+چه قدر خوب است که در اوج تنهایی و ترس و تاریکی یکی هست که می توانی صدایش بزنی.
یکی که می دانی کمکت می کند.
یکی که همیشه به یادت بوده و هست و هرگز تنهایت نمی گذارد.
آری.
چه خوب است که خدا را داریم.
خدایا دوست ندارم تنها در تنهایی ها و گرفتاری هایم به یادت باشم.
و صدایت بزنم.
کمکم کن هرگز تو را از یاد مبرم.
و فراموش نکنم تو کنارم هستی.
و هر روز تو را شکر کنم.
به خاطر تمام نعمت ها و تمام خوبی هایت...
صدایت می زنم این بار.
صدایت می زنم.
بلنـــــــــــد.
در بالای قله ای.
تا بپیچد صدایم در آسمان...
خــــــــــــــــــدا
به ظاهر امروز در جامعه ما شادی امری مفقود یا حداقل کمرنگ شده ای است که علت این امر نیاز به بررسی دارد. از این رو و نیز به مناسبت فرا رسیدن ماه ربیع الاول که ماه شادی و سرور اهل بیت (ع) است در این خصوص با حجت الاسلام مسلم گریوانی، کارشناس ارشد کلام اسلامی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه اسراء به واکاوی این مساله پرداخته ایم، گفتگوی ما را با مولف کتاب های "خدایی که در این نزدیکی است" و "تبارشناسی فکری و نقد مبانی عرفان های نوظهور" می خوانید:
چرا شادی در زندگی امروز ما جایگاه کمرنگ تری دارد و اغلب، مظاهر غم بیشتر مورد توجه قرار می گیرد؟
پیش از پاسخ به این سوال باید تعریف درستی از شادی داشته باشیم؛ از زبان توده مردم فرد شاد به کسی گفته می شود که می خندد و تحرک دارد یا موسیقی شادی گوش می دهد یا مرتب با طبیعت ارتباط دارد و به مسافرت می رود و روابط اجتماعی خوبی دارد. بنابراین، اگر خانوده ای عروسی شاد برگزار کند، شاد بوده و اگر بر عکس این باشد، غمگین است.
اما شادی و غم بیش از آنکه با ظاهر و رفتار ارتباط داشته باشد، به درون و قلب و دل ارتباط دارد و این از حالات انسان است نه فعل و رفتارهای او؛ بنابراین آن تعریفی که در میان عامه مردم از شادی و غم وجود دارد، صحیح نیست بلکه اثر و خروجی رفتار است نه حقیقت شادی و غم.
به طور مثال وقتی رفتارهای یک خانواده را بررسی می کنیم، متوجه می شویم این خانواده به ظاهر شاد در خلوت خود غم سنگینی دارند یا آن خانواده ای که عروسی شادی می گیرند یا افرادی که به این مجلس دعوت شده و رقص و آواز و ... دارند، پس از ترک مجلس و مراجعه به خانه خود، باز هم شاد هستند و در آرامش یا دوباره به ناراحتی های خود باز می گردند؟
بنابراین، شادی حقیقی امری درونی است که با امور خاصی در حالات انسان پیدا می شوند.
این اموری که منجر به شادی انسان می شود، کدام اند؟
ببینید انسان شاد در درون خود امیدوار است و احساس شخصیت و عظمت می کند و خودش را متکی به تکیه گاه بزرگی می داند. افرادی که ناامید و غمگین و افسرده هستند یا رفتارهای ناهنجار و خشن دارند به این دلیل است که کمبود شخصیت یا احساس تنهایی می کنند. وقتی ایمان باشد، تکیه گاه بزرگی به اسم "خدا" هست که فرد از احساس های یاد شده به دور می ماند و حتی در خلوت ترین خلوت خود احساس تنهایی نمی کند چرا که قدرت لایتناهی با او هست که هیچ کس را قدرت مقابله با او نیست و خداوند خود در قرآن فرمود: "إن الله یدافع عن الذین آمنوا" خدا از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند...
یه لحظه یاد حرفی یکی از دوستام افتادم که مجرده و بیشتر وقتا تو خونه تنها زندگی میکنه.می گه شبا که برمیگردم خونه (صبح تا شب کار میکنه) تا وقتی خوابم ببره انگار درو دیوار دارن می خورنم!...از دو سال پیش که برادرش رفته یه شهر دیگه واسه کار انگار تازه یادش افتاده تنهایی هم وجود داره! به فکر ازدواج افتاده...
وقتی بهش گفتم تصمیممو، بهم گفت:"خوشی زده زیر دلت" !!! هر بار میگم واسم دعا کن میگه: "خدا به راه راست هدایتت کنه"!!!
کلا ماها بلد نیستم بدون نظر انداختن به شرایط خودمون در مورد دیگران قضاوت کنیم چه برسه به قضاوت نکردنشون!!!
حالا... منمو یه تنهایی پیش رو... یه غربت خودخواسته... یه شب سرد...یه سکوت شلوغ خوابگاهی!!!...