جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

جدیدترین مطالب فارسی

دانلود عکس و فیلم، دانلود آهنگ جدید، دانلود بازی، مطالب تفریحی جذاب، استخدام، دانلود مداحی

مطهری: انتقادها به ظریف از روی جمود فکری است

«علی مطهری» در گفتگو با ایرنا، درباره انتقاداتی که به پیاده روی ظریف در جریان مذاکرات هسته ای اخیر با وزیر امورخارجه آمریکا در ژنو شد، اظهار داشت: این سخنان و انتقادات بیشتر از روی سطحی نگری و جمود فکری است. در دیپلماسی و سیاست خارجی مهم این است که ما امتیازی به ضرر ملت به طرف مقابل ندهیم ولی اینکه کسی با طرف مقابل قدم بزند و بخندد و صحبت کند، ملاک نیست.

فرزند شهید مطهری تصریح کرد: پیامبر اکرم (ص) نیز قبل از فتح مکه با ابوسفیان صحبت هایی داشتند و فرض کنید که ایشان با ابوسفیان قدم هم زده اند. آیا کار غلطی بوده است؟ وی خاطر نشان کرد: به نظر من این حرف ها بیشتر بهانه گیری است. ما باید به محتوی مذاکرات نگاه کنیم تا هیچ کجا از آرمان ها کوتاه نیایم و اصول خود را حفظ کنیم. والا این مسایل بسیار ظاهری است.

انتقادها به ظریف از روی جمود فکری است

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس با تایید عملکرد و رفتار «محمدجواد ظریف» وزیر امورخارجه در جریان مذاکرات هسته ای اظهار داشت: من بطور کلی روش وی را تایید می کنم و فکر می کنم انسانی باهوش و با تجربه ای است. امیدوارم این کشتی را سالم به مقصد برساند. روز گذشته 21 نماینده مجلس با طرح سوالی از وزیر مورخارجه پیاده روی «محمدجواد ظریف» با «جان کری» و سفر به فرانسه را «دو خطای دیپلماتیک در حاشیه مذاکرات اخیر» خواندند خواهان پاسخگویی وی شدند.

گسترش مثل چاه کن همیشه ته چاه است.- کتاب مهارت های نوشتاری پایه ی هشتم


 

 

 

چاه کن ته چاه است

 

عبارت بالا ترجمه فارسی عبارت : من حفربثراً لاخیه، وقع فیه ، منتسب به حضرت علی ابن ابی

 طالب(ع) است که نیازی به ریشه و علت تاریخی ندارد اما چون واقعه جالبی این عبارت آموزنده را

 بر سر زبانها انداخت ودوراندیشی سرور متقیان را در انشاد و انشای کلمات قصار مدلل داشت لذا

 بی مناسبت نیست به آن واقعه تاریخی اجمالا اشاراتی رود .

المعتصم بالله خلیفه عباسی با مردی از اعراب بادیه طرح دوستی ریخت و ازمصاحبت با او لذت می

 برد . خلیفه را ندیمی بود که متاسفانه از صفت مذموم ونکوهیده حقد و حسادت بی نصیب نبود

. ندیم موصوف وقتی از جریان دوستی و علاقه مفرط خلیفه نسبت به عرب بادیه نشین آگاه شد

 عرق حسادتش بجنبید و تدبیری اندیشید تا بدوی بیچاره را به گناه صفای باطن و صافی ضمیرش

 از چشم خلیفه بیندازد و از سر راه منافع ومصالح خویش بردارد .


پس باعرب بدوی گرم گرفت وروزی اورا به خانه خود خواند تا ساعتی را فارغ از اشتغالات زندگی

 به صرف ناهار و گفت و شنود بپردازند . ندیم مورد بحث قبلا به آشپزش دستور داده بود که در

 غذای بدوی سیر زیادی ریخت وچون بدوی از آن غذا خورد قهرا دهانش بوی سیر گرفت .

ندیم نابکارکه از تقرب و مصاحبت بدوی با خلیفه رنج می برد و می خواست که این گرمی اشتیاق

 به سردی و برودت گراید لذا با قیافه حق بجانب به او گفت :« چون سیرخوردی زنهار که در

 مصاحبت با خلیفه دست بر دهان گیری و کمتر و دورتر حرف بزنی تا خلیفه از بوی زننده سیر

 متأذی نشود و احیانا بر توخشم نگیرد .» چون از یکدیگر جدا شدند ندیم بی درنگ به حضور خلیفه

 شتافت و گفت :« این بدوی علیه ما که خود را در لباس دوستی جلوه می دهد و از خوان بی دریغ

 حضرت خلیفه همواره منتفع و برخوردار است هم اکنون اظهارداشت که از بوی دهان خلیفه رنج

 می برد و به هنگام مصاحبت گاهگاهی مجبور می شود جلوی دهانش را بگیرد تا متأذی و ناراحت

 نگردد . براستی دریغ است از حضرت امیرالمومنین به این گونه افراد جسور و بی ادب افتخار

 مصاحبت و مجالست بخشند!»

