جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

روابط نا مشروع پسر و دختر

یک داستان از روابط نا مشروع دختر و پسر  که برای تمام دخترایی که حداقل یه بار فکرش افتادن می تونه

خیلی خوب باشه.

نویسنده یوسف چله نیا

امیدوارم هیچ گاه در این تله نیفتید چون اگر بیفتید در اومدتون با خداست.........

در محوطه اداره آگاهی نیروی انتظامی، دختر و پسر جوانی توسط مأموری به یکی از شعبه های آگاهی

هدایت می شدند. آثار ترس در چهره پسر مشخص بود، و التهاب و شرم در رفتار دخترک دیده می شد. در

حرکات آنان دقیق شدم. دخترک سعی می کرد از جوانک فاصله بگیرد، در حالت او تنفر پیدا بود. ولی پسر

جوان می کوشید خود را بی تفاوت نشان دهد.

چند لحظه در کنار آنها حرکت کردم. فهمیدم که بحث بر سر اختلافی بود که بین دختر و پسر رخ داده است.

وقتی از قضیه پرسیدم؛ دخترک شانزده ساله، داستان زندگی خودش را چنین تعریف نمود:

بقیه در ادامه مطلب

در درون ما نگاه به میراث فرهنگی وتاریخ گسترده نیست.

در درون ما  نگاه به میراث فرهنگی وتاریخ  گسترده نیست.

باوجوداینکه از دیدگاه قرآن هر اثر تاریخی منشاء و منبع شعور تاریخی ،پند و عبرت و عزت است و در درون اسلام نگاه به تاریخ بسیارگسترده است و اهمیت بسیاری به آن داده شده است. اما در درون ما چشمه این منبع آگاهی و معرفت شناختی ،خشکیده و گوش های ما از شنیدن پیام های تاریخی بازمانده است.به همین سبب حفظ و باقی ماندن آثار با توجه به وضعیت فعلی که بسیاری از آثار در حال تخریب هستند از نگاه کسی ،امری ضروری به شما نمی‌رود. میراث فرهنگی آوردگاه اندیشه هزاران نسل درطی تاریخ طولانی طی شده است.وبرای انسانی که شناخت هیچ واقعیت ،پدیده و رخداد و روی دادی ،درجهان مهم و تاثیرگذار و تعیین کننده تر از آگاهی و فهم او از خویشتن خویش نیست ومیراث فرهنگی معیار و محک و سنجش و عیار تمام عیار بازشناسی این آگاهی ها و معرفت شناختی است با این حال دردرون اوجایگاهی ندارد.درحالی که میراث و فرهنگ مجموع و مجموعه دانش و آگاهی های فردی ما را شکل می دهند به وساطت ابزار آن (آثار، شواهد و قراین مادی به جای مانده ازکنش‌ها و کردارها و رفتارها و انگیزه‌ها و اندیشه‌های مفقود آدمی و فرهنگ‌ها و جامعه‌ها و جمعیت‌های متروک و مدفون گذشته) دستیابی به تصویری از انسان بودن ،در خط افق مرزهای فرهنگ ملتها میسر می شود.بازکاروان تخریب ها به راه افتاده و کاروان خلاقیت و کنجکاوی ها وکنش ها،دلبستگی و مودت ها ،پیوستگی وپیوندگی از حرکت باز مانده است.گویی عبورازمسیرهای پرپیچ وخم تاریخی وفرازوفرودهای هزاران ساله زمینه ی اندوختن وآزمودن وآموختن  درعرصه های تفکروتعقل وتخیل ومهارت ومدیریت  وذوق وهنروزیبایی را از وی ستانده است.فقط در این آوردگاه سنگین وسئوال خیز، ،کسانی که  بمیدان آمدندو به صیانت از مآثورات ریشه و برگ گرفته ازتاریخ خود پرداختند خوشنام درخشیدند وقوت واقتدارواعتبار استحکام میراث فرهنگی خود را به محک و داوری نهادند. تاثیرگذارترومقاوم ترومتداوم تراز همه برصحنه وصفحه تاریخ ماندگار شدند.

پدر شیشه ای، پسر 8 ساله اش را سر برید!

پدر معتادی که گلوی فرزندش را برید، توسط ماموران پلیس آگاهی دستگیر و در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
 
به گزارش پلیس آگاهی تهران بزرگ، ساعت 16:30 مورخه 17 دی ماه زنی با مراجعه به کلانتری 152 خانی آباد گفت: پسرم بنام «حامد . ی» (متولد 1359) به همراه پسر هشت ساله اش بنام «نوید» (نوه شاکیه) از خانه خارج شد زمانی که حامد به خانه بازگشت، بر روی لباس ها و کفش ها و حتی بر روی پلاک موتورسیکلتش آثار خون وجود داشت اما از نوید خبری نبود.

