لب گشای از هم که بازار هیاهو بشکند
گیسوانت را بیفشان دختر دریا! که موج-
عرشه را همراه با سکان و پارو بشکند
خوُد را بردار از سر! باز کن از تن زره!
تا صف جنگاوران بازو به بازو بشکند!
هر چه محکم باشم اما یک نگاهت کافی است
تا که کوه طاقتم از هر دو زانو بشکند!
تا سلامت رد شوم یک دم بخوابان تیغ را!
بیم دارم در عبورم طاق ابرو بشکند!
احتمالش میرود روز قیامت ناگهان-
موقع وزن گناهانم ترازو بشکند !
اصغر عظیمی مهر