جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

معنی شعر علی شیر خدا کلاس ششم

علی آن شیرخدا شاه عرب

الفتی داشته با این دل شب

حضرت علی کسی است که در را خدا همچون یک شیر شجاع می جنگید وبرترین مرد عرب بود و با تاریکی شب انس و الفت داشت.

شب ز اسرار علی آگاه است

دل شب محرم سرالله است

شب از رازهای علی باخبر است،تاریکی شب محرم رازهای الهی است.

شب شنفته است مناجات علی

جوشش چشمه ی عشق ازلی

شب صدای دعا و مناجات علی (ع)و همچنین عشق الهی که مانند چشمه ای در وجود او می جوشد شنیده است.

کلماتی چو در آویزه ی گوش

مسجد کوفه هنوزش مدهوش

دعاهایی که علی میکرده هنوز در گوش مسجد کوفه مانده است و او را از خود،بیخود می کند.

فجر تا سینه ی آفاق،شکافت

چشم بیدار علی،خفته نیافت

خورشید از افق بالا آمده است و سینه ی آسمان را شکافت ولی چشم علی هنوز بیدار بود و به خواب نرفته بود.

ناشناسی که به تاریکی شب

می برد شام یتیمان عرب

علی همان کسی است که در تاریکی شب به صورت ناشناس برای یتیمان غذا می برد.

عشق بازی که هم آغوش خطر

خفت در خوابگه پیغمبر

انسان عاشقی که خطر کرد وشب به جای پیامبر در رختخواب او خوابید.

آن دم صبح قیامت تاثیر

حلقه ی در، شد از او دامن گیر

در آن سحرگاه شگفت انگیز، حلقه ی در،دست به دامن علی شد.

دست در دامن مولا زد،در

که علی بگذر  از ما مگذر

در، دست به دامن علی شد که ای علی از رفتن صرف نظر کن .واز من عبور نکن.

شبروان ، مست ولای تو علی

جان عالم به خدای تو

یا علی عارفان مدهوش ولایت تو هستند.جان جهانیان به فدای توباد.

http://bia2sheshom.blogfa.com

حتما بخونید ارزشش رو داره....
زمان خط است نه دایره!
دایره نیست که دوباره برگردد...
چه ایده بدی بود گرد ساختن ساعت!
احساس می کنی همیشه فرصت تکرار، است :
قرار بوده ۸ صبح بیدار بشی و می بینی شده ۸ و ربع .میگی : اشکال نداره تا ۹ میخوابم بعد بیدار میشم!!
قرار بوده امشب ساعت ۹ یک ساعتی رو صرف مطالعه کتاب کنی، می بینی کتاب نخونده ۱۰ شده میگی : اشکال نداره فردا شب ساعت ۹ می خونم.
ساعت دروغ می گوید .
دروغ!!!!!
زمان بر گرد دایره نمی چرخد!
ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است!
ساعت خوب، ساعت شنی است!
هر لحظه به تو یادآوری می کند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمی گردد.
اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستون ها، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و می گویم در آن آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره».

 

شبی آیت الله سید جواد در حالت خواب و بیداری
آقا از خواب بلند میشوند و لیوانی آب برای پدر میبرند اما میبینند که پدر خواب هستند آقا هم دلشان نمی آید پدر را بیدار کنند و لیوان بدست بالا سر پدر می ایستند تا پدر از خواب بیدار شوند
بعد از چند ساعت
آیت الله سید جواد که از خواب بیدار میشوند و آقارا با لیوان آب میبینند و میگویند سید علی اینجا چه میکنی آقا هم جواب میدهند آب خواسته بودید

میلاد امام علی(ع)و روز پدر

عکس مذهبی...میلاد امام علی (ع)

علی آن شیر خدا شاه عرب

الفتی داشته با این دل شب

 

شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سر الله است

شب شنفته ست مناجات علی
جوشش چشمه‌ی عشق ازلی

قلعه بانی که به قصر افلاک
سر دهد ناله‌ی زندانیِ خاک

اشکباری که چو شمع بیدار
می‌فشاند زر و می گرید زار

دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید

کلماتی چو دُر آویزه‌ی گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت

ناشناسی که به تاریکی شب
می‌برد شام یتیمان عرب

پادشاهی که به شب برقع پوش
می‌کشد بار گدایان بر دوش

تا نشد پردگی آن سر جلی
نشد افشا که علی بود علی

شاهبازی که به بال و پر راز
می‌کند در ابدیت پرواز

عشقبازی که هم آغوش خطر
خُفت در خوابگه پیغمبر

آن دم صبح قیامت تاثیر
حلقه‌ی در شد از او دامنگیر

دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن به گرو
زینب‌اش دست به دامان که مرو

شال می‌بست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم

پیشوایی که ز شوق دیدار
می‌کند قاتل خود را بیدار

ماه محراب عبودیت حق
سر به محراب عبادت منشق

می‌زند پس لب او کاسه‌ی شیر
می‌کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست

شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی

در جهانی همه شور و همه شر
ها عَلِیٌ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر

162 :)

دیشب خیلی گشنگی بهم فشار آورد

رفتم که یه نودل درست کنم

گفتم ازش بپرسم ببینم میخواد یا نه!

اما گفتم خودش خورده حتما نمیخواد

اونم وقتی درست کرد به من نگفت

رفتم تو آشپزخونه دیدم هی داره نیگام میکنه

دیدم گناه داره شاید بخواد و روش شه

گفتم نودل میخوری؟

گفت آره

منم یکم غذا داشتیم گرم کردم و سیب زمینی سرخ کردم نودلم آماده شد و خوردیم

بعدش تشکر کرد و من سفره رو جمع کردم رفتم دراز کشیدم

اومد ماچم کرد و منم یکم باش بدرفتاری کردم اما در نتیجه خوب پیش رفتم

مث همیشه کشش ندادم

هرچیزی که تو دلم بود و هرطور شد بهش گفتم

با اینکه حرفامو چند وقت پیشم زدم و تکراری بودن اما اون انگار براش تازگی داشت

تا 4 صب با هم حرف زدیم

نمیدونم نتیجش چی شد اما من که حالم خوبه و برام همین کافی بود او احساس خطر کنه

بدونه من دارم اذیت میشم و این خوب نیست!

اصلا هم خوب نیست

وقتی هم ازم پرسید تو از زندگیمون راضی نیستی و من سکوت کردم دیگه همه چی دستگیرش شد

دیشب قبل از آشتی قرص خوردم که بخوابم و قهر رو ادامه بدم اما از شدت گرسنگی خوابم نمیبرد

اما صب خیلی منگ بودم و نمیتونستم بیدار شم

همه زورمو زدم بیدار شدم و با هم صبحونه خوردیم

ناهارم رفتیم خونه مامان اینا

خوب بود امروز

البته همیشه همه جا روز اول آشتی خوبه 

خدا کنه روزای بعدی همینطوری بمونه

امشبم که رفتیم شام خوردیم یه جای جدید باز شده بود

من قبلا رفته بودم و دیدم خوب نیست اما حاجی دوست داشت بره ببینه چه خبره

خلاصه خیلی  بدتر از سری قبل بود و من حالم بد شد

:|

چیزامونم نخوردیم و زدیم بیرون و تا تونستیم از اونجا دور شدیم:دی

 

فعلا همینا!

نگرانم نباشین دوستام:*

 

 

+به دلیل اعتراضاتون اسم وبو برمیگردونیم سر جاش:))

 

 لـاو یـو آل!