با توجه به اظهارات مادربزرگ نوید، بلافاصله مأموران کلانتری 152 خانی آباد به محل زندگی حامد که پس از متارکه از همسرش در منزل مادری اش زندگی می کرد، رفته و اقدام به دستگیری وی کردند.

با توجه به کشف آثار خون بر روی لباس ها و همچنین موتورسیکلت و احتمال ارتکاب جنایت از سوی حامد، مأمورین در خصوص سرنوشت نوید به تحقیق از حامد پرداختند.

حامد در اظهاراتش به مأمورین عنوان کرد که آثار خون موجود بر روی لباس ها و موتورسیکلت آپاچی سفید رنگ به علت درگیری او در خیابان نیلوفر بوده که طی آن با چندین نفر که قصد ربودن نوید را داشته اند !! درگیر شده و آنها را با چاقو زده است و در ادامه مدعی شد که نوید توسط این افراد ربوده شده است.

با توجه به اظهارات حامد در خصوص درگیری وی در خیابان نیلوفر، بلافاصله مأمورین به خیابان نیلوفر مراجعه و به تحقیق از اهالی و کسبه این منطقه پرداختند اما با تجمیع اظهارات اهالی مشخص شد که هیچ درگیری در این منطقه رخ نداده است.

همزمان با تحقیقات در کلانتری 152 خانی آباد و ثبت پرونده فقدان پسربچه هشت ساله در سیستم جامع پلیس، در ساعت 20:30 هفدهم دی ماه مأمورین گشت منطقه 19 پلیس راهور تهران بزرگ در حین گشت زنی جسد پسربچه ای را در فضای سبز واقع در زیر پل شهید صنیع خانی کشف می نمایند که بلافاصله موضوع به پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در محل کشف جسد حاضر شدند.

بلافاصله تحقیقات از همان محل کشف جسد آغاز و با بررسی سوابق فقدان افراد، هویت جسد که همان نوید هشت ساله بود ، شناسایی شد.

با کشف جسد نوید که از ناحیه گلو دچار بریدگی شدید شده و از سوی دیگر با توجه به دلایل و مدارک بدست آمده در خصوص ارتکاب جنایت توسط «حامد . ی»، هماهنگی های لازم انجام و پدر نوید جهت ادامه تحقیقات در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و در تحقیقات تکمیلی مشخص شد که حامد اعتیاد شدیدی به مصرف مواد مخدر به ویژه شیشه دارد و همین موضوع باعث شده تا همسرش از وی متارکه کند.

سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر، افزود: با توجه به دلایل، شواهد و مدارک بدست آمده و احتمال ارتکاب جنایت توسط پدر مقتول (نوید) ، «حامد . ی» با قرار بازداشت موقت در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته و تحقیقات از وی در دستور کار کارآگاهان ویژه قتل پلیس آگاهی قرار گرفته است.

تاریخ با اسانس دلخواه شما

از همان دوران دبستان ، در گوشمان خوانده اند که باید تاریخ بخوانیم تا از سرگذشت پیشینیان عبرت بگیریم .

 باید تاریخ بخوانیم چون تاریخ تکرار می شود و ما نباید رودست بخوریم.  

باید تاریخ بخوانیم تا به امروزمان ننازیم که از فردا بیخبریم. 

باید تاریخ بخوانیم تا از گذشته و حال و احیانا آینده آگاه شویم و از روی چاه ضلالت و گمراهی به سلامتی عبور کنیم. 

اما ... آن چیزی که توی کتاب های تاریخ دبستان و راهنمایی و دبیرستان و... به اسم آگاهی و درس عبرت  به خوردمان دادند 

معمولا یک مشت اسم پادشاه و سلسله و تاریخ هایی بود که نه دانستنشان کسی را از چاه رد میکرد و نه ندانستنشان آدم 

را به چاه می انداخت . 

حالا وضع فرق کرده . لااقل در کتابهای غیردرسی که اینطور است.ارقام و اسامی جایشان را به روایتهای مستند و جذاب و 

پر آب و تاب داده اند . روایتهایی که گاهی با قلم شوخ و شنگ نویسنده اش ، تا اخرین سطر کتاب یقه ی خواننده را رها نمی کند. 

بیخیال درس عبرت و آگاهی و گمراهی بشویم و تاریخ را به خاطر خودش بخوانیم.... 

آموزش و خدمت لازم و ملزوم یکدیگرند

آموزش و خدمت لازم و ملزوم یکدیگرند

 انسانی که بدون آگاهی غزل خداحافظی را بخواند پایش در بند است، در بند تعلقات و آرزوها و شهوات و خواسته‌های نامعقول رنگارنگ نفسانی که همانند زنجیر دست و پای انسان را می‌بندد و برای باز کردن این زنجیر آهنین و رهایی باید در جهت شناخت هر چه بیشتر خود و رسیدن به آگاهی تلاش بسیار انجام دهد...

دنباله در ادامه مطلب