عد از حدود دو هفته از قدم زدن وزرای امور خارجه ایران و آمریکا در ژنو این موضوع همچنان بحث اصلی روزنامههای امروز صبح پایتخت است.
جواد حیدریان در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشته که یک هفته بعد از پیادهروی وزرای خارجه ایران و آمریکا در ژنو، توپخانه محافظهکاران دو طرف شروع به شلیک کرده است. از آن سو کنگره آمریکا با پیش کشیدن تحریمهای جدید علیه ایران و از این سو مخالفت فرمانده بسیج و همینطور توصیههای رئیس قوه قضاییه به آقای ظریف را میتوان شاهد آورد که البته سردار نقدی بر خلاف سخنان رئیس قوه قضاییه با لحنی تند و گزنده تاکید کرده که آقای ظریف از چشم و نظرش افتاده است.
به نوشته این مقاله فرمانده بسیج نه تنها قدم زدن ظریف با جان کری یا احتمال سفرش به فرانسه را اشتباه و غیرقابل تحمل خوانده که تاکید کرده آقای ظریف الفبای دیپلماسی را هم رعایت نمیکند. شاید به صراحت نتوان سخنان آقای نقدی را نوعی تغییر موضع حاکمیتی در این باره تلقی کرده اما میتوان این پرسش را مطرح کرد که مسئولیت حقوقی افراد در مناصب بالای حکومتی در قبال مذاکرات ایران و غرب بر سر پرونده هستهای تا کجاست؟
الهه کولایی در روزنامه اعتماد نوشته است که تلاشهای دکتر ظریف و همکارانش را در قالب تیم مذاکره کننده هستهای باید یکی از مهمترین فعالیت های دستگاه دیپلماسی کشور به شمار آورد. البته با گذشت چندین ماه، انتظار پر شدن شکافها با حوزههای تحقیقاتی و آکادمیک کشور همچنان برجاست اما تلاشی که در ماههای گذشته برای دفاع از منافع مردم ایران در یک رویکرد واقعگرایانه از سوی تیم مذاکره کننده هستهای صورت گرفته است، میتواند به امید خروج کشور از شرایط ناهنجار و دشوار به وضعیتی مطلوب و متناسب با نیازهای مردم از یک سو و ظرفیتهای گوناگون ملی از سوی دیگر ارزیابی شود.
در ادامه این مقاله آمده که بدون تردید فعالیت دکتر ظریف بخشی از فعالیتی است که دستگاه رسمی اجرایی کشور باید انجام دهد اما کارآمدی بخشهای دیگر در جای خود میتواند تکمیل کننده آن باشد.
خانم کولایی در پایان نوشته خود تاکید کرده که ارزیابی اغراقآمیز از این حوزه نباید ما را به غفلت در حوزههای دیگر دچار کند.
صادق زیبا کلام در سرمقاله روزنامه شرق نوشته است که کندن تابلوی خیابان نوفللوشاتو و آتش زدن پرچم فرانسه در تهران، این پرسش ساده را در ذهن ایجاد میکند که ما علیه چه کسی و چه چیزی تظاهرات میکنیم؟ واقعیت آن است که هم دولت فرانسه و هم سایر رهبران اروپا، میان کشتار نویسندگان نشریه شارلی ابدو از یک سو و توهین به مقدسات مسلمانان از سوی دیگر یک حد کاملا روشن ترسیم کردهاند. البته در برخی موارد هم چنین نبوده است که حتما مورد اعتراض ماست.
به نوشته این استاد دانشگاه تهران سالهاست برخی افراد برای اقدامات خود لزومی به پاسخگویی نمیبینند و تبعات رفتارهای آنها در سیاست خارجی و رفتن دود آن به چشم کشور، نه مهم بوده و نه مطرح. همانطور که سه سال پیش به سفارت انگلستان در تهران حمله کردند و سنگی را در چاه انداختند که هنوز بعد از گذشت این سالها و با وجود تلاشهای بسیاری از سوی تهران و لندن، همچنان در ته چاه مانده است.
حسین راغفر در سرمقاله روزنامه آرمان نوشته که در کشور ما قطعا ملاحظات سیاسی احزاب رقیب تا حد زیادی لزوم توجه به منافع عمومی را به حاشیه میبرد و حذف رقیب عمدتا یکی از اهداف اصلی است بدون توجه به این نکته که چنین موضعگیریهایی به چه تبعات داخلی یا خارجی میتواند منتهی شود.
به عنوان مثال اگر شاهد اختلاف نظر میان مجلس و دولت هستیم و سیاستهای اقتصادی دولت در مجلس به چالش کشیده شود، در آن صورت نیازی به شاخصهای دیگر برای اثبات فقدان ثبات اقتصادی درکشور نخواهد بود.
به نوشته این کارشناس اقتصادی اگر خبرگزاریهای مربوط به نهادهای درون قدرت مطالبی خارج از عرفهای انتقادی علیه سیاستهای اقتصادی دولت نوشته و آنها را به چالش بکشند و این احساس را القا کنند که تعارضهای سیاسی بسیار جدی وجود دارد که میتواند به تعلیق فعالیتهای دولت در حوزه اقتصاد بینجامد، این خود نشانه فقدان ثبات برای جلب اطمینان سرمایهگذاران اعم از داخلی یا خارجی خواهد بود.
هاشم آردم در روزنامه اقتصادی تعادل نوشته، دلیل عمده ریزش شاخص کل بورس تهران که دیروز رخ داد، گزارش ۹ ماهه ضعیفی است که توسط شرکتها ارائه شد. این گزارشها به زعم فعالان بازار به این دلیل ضعیف هستند که انتظار سهامداران را برآورد نکرده است.
در این گزارش از جمله آمده که هرچند این روزها کم نیستند سهمهایی که تنها با تقسیم سود سالانه بتوانند در عرض سه سال یا کمتر از آن، کل سرمایه را برگردانند اما همچنان وضعیت بورس تهران وخیم است. چرا که اغلب سهامداران در یک سالی که گذشت بخش بزرگی از سرمایه خود را از دست دادهاند.
این سرمایه گذاران شاید دیگر توانی برای خرید سهام ندارند و از طرف دیگر اعتماد خود را به بازار سرمایه از دست دادهاند. همین مساله باعث شد که جمعی از آنها روز گذشته در تالار شیشهای تجمع کرده و به روند فعلی بازار اعتراض کنند.
قدیر اسدی در سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد نوشته که به اذعان همه مسولان، اشتغال مهمترین چالشی است که در پیش روی دولت فعلی و به طریق اولی دولت بعدی خواهد بود. صحبت از ۸ میلیون بیکار در صورت عدم رشد حجم اشتغال و ۶ میلیون جمعیت عاطل در حال حاضر آن هم در یک اقتصادی با ۲۱ و نیم میلیون شاغل، یقینا پشت هر سیاستگذار و تصمیمگیرنده در جامعه را خواهد لرزاند.
به نوشته این مقاله اول از همه این که ابعاد مساله باید به طور دقیق مشخص باشد، این میزان بیکار در چه زمانی و با چه مشخصات مکانی، تحصیلاتی و سنی به بازار کار وارد میشوند؟ مساله مهم بعدی شتاب در حجم تقاضای نیروی کار در اثر تغییر در میزان مشارکت اقتصادی است و نکته سوم، استراتژی جذب نیروی کار در اقتصاد است.
به نظر نویسنده سوال اصلی این است که با رشد کدام بخش از اقتصاد میتوان برای بیکاران موجود در بازار کار شغل فراهم کرد.