خلیفه چون این سخن بشنید بدوی را به حضور طلبید واز باب امتحان با او به گفتگو پرداخت . آن

 بیچاره پاکدل و از همه جا بی خبر که نصیحت ندیم را به حسن نیت و کمال خیرخواهی تلقی کرده

 است دست بر دهان گرفت تا مانع از سرایت بوی دهانش شود و خلیفه را متأذی نکند ولی خلیفه

 معتصم با سابقه ذهنی قبلی این عمل و رفتار بدوی را حمل برانزجار و اشمئزازش از بوی دهان

 خویش کرد و صدق قول و ادعای ندیم را مسلم دانسته بدون آنکه حرفی بزند و در پیرامون قضیه

 توضیح بخواهد رقعه ای برداشت و بر روی آن نوشت :« به محض رویت این نامه گردن آورنده کاغذ

 را بزن والسلام .»


آن گاه رقعه را مهر کرده سرش را بست و با قیافه متبسم به دست بدوی داد و گفت :« فورا

 حرکت کن و این نامه را به فلان حاکم برسان .» عرب بدوی زمین ادب را بوسیده به جانب مقصد

 روان گردید .
ندیم موصوف که در بیرون دارالخلافه منتظر بود تااز نتیجه تفتین و سعایت خودآگاهی حاصل کند

 بدوی را دید که به سرعت از دارالخلافه خارج شده به جانبی روان است . پرسید :« به کجا می

 روی ؟» جواب داد :« خلیفه را از طرزعمل و ادب من خوش آمد و این نامه را که نمی دانم در آن

 چه نوشته به من داده است تا به فلان حاکم برسانم .»


ندیم طماع که غالبا شاهد و ناظر صله و انعام گرفتن عرب بدوی از خلیفه بود با خود اندیشید که

 حتما تیر سعایتش به سنگ خورده نه تنها خلیفه خشمگین نگردیده بلکه وی را با این نامه به نزد

 حاکم موصوف فرستاده تا صله و انعام شایسته دریافت کند ! پس به بدوی گفت :« نامه خلیفه را

 به من بده تامن به حاکم برسانم زیرا وسیله و مرکوب من برای رساندن نامه مجهزتر و

 سریعتراست .» بدوی پاک سرشت بدون آنکه توهم و تردیدی به خود راه دهد نامه را به او داد

 وخود در شهر بغداد می گشت تا ندیم بازگردد وامتثال امررا به سمع خلیفه برساند . ندیم بدجنس

 به طمع جیفه دنیا به جانب حاکم و به کام مرگ شتافت و به سزای عمل خویش رسید اما خلیفه

 معتصم که چندروزی از ندیمش بی خبر بود و از عاقبت کار عرب بدوی هم اطلاعی نداشت جریان

 را جویا شد به عرض رسانیدند که از ندیم خبری ندارند ولی اعرابی بدوی همه روزه در خیابانهای

 بغداد قدم می زند . خلیفه در شگفت شد و بدوی را خواست و ماجرای نامه و انجام ماموریت را

 استفسار کرد . بدوی جریان قضیه را کماهوحقه معروض داشت و خلیفه ازاو پرسید :« بگو ببینم

 کجا دهانم بوی بد می دهد که تو از آن متأذی هستی ؟» بدوی جواب داد :« مگر کسی چنین

 مطلبی گفته است ؟» خلیفه گفت :« غیر از توکسی نگفته و ندیم هم شهادت داده است » به

 علاوه چه دلیلی بالاتر از این که در مکالمه با من دست را جلوی دهان و بینی گرفتی وازنزدیک

 شدن به من احتراز می جستی ؟ عرب بدوی چون این سخن بشنید به قصد و نیت سوء ندیم در

 مورد مهمانی وخورانیدن غذای سیردار واقف شد و آنچه را که در منزل ندیم گذشت به سمع

 خلیفه رسانید و خلیفه چون به خبث طینت ندیم پی برد که چه دام مهیبی در پیش پای بدوی بی

 گناه نهاد و بالمال خود در دام خدعه افتاد پس ازقدری تامل گفت: من حفربثراً لاخیه، وقع فیه

. یعنی هر کس برای برادرش چاه بکند مالا خود در آن چاه می افتد . پس عرب بدوی را بیشتراز

 پیش مورد تفقد و نوازش قرارداد وعبارت بالا بر اثر این واقعه درمیان اعراب و ترجمه فارسی آن

 درمیان ایرانیان به صورت ضرب المثل درآمد.

