سورپرایز فقط هدیه خداست.
همیشه اینکه زنگ خونه رو بزنن و بگن خانم بفرمائید این بسته مال شماست یه فانتزی برای خودم بافته بودم ( البته هیچ وقت رخ نداد ولی من هنوز منتظرشم)
همیشه اینکه حالم بد باشه و یکی به هر بهونه برام لبخند بخره برام دوست داشتنی بود.
ولی باورم نبود که کسی که این قدم رو برمی داره خودش حظ بیشتر می بره . آخه اون لبخند می بینه.
امروز مغزم و دلم به فرمان مهربونترین شد. رفتم برای تولد عسلک که امروز روز اصلیشه یه سبد گل گرفتم با آژانس فرستادم دم خونه .
امروز دوستم دچار بحرانی شده که من 3 سال پیش تجربه اش کردم. رفتم براش یه دسته گل سفارش دادم و دادم درب اصلی محل کارش و نگهبان زنگ زد و بهش گفت پیک براتون بسته آورده
و حَظی که من بردم نه عسلک برد و دوستم . من صدای خالص شاد شنیدم من لبخند دیدم اونا فقط گل دیدن.
موکداً میگم : سورپرایز هدیه خداست.
چن روز پیش:
دوستم برگش نگام کرد....
من:هــــــا؟؟!!بیا منو بخور...
اونیکی:چوب بدم بزنی تو سرش بمیره؟؟؟؟؟؟
حالا یکی دیگه پاشو آوورده بالا میگه:بگیر دیگه...
دوستم:چیو؟؟؟؟؟؟؟
.... :پاچمو دیگــــــــه...الان پام خسته میشه میارمش پایینا...
من:اگه اردنگی هم خاستی تارف نکن..میارم برات!!!!!!!
موضوع : انتقال به حخلخال و اجرا نشدن هفته وحدت بین من و دوستم..هفته وحدت در رستوان می می و دوستان امام زاده برگزارشد.. رحیم دهیار و صوفی روبوسی هفته وحدت برقرار کردند.... رحیم دهیار هفته وحدت را با پنچ شنبه شب استباه گرفته بود.. خوشخال بود شب ژنچ شنبه یک هفته شده است ...اما ادامه ...
با یک خانواده محترم اهل تسنن دوست خانوادگی هستم که کارمند یکی از موسسات غیر دولتی کشوری در آستارا 17 سال سابقه کار داشت ..خدش و خنمش
که افراد مومن وبا ایمانی هستند و سالهاست دوستی و برداری داریم ..رفت و امد خانوادگی..
دیشب می خواستم بروم همایش هفته وحدت میزانق محله عباس اباد ..سارا بمن گفت هلو جان بنزین دارد ماشین کهنه ات گفتم بله..
گفت بهترین کار این است هفته وحدت این است برویم خانه دوستانم در آستارا هم استارا مر کز شهر ستان آست و هم به کشور کفر نزدیک است تا عباس آباد وو از طرفی با یک تیر دو نشان می زنیم هفته وحدت را بجا می اوریم...و دخیل مدت نرفتیم پیش این دوست خانوادگمان که اهل تسنن هستند..
من و سارا و بچه هالو سوار پراید کهنه شدیم ..پراید داشت رقص می کرد خانم گفت اقا هالو این ماشین هم فهمیده هفته وحدت است شاداست و رقص می کند..
گفتم سارا جون..چرت و پرت نگو....پول تعیمر زیر سازی پراید را ندارم.. اشهد بخوان شادی توی راه ماشین چپ شد...
خلاصه رسیدیم..هفته وحدت ما گریه شد.. خانم من رفت به دوستش خانم دوستم سلام و.. من مقداری نشستم طاقت نیاوردم...حرکت کردم آمدم اما مزاده مغازه صوفی رحیم دهیار و می می و دوستان هفته وحدت گرفته بودند آخه این مغازه دارما اهل تسنن است و از ایثارگران و سردارانبازنشسته سپاه است.. خیل آدم خوبی است.. هفته وحدت گرفتیم..
یادم رفت بگویم..
علت برگشت من از خانه دوستم//
دوستم در یکی ازشرکت غیر دولتی کشوری در آستارا 17 سال سابقه داست از برداران اهل تسنن است خیل آدمهای با حالی هستند اهل سیاست و وبلاگ نیستند...
از قضا برای شرکت اینها دراستارا تعدیل نیرو می آید..خلاصه زورشان به این بدبخت رسیده به خلخال منتقلش کردند.. خانمش می گه ما مجبور هستیم در خانه
آستارا که اجاره ای است بمانیم و هفته ای یکبار شوهرم به خانه می آید..
خانمش ادامه داد ..
وقتی تعدیل نیرو آمد ..قرار بود یک پرسنل که از انزلی مامور به آستارا بود و قانونا متعلق به آستارا نبود جابجا بشود.. چون این کارمند مامور انزلی در آستارا بعداز ظهر ها کار و بار خوبی دارد ..به شرکت اصلی خودش بر نمی گردد همچنان بعنوان مامور در آستارا می ماند.. چون پارتی انز لی چی زیاد بود ...شوهر من که 17 سال سابقه کار رسمی در استارا دارد و جایگاه شغلی دایمی در استارا است را مجبور به انتقال به خلخال می کنند...خلاصه
هفته وحدت دلم گرفت.. که دوست اهل تسننم نا حق با پارتی بازی به جای دیگر منتقل کردند...
