در دل شوریده ام غمهای عالم ریخته
حال و روزم در غمت ای یار در هم ریخته
ما برای گریه ایم و از همان روز ازل
چنته ما را خدا اندوه و ماتم ریخته
آن خدایی که شما را نور مطلق آفرید
در سر ما شوری از ماه محرّم ریخته
در عزای آن سری که از بدن گشته جدا
بین خیمه آنقدر در سینه ها غم ریخته
از صدای آنکه پای نیزه گریه میکند
روی دامان ملایک اشک نم نم ریخته
رضاباقریان