 

 

ادامه ی راه اصلاحات و موفقیعت آن راهی به جز آنچه ندای ایرانیان ارائه داده را نمی طلبد

یادداشت///

این روزها صحبت از تشکیل حزبی با عنوان ندای ایرانیان به گوش می رسد که منتقدان و طرفدارانی هم یافته و شاهد موضع گیری های مختلفی چه از طرف اعضای هیئت موسس و چه از طرف سیاسیون صاحب نام از جناحهای مختلف مخصوصا خود اصلاحطلبان هستیم. این بحث ها از سطح خبرگزای ها و مقاله و یادداشت ها فراتر رفته و پا فراتر گذاشته و به بین مردم و نخبگان جامعه نیز کشیده شده است. اما چیزی که از ندا می توان دریافت؛ که آن را نسبت به سایر احزاب متمایز نموده تکیه بر دو موضوع می باشد. یکی این که ندای ایرانیان برخلاف بسیاری احزاب که بیشتر نام گروه برای آن¬ ها برازنده است تا حزب، دارای روش یا مانیفست خاصه ی خود است؛ روشی که آن را راهی برای موفقیعت جریان اصلاحات می دانند که اصلا هم بعید نیست که پس از تشکیل حتی روش مد نظر خود برای اداره کشور را نیز ارائه دهد. دیگری اینکه به پیش برندگان این حزب نسلی هستند که خود جزو جوانان مشارکت و همچنین برخی چهره های تحکیم وحدتی بودند و اینبار این جوانان هستند که تئوری حرکت آینده ی اصلاحطلبان را یدک می کشند و نه ژنرالها و تئوریسینهای اصلاحات که معمولا لیدر جریان اصلاحات بوده اند. ابتدا به مورد اول می پردازم. ندای ایرانیان می گوید نظام را تمام و کمال قبول دارد. می گوید رهبری فصل الخطاب است. می گوید از طریق روزنه ها به دنبال اصلاحات خواهد بود و به هیچ وجه قهر نخواهد کرد. می گوید از در نگذاشتند از پنجره وارد می شویم و قهر نمی کنیم و آنقدر می ایستیم تا بتوانیم تأثیرگذار باشیم. تعاریف و صحبتهایی که متنقدان بسیاری یافته است. سوأل اینجاست مگر تعریف اصلاحطلبی چیست؟! مگر اصلاحطلب به دنبال بهبود شرایط و رسیدن به اهدافش از طریق ساز و کارهای حاکمیتی نیست؟! چطور می شود اصلاحطلبی حاکمیت و نظام را قبول نداشته باشد و نامش اصلاحطلب باشد؟! دوستانی که با این تعاریف ندا را به یک حزب حاکمیتی توصیف می کنند فراموش نکنند که اصلاحات از درون حاکمیت انجام می شود و اگر از آن بیرون بیاید؛ دیگر نامش اصلاحات نیست. ندا تنها دوباره به باز تعریف اصلاحات پرداخته است و ولاغیر. ندای ایرانیان می گوید فشار از پایین را دنبال نخواهد کرد و این تئوری را موفق ارزیابی نمی کند. اسم این نفی کردن گذشته نیست، درس گرفتن از گذشته است. بدون بررسی نتایج گذشته امکان چنین نتیجه گیری ای وجود نداشت. کمی واقع بین باشیم. بررسی کنیم چرا از 2 خرداد 76 به 3 تیر 84 رسیدیم؟ عملکرد آقای خاتمی را در انتخابات مجلس 90 بررسی کنیم. شرایط کنونی را مرور کنیم و توجه کنیم که کشور در چه شرایطی قرار دارد. قشر متوسط اقتصادی جامعه که اصلیترین پشتیبان جریان روشنفکری و اصلاحات است، به شدت تضعیف شده است. تشکلهای دانشجویی انجمنهای اسلامی که می توان گفت تنها روزنه ی اجتماعی در روزهای سخت بودند بسته شده اند و با سر کار آمدن دولت جدید به کندی در حال ایجاد هستند و فراموش نکنیم که تشکلی های امروز چون دیروز نیستند و بدون تبادل تجربه از انجمنی های دیروز تشکیل می شوند که این خود موجب عملکرد ضعیف و حتی شاید احساسی آنها به دور از واقع بینی خواهد بود. احزاب و تشکلهای اصلاحطلبی برای پیدا کردن یک سخنران مشکل دارند. شرایط پس از انتخابات 76 را با امروز مقایسه کنیم و ببینیم از لحاظ تقسیم قدرت در کجا ایستاده ایم. ندا فقط اصلاحطلبان را به بازگشت به مسیر اصلاحات فرا خوانده است. ندا با تعامل به دنبال موفقیعت است. ندا به فکر حذف جریانی نیست. با ذهنیت حذف نمی شود بر کشور حکومت کرد ولی با تئوری نزدیکی و اصلاح مسلما این امر ممکن خواهد بود. و اما مورد دوم؛ کافیست رده ی سنی اصولگرایان و اصلاحطلبان مطرح را مقایسه کنیم. واقیعت تلخی مشاهده می شود و آن اینکه اصلاحطلبها در دادن میدان به جوانها بسیار ضعیف عملکرده اند. نه تلاشی در جهت تربیت مدیر برای آینده ی کشور انجام داده اند و نه اینکه به نسل جوان اعتماد داشته اند و همیشه خود را سزاوارتر و داناتر برای حرکت دانسته اند. به جایی رسیده ایم که گزینه های وزارت همه دارای سنین بالا هستند و این برای ادامه ی این جریان بسیار خطرناک است. ممکن است کار به جایی برسد که زمانی چهره ی شاخصی برای معرفی برای ریاست جمهوری و مجلس نداشته باشند و همچنان به دنبال گزینه های سنتی خود حرکت کنند. حال آنکه به پیش برندگان ندا اکثرا کسانی هستند که در حال عبور از جوانی به میانسالی هستند و هنوز فرصتی برای اعلام حضور نیافته اند. بزرگان اصلاحات باید در کنار اینها نقش مشورتی خود را داشته باشند. امروز بزرگان به جوانان اعتماد کنند؛ کما اینکه این نسل روزی به آنها اعتماد کردند و دنباله رو آنها بودند.