خلاصه خدا شکر صوفی در مغازه می می و دوستان بود وگرنه ما کجا هفته وحدت اجرا می کردم..رحیم دهیار هم شیرینی خریده بود..و ریش را زده بود احتمالا یک دو قلوی دیگر در راه است ...رحیم یک طور یبخودش رسیده بود هی می خواست خانه برود خلاصه ما تا ساعت 2 نگه اش داشتیم تا هفته وحدت نرود خانه ...اشتباهی کاری می کند ..هفته وحدت ما خراب می شود...راستی یادم رفت رحیم دهیار ما هفته وحدت را با شب پنچ شنبه اشتباه می گرفت برای زنش هدایا خریده بود فکرمی کرد هفته وحدت یعنی شب پنچ شنبه خلاصه جریان هفته وحدت را برای رحیم دهیار گفتیم... مجبور شد هدیه ای که برای زنش خریده بود به برادر صوفی بدهد و ما گرفتیم ایشان تا با هم بوسه وحدت برقرار کنند.. خدا شکر بخیری گذشت رحیم یک هفته یم خواست هفته وحدت در خانه برقرار کند و با شب پنچ شنبه اشتباه گرفته بود..
دکتر محمد علی هالو dardnews.ir
اس ام اس های جدید جالب و خنده دار
آدما زود نیمه گم شدشونو پیدا میکنن،
ولی من هنوز نتونستم لنگه جورابمو پیدا کنم !
یا مشکل از منه،یا مشکل از انسانهاست،یاهم دنیا ویروس داره
***************************
مورد داشتیم یارو شب عروسیش ب زنش گفته از صبح مثه سگ دنبال کارای عروسی بودم خستم میخوام بخوابم لقد ک نمیزنی؟
***************************
دخترا دقت کنین من نمیگما شکسپیر میگه :
“اگه دختر از پسر قشنگتر بود قطعا برایش لوازم آرایش نمی ساختند.”
پسرا پرچمو دیروز با سفینه روسی فرستادن مریخ.حالشو ببرین.^_^
***************************
می دونین وقتی حیوون ها گرسنه می شن چکار می کنند؟
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
. غذا می خورن
خب کاری ندارین من برم سراغ اکتشافات بعدی ام
***************************
شوهر دوستم ساعت دو شب بهش اس داده:عشقم الان که این پیامو مینویسم اشک از چشمام سرازیره.دلم برات تنگ شده.یکشنبه باید برم تهران.دوام بیارم خوبه.
حالا جواب دوست من:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لب تابم میبری؟!
من جای شوهرش بودم با تریلی از روش رد میشدم.بی شعور بی احساس
***************************
شوهر دوستم ساعت دو شب بهش اس داده:عشقم الان که این پیامو مینویسم اشک از چشمام سرازیره.دلم برات تنگ شده.یکشنبه باید برم تهران.دوام بیارم خوبه.
حالا جواب دوست من:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لب تابم میبری؟!
من جای شوهرش بودم با تریلی از روش رد میشدم.بی شعور بی احساس
***************************
روزی دو مرد به خدمت شیخ رسیدندی که بر سر طفلی نزاع داشتندی و هر یک ادعا می کردندی که پدر آن طفل هستندی.
شیخ فرمودند: تنها راه رفع این مشکل آن است که هر سه آنها شبی را در یک اتاق بگزرانندی. صبح هنگام شیخ از کودک پرسید: ای طفل! دیشب چه کسی کولر را خاموش کرد؟ کودک پاسخ داد: این چپیه! شیخ گفت: فرزندم! همانا این مرد پدر توست!
جمله مریدان از این درایت شیخ کف و خون قاطی کرده و و راه بیابان در پیش گرفتندی.
***************************
میگما این دخترایی که مثه مارمولک خودشونو از جلو می چسبونن به دیوار بعد سرشونو برمیگردونن عکس میندازن…… واقعا فازشون چیه؟؟؟ نسلشون منقرض نمیشه چرا؟؟؟
***************************
بچه همسایمون ۶ سالشه اومده بود خونمون اومدم واسش قصه بگم بخوابه گفتم :قصه شنگول منگول بگم؟ برگشته میگه :نه بیخیال برام از تجربیات عشقیت بگو دادا…
اینا چین ؟؟؟ یکی بگه اینا کین ؟؟؟؟؟
***************************
یارو رادیو گوش میداد مجری گفت:مسیر بزرگراه به امام حسین بسته است یارو میگه:عجب خریه دیگه برا چی قسم میخوری؟؟؟
***************************
به مامانم میگم ازاین دنیا خسته شدم میخام خودمو از پنجره بندازم پایین… میگه نه…نکنیا….توری پاره میشه پشه میاد توو…
***************************
یه جوک خیلی خنده دار :))
.
.
.
.
ولی حسش نیس بنویسم…
خستم میفهمی؟؟؟ خسته !!!
همینجوری بخند
به من اعتماد کن.. جوکش باحاله
***************************
به یارو میگن دیشب اسراییل فلسطینو زده!
یارو میگه مگه آلمان اول نشد؟!