همه انسانها درتمام عمر، خصوصا دوران پر مخاطره جوانی نیازمند احساس امنیت و آرامشاند، اما بیشتر آنان نمیدانند که چگونه باید آن امنیت روحی و روانی را به دست آورند.
ازجمله راههای بسیار مهم و موثردر احساس امنیت روحی و روانی و کسب آرامش برای جوانان ، ارتباط مستقیم و بی واسطه جوانان با پروردگارشان ، یعنی نماز است . نماز، کبریایی و عظمتی دارد که خدای تعالی، آن را به عظمت توصیف میکند. خداوند متعال، چنین مقدّر کرده انسانهایی که با او ارتباط و بر نماز و ذکر او مداومت داشته باشند ، به برکت نماز، در دنیا و آخرت سعادتمند و از حیات طیبه برخوردار گردند.
قرآن کریم برای پرورش شخصیت انسانها و ایجاد تغییر در رفتار آنان، خصوصا در ایام جوانی ، روش کار و ممارست عملی در زمینه افکار و عادات جدید رفتاری را (که در نظر دارد در نفوس آنان تحکیم بخشد )، به کارگرفته وبه همین منظور عبادات مختلفی چون نماز، روزه، زکات و حج و مانند آنها را واجب کرده است. در این بین نماز و ارتباط با خدا بیش از سایر عبادات به جوانان امنیت و آرامش روحی و روانی عطا می کند .
شادمانی ازمهم ترین عوامل تاثیر گذار در زندگی بشر است . انسان ها بنا برسرشت وماهیت وجودی خویش همواره از افسرده بودن گریزان اند و دوست دارند به سوی شاد بودن و شاد زندگی کردن در حرکت باشند . مفهوم شادکامی در طول سالهای اخیر مورد علاقه روانشناسان، جامعهشناسان و متخصصان بهداشت قرار گرفته است. مطالعات نشان میدهد که جامعهشناسی و روانشناسی قرن بیستم بر عوامل منفی ( مثل آسیبها و نابهنجاریهای اجتماعی) و هیجانات منفی مانند: افسردگی و اضطراب تمرکز یافته است تا بر هیجانات مثبتی مانند: شادی و شادکامی اجتماعی اقشار مختلف جامعه. به عبارتی دیگر تعریف و منظور سلامت فردی و اجتماعی مترادف با فقدان مشکلات در جامعه و بیماریهای روانی و اجتماعی بوده است؛ در حالی که از دهه 1980 به بعد در تعریف سلامت تغییر و تحول بسیاری پدید آمده است و متون مرتبط با روانشناسی سلامت و جامعهشناسی تنها به جنبههای منفی و رفع آثار منفی در افراد انساهنی و جامعه محدود نمیشود، همانطور که در تعریف سازمان بهداشت جهانی به سلامت از جنبه مثبت آن تاکید شده است و فردی واجد سلامت شناخته
میشود که به لحاظ زیستی، روانی و اجتماعی از شرایط معینی برخوردار باشد (بوم[1] و همکاران، 2001). ویژگی مهم روانی که فرد واجد سلامت میبایست از آن برخوردار باشد، احساس شادکامی و احساس رضامندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزههای مختلف خانواده، شغل و ... است (مایرز و دینر[2]، 1995).