه معنا؟ به آن معنا که در زمان های گذشته موفقیت به صورت موروثی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شده اما امروزه فارغ از جنسیت و رنگ و نژاد اگر خواهان موفقیت باشی و برای رسیدن به آن سعی و تلاش کنی مطمئناً موفق خواهی بود.

حال هرقدر شما فردی مستعدتر، باشرافت تر و کوشاتر باشی در تأثیرگذاری موفق تر عمل خواهی نمود.

و فقط یه راه وجود دارد که دیگران فرد را انسان شریف و با استعداد بدانند و آن این است که آن فرد شریف و بااستعداد باشد (خنده).

مهارت های فروش:

1 - شناخت دقیق محصولی که عرضه می کنیم. برای اینکه چیزی را بتوانی عرضه کنی باید آن را داشته باشی. برای عرضه هر چیز باید اول بشناسیش، باورش داشته باشی و احساسش کنی.

2 - صحبت با تعداد زیادی از انسان ها. ده درصد از چهل نفر بیشتر از ده درصد ده نفر است.

3 - داشتن پشتکار و تسلیم نشدن. هیچ گاه در برابر پاسخ «نه» تسلیم نشو.

قانون بچه: نه در دنیای کودکان نقشی ندارد.

وقت تنگ تر از اون چیزیست که فکرش را میکنی.

ستون نهم: رشد مالی تابع رشد فردی است

این ستون مربوطه به پوله. پولی که نمی تونه باعث خوشبختی بشه اما نبودش حتما باعث بدبختی میشه.

پول هیچ گاه امنیت خاطر نمی آورد چرا که ممکن است هر لحظه از دست برود.

مهم میلیونر شدن نیست مهم اینه که برای تبدیل شدن به یه میلیونر باید به چه جور آدمی تبدیل بشی. به همین خاطر است که گفته می شود رشد مالی تابع رشد فردیه. برای اینکه بتونی یک میلیون دلار بدست بیاری باید به انسانی یک میلیونی با باورهای میلیونی تبدیل بشی.

"علاقه به پول تنها حرص بیش از حد را در وجودت می پروراند"

قانون طلایی ثروتمند شدن:

سود گرفتن بهتر از دستمزد گرفتنه.

راهکارش چیست؟ تو باید برای خودت کار کنی و یه کار مستقل راه بندازی. 99 درصد انسان های ثروتمند برای این ثروتمند شدن که برای خودشون کار میکنن و سود می گیرن.

اصول رسیدن به ثروت: تمام وقت روی شغلت کار کن و پاره وقت روی آینده ات.

در کنار شغل اصلیت یه کار جنبی راه بندازی و کم کم توسعه اش بدی. حالا به نظر تو رسیدن به چنین جایی چقد سخته؟ مطمئناً خیلی، چون انجام همه ی کارهای با ارزش سخته، و برای تحلیل سختی های راه و افزایش استقامت درد انضباط و درد پشیمانی را به یاد آور. همیشه به یاد داشته باش که استقلال مالی نیازمند داشتن کاری مستقل و آزاد است. همه زندگی فروشه، و رشد مالی تابع رشد فردیه.

ستون دهم: یک رابطه موثر باعث ایجاد تفاهم می شود

موفقیت به همکاری آدم ها بستگی دارد.

تعریف رابطه: رابطه یعنی تلاش دو یا چند نفر برای رسیدن به تفاهم (توانایی تحمل تفاوت ها). وقتی آن ها به تفاهم برسند و با یکدیگر متحد بشوند، از نیروی خارق العاده ای برخوردار خواهند شد.

متفاوت بودن انسان هاست که ضرورت ایجاد رابطه و تفاهم را در ما خلق می کند.

حال آفت مهلک روابط چیزی جز تلاش برای تحکم گفته ها به فرد مقابل نیست.

رابطه ای مداوم خواهد بود که از معادله ی برنده - برنده تبعیت کند.

رابطه فقط این نیست که چی بگی، بلکه باید بدونی که چه طور و چه وقت اونو به زبون بیاری، و در عین حال میزان پذیرش شنونده را هم در نظر بگیری و در عین حال خود باید شنونده خوبی باشی.

نکته: مهمترین چیز در یک رابطه، شنیدن است. برای اینکه شنونده خوبی باشی باید برای طرف مقابلت شخصیت و احترام قائل باشی.

ستون یازدم: دنیا همیشه به یه رهبر بزرگ نیاز دارد

دلیل شکست خیلی ها بر می گردد به عدم درک صحیح شان از واژه های گوناگون که یکی از آن واژه ها کلمه رهبریست.

رهبر: همه میتوانند در زندگی رهبری بزرگ باشند چون منظور این است که هنر تأثیرگذاری بر دیگران رو خوب بلد باشی. رهبری کردن یعنی کمک به اصلاح افکار،باورها و اعمال دیگران.

راه رهبر شدن: با کار بر روی شخصیت (باورها) و مهارت (تخصص و دانش) آغاز می شوند و موفقیت در این دو رکن عاملی است برای رسیدن به قدرت تأثیرگذاری.

تفاوت یک رهبر با یک مدیر: یک مدیر به مردم کمک می کند خودشون رو آنطور که هستند ببینند اما یک رهبر به مردم کمک می کند خودش را بهتر از آن چیزی که هستند بدانند. یک رهبر به مردم امید می دهد و در رابطه با رسیدن به اهدافشان به آنها کمک میکند. یک رهبر خوب باید بیش از آنکه به فکر کار مردم باشد به فکر زندگی آنها باشد. "اعتماد مهمترین زنجیر رابط، بین رهبر و پیرو است".

رهبران بزرگ بصیر و خوش بین هستند.

ستون دوازدهم: میراثی از خود به یادگار بگذار

بزرگترین شگفتی زندگی این است که به یک چشم بهم زدن میگذرد

تو نمی توانی مدت عمر خود را انتخاب کنی اما می تونی درست زندگی کردن را انتخاب کنی. همیشه سعی کن ثمره ای از خودت به جای بگذاری.

"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"

جملات تیکه دار,جملات کوبنده,جملات سنگین

هر کسی به شکلی ایرادها و نقطه ضعفهایی دارد؛؛
برای تجربه یک رابطه خوب در کار یا زندگی؛؛
بهتر است کسی را پیدا کنیم که ایرادها و نقطه ضعفهایش، برای ما مهم نباشد؛؛
عمده رابطه های ناموفق بر دو فرض بنا شده اند؛؛
یکی اینکه انسان ممکن است تغییرات جدی داشته باشد؛؛
و دوم اینکه میتوان انسانی را یافت که هیچ ایراد و نقطه ضعف جدی نداشته باشد؛؛