خلیفه فرهاد امیری :من نمی دانم سابقه اصلاح طلبی این شاه آبادی چیست ؟

جناب آقای شاه آبادی با توجه به  سوابق فعالیتهای رسانه ای و سیاسی انتخاباتی که اینجانبداشته ام  به جرات می توانم بگویم :کمتر کسی هست که در استان ما قدمی برای جریان اصلاحات بر داشته باشد و من ایشان را نشناسم  اما متعجب از اینم که در این همه سال  چرا باید افتخار آشنایی با شما را نداشته باشم!!!؟

مگر می شود شما در جنبش های دانشجویی فعالیت کرده باشی و کسی شاهد حضورت در انجمن های اسلامی دانشجویی نبوده باشد !!!!؟مگر می شود برای جریان اصلاح طلبی استان قدمی بر داشته و یا در انتخابات های سالهای 1376و 1384 و1388 و 1392 پوستری برای  کاندیداهای اصلاح  طلبان چسبانیده  و یا در یکی از احزاب  اصلاح طلب فعال بوده باشید و دوستان اصلاح طلب ما شما را به یاد نیاورند!!!!؟ .

مگر می شود کسی که تا قبل از انتصابش به سمت مدیر کلی سیاسی انتخابات استانداری کرمانشاه به اندازه انگشتان یک دست هم از نیروهای اصلاح طلب ایشان را ندیده و نشناسند !!! ؟

ایشان با کدامین کارنامه  با اینجانب که عمر خود را فدای جریان اصلاح طلبی کردم رفتاری قیم معابانه می کند!!!؟

حال بگذریم از اینکه به ستادهای دیگران وابسته و دائما در رفت و آمد بوده اید و  تا اکنون پاسخ شفافی به آن اتهامات نداده اید .په خوب است بدانیدکه حاج محمد نجفی مدیر کل پیشین استانداری و همشهری اینجانب اطلاعات زیادی در مورد حضرتعالی دارد که اگر مایل باشید متن کاملی از مصاحبه ایشان  در خروجی سپیدار کر مانشاه به نمایش خواهم گذاشت .........

آری جناب دکتتتتربر اساس موضوعات مطرح شده در این متن شما نه از شایستگی و نه ازظرفیت پذیرش چنین مسئولیت مهمی بر خوردار هستید که امید وارم مسئولان ذی ربط هر چه سریعتر در خصوصتان تصمیمات لازم و ضروری را اتخاذ نمایند  .

چرخه آب یک جریان..

چرخه آب یک جریان مداوم حرکت آب بین زمین، اقیانوس، رودخانه ها و نهرها و جو (اتمسفر) می باشد. آب همواره در اطراف و بالای زمین در حال چرخش است. آب همان طور که در این چرخه در حال حرکت می باشد از شکل مایع (آب باران، آب نمک) به گاز (بخار آب) و دوباره به مایع تبدیل می شود. این مایع ممکن است سرد شود و به شکل جامد درآید (یخ یا برف).

چرخه آب برای ادامه زندگی بر روی زمین ضروری است و در مدت میلیاردها سال است که این چرخه در طبیعت جریان دارد. آب از آن زمان تا کنون بارها تمیز شده است و منابع آبی زمین همواره از طریق فرایند طبیعی که ما آن را چرخه آب می نامیم، در حال تجدید شدن می باشند.

 

توجه:برای دیدن عکسهای بیشتر به ادامه مطلب سر بزنید