جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

پاریس سن ژرمن هم به صف خریداران خدیرا پیوست

روزنامه دیلی استار در انگلستان اعلام کرده است که روسای باشگاه پاریس سن ژرمن به صف خریداران خدیرا بازیکن تیم فوتبال رئال‌مادرید‌ پیوست.

پاریس سن ژرمن هم به صف خریداران خدیرا پیوست

Sami Khedira / Paris-SG.blogfa.com

به نقل از پایگاه خبری کالچونیوز، روزنامه دیلی استار در انگلستان اعلام کرده است که بعد از تیم‌های آرسنال، لیورپول، چلسی و منچستریونایتد حالا تیم فوتبال پاریس سن ژرمن به صف خریداران سامی خدیرا پیوسته است و روسای این باشگاه با روسای‌ رئال مادرید به طور رسمی وارد مذاکره شده اند تا زمینه حضور این بازیکن را در تیم خود فراهم کرده و وی را خریداری کنند.

به نوشته روزناهم دیلی استار فرانسوی‌ها برای متقاعد کردن روسای باشگاه رئال‌مادرید حاضر شده‌اند تا رقم بسیار بالا و قابل توجهی در رابطه با این بازیکن پرداخت کنند.

گفتنی است: هنوز مدیر اجرایی برنامه‌های این بازیکن در رابطه با انتشار این خبر اظهار نظر دقیق و قطعی نکرده است.

 

"عیّاش" داعش را بشناسید+عکس

(بسم الله الرحمن الرحیم)

یک روزنامه استرالیایی با افشای گذشتۀ یکی از عناصر داعش، وی را "عیاش ِ داعش" خواند.


روزنامه "هرالد سان" نوشت: "محمود عبداللطیف" که استرالیایی الاصل است، در ملبورن زندگی اش را به بطالت و هرزگی می گذراند و وقت خود را در کلوب های شبانه ملبورن و شب نشینی و زن بارگی و گاهی حضور در استادیوم ها تلف می کرد.

به نوشته این روزنامه، عبداللطیف سرانجام ترجیح داد مسیر زندگی خود را عوض کند و به داعش بپیوندد تا از این پس به جای خوشگذرانی در کلوب های ملبورن، در سوریه در پی "جهاد نکاح" باشد. او پس از کمی تلاش، توانست یکی از دوستان خود در کلوب های شبانه ملبورن به نام "زهره دومان" را به ازدواج با خود قانع کند و از این زن 21 ساله که در آموزشکدۀ آسیک به تحصیل مشغول بود، درخواست کرد به سوریه بیابد و با او ازدواج کند.

زهره دومان، قانع شد که با "عیّاش داعش" ازدواج کند، بنابراین به شهر رقه در سوریه رفت و فیلمی بر روی یوتیوب منتشر کرد و در آن، گذرنامه خود را آتش زد و به این صورت، تاکید کرد که دیگر به کشور خود باز نمی گردد.

وی سپس با اعلام این که مهریه اش یک تفنگ تمام اتوماتیک است، از ازدواج با عیاش داعش خبر داد و خاطر نشان کرد که معمولا هفته ها در خانه اش در رقه می ماند به امید آن که پس از چند هفته، شوهرش از جنگ برگردد و کنار او باشد.

به نوشته هرالد سان، عبداللطیف، یکی از خویشاوندان "هانی طاها" است. هانی طاها، به اتهام دست داشتن در عملیات ناکام منفجر کردن یکی از اماکن مهم شهر ملبورن، بازداشت شده بود. عامل اصلی این عملیات، تروریستی به نام عبدالناصر بن بریکه بود و دادگاه هانی طاها را تبرئه کرد.

عبداللطیف، یک ماه پیش پس از منتشر کردن عکس کودکانی که تفنگ به دست داشتند، به عنوان یک داعشی استرالیایی در رسانه های این کشور معروف شد.

 

دو مدیر مسوول اسبق روزنامه ایران محاکمه شدند

دو مدیر مسوول اسبق روزنامه ایران در دادگاه مطبوعات  به اتهام نشر مطالب خلاف واقع محاکمه شدند.

به گزارش خبرنگار حقوقی قضایی ایرنا، رسیدگی به اتهامات دو مدیر مسوول اسبق روزنامه ایران و مدیر مسوول پایگاه 'ماد' امروز در شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی «سیامک مدیر خراسانی» و با حضور اعضای هیات منصفه مطبوعات انجام شد.

در این دادگاه اعضای هیات منصفه مطبوعات «مصیب نعیمی» مسوول اسبق روزنامه ایران را به اتهام نشر مطالب خلاف واقع مجرم شناخت و او را مستحق تخفیف ندانست.

این جلسه رسیدگی با شکایت دادستانی تهران به عنوان مدعی العموم انجام شد.

همچنین دادگاه «کاوه اشتهاردی» مدیر مسوول اسبق روزنامه ایران با شکایت اتحادیه طلا و جواهر فروشان و به اتهام نشر مطالب خلاف واقع در این شعبه برگزار شد که اشتهاردی درخواست استمهال کرد و این تقاضای او مورد موافقت قرار گرفت.

