یه نفر بی کس و تنها تو دلش یه کوه درده
تو صداش بغض یه عشقه تو نگاش بارون اشکه
دلشو یکی شکسته دستاش هم خالی و سرده
من همون عاشق تنهام میون غبار غم هام
اون که ماه آسمونم بود رفته و تاریکه دنیام
ای دلیل موندن من رفتن تو مردن من
چشمای ناز و قشنگت راز دل سپردن من
من همون ماهی تنگم که واسه تنگم بزرگم
تو همین روزها می فهمی که یه گوشه بی تو مردم...
من می دونستم...
تو که مثل من نبودی پری دریایی بودی
زندگیم کابوسه اما تو واسم رویایی بودی
وقتی نیستی بی قرارم از نگات خاطره دارم
جز تو هیچ کس و ندارم به جنون کشیده کارم
مگه چه گناهی کرده بودم...
من فقط یاد تو بودم شعر چشماتو سرودم
بی تو تنها مثل برکه با تو جاری مثل رودم