ای پیداترین پنهان من !
تا تو بیایی مروارید چشمانم را برای سلامتیت صدقه می دهم .
و برای آمدنت روزه ی سکوت می گیرم .
نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدم هایت نمایم .
پس بیا که نذر خود را ادا کنم ...
مَهـدی جـان !
گاهی به آسمان نگاه میکنم .
به ابـرهایِ سرگـردان و پاهـای خستـه ام
اشک هایم بر رویِ لبخندم می لغزند .
می دانم ! آمدنت را نخـواهم دیـد .
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران تا از دل بشویی غم های روزگاران
دوست دارم اشک باشم گوشه چشمت نشینم تا اگر روزی بیفتم لااقل پایت ببوسم
رسول خدا فرمود:
در دولت او (امام زمان) مردم آنچنان در رفاه وآسایش به سر می برند که هرگز نظیر آن دیده نشده است.