مدیر مسوول سایت 'ماد' نیز در دادگاه امروز از شاکی رضایت گرفت.

تابلوهای ورود ممنوعی که تحرک خاتمی و احمدی‌نژاد را معلق کرده است

شنبه سیزدهم دی ماه با انتشار مجدد روزنامه قانون همراه شده است. در حالی که اجلاس جمعیت ایثارگران مباحث کلی مربوط به وحدت اصولگرایان را به صفحات روزنامه‌ها باز گردانده، آینده سیاسی دو رئیس‌جمهور پیشین، برنامه‌های اصلاح‌طلبان برای انتخابات آتی، تحلیل سخنان اوباما در باره ایران و مقایسه ایران و کوبا از جانب روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران دیگر مطالب مهم روزنامه‌های اول هفته است. تابلوهای ورود ممنوعی که تحرک خاتمی و احمدی‌نژاد را معلق کرده است محمدعلی وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار با عنوان «خاتمی و احمدی نژاد در کجای سپهر سیاست ایران ایستاده اند؟» [...]

شادی درون،دنیای بیرون

چندی قبل با دوستی صحبت میکردم.میگفت هیچوقت شادیت را به دیگران وابسته نکن.میگفت شادی باید از درون آدم بجوشد.میگفت رضایت درونی اگر وجود داشته باشد ،رضایت واقعی ست.حرفهایی که در روانشناسی موفقیت هم مطرح است.

دو روز قبل حدود ده صبح سردرد شدید از خواب بیدارم کرد.گاهی سردرد میگیرم.یک سال گذشته تقریبا هفته ای یکبار.گاهی چند ساعت طول میکشد،گاهی هم یکی دو روز.معمولا مسکنی مثل استامینوفن میخورم یا داروهای ضد میگرن.اما آنروز درد هر ساعت بدتر میشد.بطوریکه از حدود ظهر استفراغ هم اضافه شد.در خانه تنها بودم.عصر فشار خونم را کنترل کردم و متوجه شدم در حال افزایش است.دوز داروی فشار خون را اضافه کردم.پسر و عروسم  هر دو سر جلسه امتحان بودند.سر شب که پسرم برگشت متوجه شدم فشارم شده هیجده و نیم.گفتم بهتر است برویم درمانگاه.

به اورژانس یکی از بیمارستانهای خصوصی  مراجعه کردیم.بعد از طی مراحل وپرداخت فیش،دکتر معاینه کرد و گفت ممکن است مویرگی در مغز پاره شده باشد یا لخته ایجاد شده باشد و فورا باید اسکن مغز بگیرید.چند جایی تلفن زد و گفت متاسفانه دستگاه ما کار نمیکند و بهتر است به بیمارستان الف یا ب. یا ج. مراجعه کنید.بخودم گفتم رضایت تو باید از درون بجوشد.شادیت را به دیگران گره نزن

در حالیکه احساس میکردم از درد در حال کور شدنم،به دکتر گفتم لا اقل فشار خونم را کنترل کنید و کاری برای سردرد و حالت تهوعم انجام دهید.اما حرف مرد یکی بود.گفت متخصص مغز و اعصاب ندارند،تخت خالی ندارند ،دستگاه اسکن هم خراب است.

گفتیم میرویم مرکز سی تی اسکن که بیمارستان مجهزی هم هست.بعد از ساعتی به اتفاقات آنجا مراجعه کردیم.باز گرفتن قبض و مراحل ادری .آقای دکتر که مشغول روزنامه خواندن بود فرمودند تا وقتی بستری نشویدهیچ کاری انجام نمیدهم.چون مساله اورژانسی بود،دفتر چه. بیمه ام مهر پزشک خانواده نداشت.بهر حال رضایت دادیم و پسرم رفت دنبال مراحل اداری بستری شدن.در این مدت هم من یکسره عق میزدم و سرم را از درد چنگ میزدم ودکتر هم مشغول روزنامه خواندن بود.حدود دو ساعت طول کشید تا یک ونیم میلیون پول واریز شد و وقتی که راه افتادم بروم به طرف بخش،فرمودند جای خالی نداریم!

خواستیم بیمارستان را ترک کنیم که گفتند نمیشود.باید رضایت نامه امضا کنید.باز یاد نصیحت دوستم افتادم.

سومین بیمارستان بعد از ساعتی معطلی یک آمپول ضد استفراغ و یک مسکن قوی که بنظر میرسید خواب آور یا مرفین مخلوط داشته تزریق کردند و گفتند بیست دقیقه صبر کن اگر سر دردت بهتر نشد مرفین تزریق میکنیم.

ساعت حدود سه صبح شده بود.جای نشستن هم نبود.حس میکردم در حال بیهوش شدنم.از پسر و عروسم خواستم که مرا به خانه برگردانند.

هنوز بعد از دو روز سردردم کاملا برطرف نشده و قرار است شنبه بروم اگر وقت بدهند ام.آر. آی.انجام دهم

به خودم میگویم بله .رضایت باید از درون سر چشمه بگیرد!!