حرص همان عشق خودشیفته است. درونی خالی که میباید از عشق پر شود. میل به تملک و درونفکنی است. همچون نوزادی که میخواهد پستان مادر را ببلعد، در حرص نیز فرد با ترس و ناایمنی از وجود خالی و نیازمند خود، میخواهد وجود خود را از عشق پر کند. میخواهد و میخواهد و هیچچیز بهجز میخواهد، در آن لحظه، سرش نمیشود و کاری به امکانپذیری و امکانناپذیری ندارد. گُشنه است و ناایمن و خالی و میباید پر شود. بدبین و وسواسی و کور است. خشن و تشنه است. خشک و نا منعطف است. در یککلام در زجر و رنج است: درد تشنگی، وجود خالی، رنج دوری از یار، و زجر کوری و بدبینی و وسواس و خشکی و خشونت. اینها همه مشخصههای عشق ناسالم، که بهتر است بگوییم عشق ناپخته است.
اگر فرد نوزاد و کودک باشد و بهرهمند از والدین سالم، نیازش به عشق پُر میشود، تشنگیاش سیراب، گشتگیاش مرتفع، و نوازشش پایدار میماند و اغماض در برابر کوری و خشونتش بهواسطه مدارا و مروت والدین، دریافت عشق را مستدام میکند. آنگاه در فرایند پُرشدن از عشق، از ناایمنی و وسواس و کوری و خشونت خود نمیهراسد و به آن نزدیک میشود، آن را تجربه میکند و میشناسد. و از عشقی که نوش جانش میشود تغذیه میکند و خود را میسازد، روانش را میپردازد و میآراید و بدل به آدمی سالم و پایدار میشود و مزه مهری که دیده است را به شعف عشق و شفقتی که میدهد میآراید. ظرفیت مییابد تا بیمهری را تحمل کند و از درون عشق بزاید و وجود خالی دیگری را پُر کند و سینرجی عشق تولید نماید.
ما اگر این وجود خالی، از والدینی با مشخصات یادشده بیبهره باشد، که کم و یا بیش اینچنین میشود، وجودش را سراسر حرص میگیرد. حرصی که در سایه تجربه بیمهری در درون روان بیشتر تولید میشود، یعنی تشنگی+ خشم+ ترس. آنگاه چه میشود؟ اگر موجود حریص ما بچه باشد، دنیای یک نوزاد و کودک سهساله کوچک است و بهسادگی با عشق والدین پر میشود. خواستهها کوچک و موجود کودک ما دوستداشتنی و شیرین، پسنیازش به عشق بهسادگی پُر میشود.
اما دنیای یک فرد 30 ساله و گشنه، آنقدر بزرگ است که کی میتواند آن را پُر کند؟ نوزاد را شیر پستان و آغوش گرم مادر پر میکند، اما مرد و زن سیساله گرسنه را چه کنیم؟
برگرفته از سایت دکتر نیما قربانی